برچسب: مولوی

چیستی عشق(۱)

به نظر مولانا با اینکه عشق کسب کردنی نیست و حاصل شدنی است ولی حصول آن شرایطی دارد. یکی از آن شرایط لطافت روح است، تا این لطافت حاصل نشود، عشق دست نمی‌دهد.

عشق زنده

«عشق زنده» بر خلاف «عشق رنگی» خودخواهانه و گیرنده نیست، دیگرخواه و دهنده است. این نوع از عشق از تنوع و مراتب متعددی برخوردار است.

عشق رنگی(۱)

عشق اول و دوم به نظر مولوی «عشق رنگی» و «عشق مرده» است ولی عشق سوم، «عشق زنده، جاویدان و تعالی‌بخش» است چون رنگ از عالم ماده، فانی و متغیّر است و با فنای خود آدمی را نیز به فنا می‌کشاند.

ادب و بی‌ادبی

مولوی نوعی از اختیار جابرانه را می‌پذیرد. اختیاری که کاستی آن از مخلوق و کمال آن از خالق است. او این جبر را به جبری تشبیه می‌کند که عاشق نسبت به معشوق دارد.

رهبران آزادساز

مولوی در داستان طوطی و بازرگان، راهکار آزادی مرغ جان، از قفسِ تنگِ تن را، این می‌داند که، طالب رهایی، ابتدا باید راهنمایی انتخاب کند که خود از قفس تنگ تنش، آزاد شده و به چیزی دلبستگی نداشته باشد یعنی شبیه انبیا، در طمع به دست آوردن هیچ چیز، جز رضای خدا نباشد.

فلسفه نیستی(۲)

مولوی به حقیقت نیستی رسیده است که در ابتدای مثنوی، به جای شروع کتاب با بسم الله از خود شروع کرده است و خود را به نی تو خالی تشبیه نموده که جز بسمِ الله از آن خارج نمی‌شود.

چشم آخِربین، تواند دید راست

به تعبیر مولانا، برخی قبل از تناول، بوی امر مسموم و پدیده مهلک جسم و روح را حس می‌کنند ولی برخی آن امر حرام و مهلک را، نمی‌بینند و چون باطن مسموم آن را احساس نمی‌کنند آن را با لذت هم می‌خورند.