حکمت‌نامه ۲۹ – ریه‌های لذت، پر اکسیژن مرگ است!

«إِذَا كُنْتَ فِي إِدْبَارٍ وَ الْمَوْتُ فِي إِقْبَالٍ فَمَا أَسْرَعَ الْمُلْتَقَى».
هنگامى كه زندگیت را پشت سر می‌گذاری و مرگ به تو روى مى‌آورد، ديدار با مرگ چه زود اتفاق می‌افتد!

مرگ چیست؟ چرا انسان می‌میرد؟ انسان چگونه می‌میرد؟ پس از مرگ چه می‌شود؟ چهار پرسش کلیدی و اندیشه‌سوز آدمی است. مرگ واقعیت زندگی است و بدون مرگ زندگی نیست. بین زندگی و مرگ رابطه‌ای تنگاتنگ وجود دارد. مرگ جزءِ حقیقی موجودات زنده است. بدون مرگ انسانی نیست چون زندگی هست. به همین جهت ذات انسان را جاندارِ مختارِ میرا دانسته‌اند. فرار از مرگ توهم است چون در حقیقت مرگ همواره با ما است. به قول سهراب سپهری:

زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ.
پرشی دارد اندازه عشق.
و نترسیم از مرگ
مرگ پایان کبوتر نیست.
مرگ در ذهن اقاقی جاریست.
مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد.
مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن میگوید.
مرگ با خوشه‌ی انگور می آید به دهان.
مرگ در حنجره‌ی سرخ – گلو می‌خواند.
مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است.
مرگ گاهی ریحان می‌چیند.
مرگ گاه در سایه نشسته است به ما می‌نگرد.
و همه میدانیم: ریه‌های لذت، پر اکسیژن مرگ است.

همراهی مرگ با ما به دو صورت است: مستمر و ناگهانی. مرگ مستمر، مرگ هر لحظه‌ای ما است. مرگ با وجودی که غیر قابل انکار است ولی چنان آهسته و پیوسته و فزاینده در وجود ما جاری است که کسی در آن فضای خالی احساس نمی‌کند. وجود انسان پس از پشت سرگذاشتن هر زمان و مکانی دچار مرگی شده، آن وجودی که داشت را از دست می‌دهد و باز لباس زندگی نو در بر کرده و برمی‌آید و باز مرگی و باز زندگی مجددی. هر لحظه از زندگی نو، از زندگی مرده کامل‌تر است چون هویّت فعلی او، حاوی هویّت پیشین او نیز هست، با این حال باز در سر، هوای عدم و مرگ دارد تا إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ مستمر در نهایت به إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ ناگهانی ختم شود.

مرگ ناگهانی، استمرار وجود انسان به صورتی دیگر است. در این حالت آگاهی، اندیشه و خصلت‌های انسان که کاراکتر و حقیقت نامحسوس انسان است می‌ماند و جسد محسوس انسان برجاست تا بپوسد و به موادی دیگر تبدیل شود. مرگ شبیه پوست انداختن مار است که بیننده توهم می‌کند که آن پوست مار است غافل از اینکه مار تولدی نو یافته و به زندگی خود ادامه می‌دهد. بیننده بر سر جسدی بی‌جان گریه می‌کند غافل از اینکه جان، زنده و سرخوش به زندگی خود مشغول است.

وجود ازلی و ابدی است و نابودی نمی‌پذیرد و عدم بر آن راه ندارد، تنها تبدّل و تحول پیدا می‌کند. وجود تجردی انسان نیز استمرار دارد ولی به صورتی شبیه حالتی که در خواب داریم در رؤیا خودمان هستیم که می‌خوریم، می‌نوشیم، گردش می‌کنیم، معاشرت می‌کنیم، لذت می‌بریم یا افسرده‌ایم، اضطراب داریم و درد و ناراحتی می‌کشیم با اینکه جسد ما در رختخواب است. مرگ از جهتی شبیه زندگی جنینی است که از جسم برآمدیم و جان یافتیم: ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ، فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ (مومنون، ۱۴) در مرگ ناگهانی در حالی که جسد خود را رها کرده‌ایم، با آگاهی‌های خیالی و عقلانی و خلقیات خود در خلقتی دیگر و تولدی دیگر و زیستی متفاوت به سر می‌بریم. ما جشن تولد گرفته و دیگران عزا گرفته‌اند.

انسان پس از مرگ ناگهانی، از خود بیرون نمی‌آید و خارج از ذات و وجود اختیاری خود چیز دیگری نیست. چون موانع مادی‌تر او برداشته شده است قاعدتاً هوشیارتر است و به ابعاد وجودی خود آگاه‌تر است، گویی از خواب عمیقی بیدار شده است، از رسول خدا نیز نقل شده است که مردم خواب هستند هنگام مرگ تازه بيدار می‌شوند: اَلنَّاسُ نِيَامٌ، فَإِذَا مَاتُوا اِنْتَبَهُوا. (بحارالأنوار، ج۵۰، ص۱۳۴) مکانیسم دقیق آن زندگی چگونه است، نمیدانیم، آنچه تا حدی دانستیم همین است که مرگ استمرار زندگی است و انسان چون زندگی می‌کند می‌میرد و زندگی و مرگ، قبل از تولد، بعد از تولد و پس از تولد دیگر او یک حقیقت واحد است. مرگ مستمر را هر لحظه تجربه می‌کنیم و مرگ ناگهانی نزدیک‌تر از آن است که تصور کنیم پس سعی کنیم تداوم زندگی خود را پرشکوه‌تر بنا کنیم.

✍️ محمد نصر اصفهانی

محمد نصر اصفهانی

نويسنده اين مباحث، از دانش آموختگان حوزه و دانشگاه بوده و در حوزه قرآن، نهج البلاغه، كلام جديد، اخلاق، تاريخ اسلام و سياست آثاري دارند.

مطالب مرتبط