در کربلا چه گذشت؟ – بخش دوم

 

فصل چهارم: هجرت‌ از مدينه‌ به‌ مكه‌

امام‌ حسين(ع) پس‌ از پنج‌ روز طي‌ مسافت‌، در سوم‌ ماه‌ شعبان‌ وارد مكه ‌شد. پس‌ از استقرار امام در مكه‌، اهالي‌ هر روز به‌ خانه‌ ایشان رفت‌ و آمد، مي‌كردند. عبدالله‌ بن‌ زبير كه‌ امام‌ را برای خود رقيبي‌ سرسخت‌ مي‌دانست‌ از اين‌ رفت‌ و آمدها، بسيار ناراحت‌ بود.[۱]

خبر مرگ‌ معاويه‌ در عراق‌ منتشر شد و مردم‌ مطلع‌ شدند كه‌ حسين‌ بن‌ علي(ع) از بيعت‌ با يزيد امتناع‌ ورزيده‌ و به‌ مكه‌ رفته‌ است‌. مردم‌ كوفه‌ تصميم ‌گرفتند از امام،‌ دعوت‌ به‌ قيام‌ كنند. آنان‌ يك‌بار ديگر نيز پس‌ از وفات‌ امام‌حسن(ع) به‌ حسين‌ بن‌ علي،‌ نامه‌ نوشته‌ بودند كه‌ ما معاويه‌ را خلع‌ کرده‌ و با تو بيعت‌ مي‌كنيم‌، ولي‌ امام‌ در پاسخ‌ آنها نوشته‌ بود: ميان‌ من‌ و معاويه‌ عهد و پيماني‌ است‌ كه‌ شكستن‌ آن‌ جايز نيست‌. هنگامي‌ كه‌ زمان‌ پيمان‌ به‌ پايان‌ برسد و معاويه‌ بميرد، در اين‌ كار انديشه‌ خواهم‌ كرد.[۲]

مردم کوفه اكثراً موالي‌ بودند. آنان حكومت‌ علي‌(ع) را ديده‌ و نمی‌خواستند سلطة بني‌اميه‌ را بپذيرند. به همین دلیل پس از آگاهی از مرگ معاویه در عرض‌ دو روز در حدود صد و پنجاه‌ نامه‌ براي‌ امام‌ حسين(ع) فرستادند.[۳] آنان‌ در ضمن نامه‌های بسیار به‌ امام‌ نوشتند: به‌سوي‌ ما رهسپار شو، شايد ما به‌ وسيلة‌ تو بر حق‌ متحد گرديم‌.[۴] سابقة‌ كوفيان ‌نشان‌ مي‌داد كه‌ آنان‌ زود تصميم‌ مي‌گيرند و زود هم از تصميم‌ خود منصرف‌ مي‌شوند.[۵] بنابراین امام‌(ع) نمي‌توانست‌ به‌ آسانی به‌ آنان‌ اعتماد كند. ایشان در پاسخ‌ نامه‌هاي‌ كوفيان‌ نوشت‌: از حسين‌ بن‌ علي‌ به‌ مؤمنان‌ و مسلمانان‌ عراق، هاني‌ و سعيد، آخرين‌ فرستادگان‌ شما، نامه‌هاي‌ شما را رساندند. آنچه‌ را نوشته‌ بوديد، خواندم‌ و در آن‌ تأمل‌ كردم‌. نوشته‌ايد كه‌ برای ما امامي‌ نيست‌. به‌ سوي‌ ما رهسپار شو، باشد كه‌ خداي‌ متعال‌ ما را به‌ وسيله‌ي‌ تو بر حق‌ و هدايت‌ رهنمون‌ سازد. اكنون‌ برادر و عموزاده‌ام‌ و مورد وثوق‌ و اعتماد خاندانم‌، مسلم‌ بن‌ عقيل‌ را نزد شما مي‌فرستم‌. اگر آنچه‌ گفته‌ بوديد را تأييد كند، به‌ سوي‌ شما خواهم‌ آمد.[۶]

حضرت‌ طي‌ نامه‌اي‌ مردم‌ بصره‌ را نيز به‌ همراهي‌ خود دعوت‌ فرمود و به‌ آنان نوشت‌: «بعد از پيامبر(ص) وارث‌ به‌ حق‌ پيامبر، ما بوديم‌. اين‌ حق‌ را از ما گرفتند. ما براي‌ جلوگيري‌ از تفرقه‌ امت،‌ سكوت‌ كرديم‌. اينك‌ فرستادة‌ خويش‌ را با اين‌نامه‌ به‌ سوي‌ شما روانه‌ كردم‌. شما را به‌ كتاب‌ خدا و سنت‌ پيامبر(ص) دعوت‌ مي‌كنم‌. سنت‌ و قانون‌ اسلام‌ از بين‌ رفته‌‌ و سنت‌هاي‌ قومي‌ و شخصي، ‌متناسب‌ با منافع‌ عده‌اي‌ خاص‌، جاي‌ آن‌ را گرفته‌ است‌. اگر دستور مرا اطاعت‌ كنيد، شما را به‌ راه‌ رشاد هدايت‌ خواهم‌ كرد.»[۷] حكومت‌ پر اختناق‌ ابن‌زياد در بصره  مانع‌ شد تا مردم‌ بصره‌ از نامه‌ امام‌ استقبال‌ كنند.[۸]

فصل پنجم: مسلم‌ در كوفه‌

امام‌ در نيمة‌ ماه‌ رمضان‌ عموزاده‌ي‌ خود، مسلم‌ بن‌ عقيل‌ را به‌ كوفه ‌فرستاد و به‌ او فرمود: من چنين ‌صلاح‌ مي‌دانم‌ كه‌ به‌ كوفه‌ بروي‌ و رأي‌ مردم‌ را ارزيابي‌ كني‌. اگر همان گونه‌ بود كه‌ نامه‌هايشان‌ حاكي‌ از آن‌ است‌ با شتاب‌ براي‌ من‌ بنويس‌ تا زود پيش‌ تو بیايم‌ و اگر به‌ گونه‌ي‌ ديگر بود، شتابان‌ برگرد.[۹] مسلم‌، از راه‌ مدينه‌ به‌ كوفه‌ رفت‌ و در خانه‌ي‌ «مختار ثَقفي‌» يا «مسلم‌ بن‌ عوسَجه‌» مستقر شد. [۱۰] شيعيان‌ كه‌ گمان‌ مي‌كردند كار به‌ آساني‌ به‌ سرانجام‌ مي‌رسد و بدون ‌دردسر حسين‌ بن‌ علي(ع)‌ بر يزيد پيروز مي‌شود از مسلم‌ به‌ گرمي‌ استقبال‌ كردند. هنگامي‌ كه‌ نامه‌ي ‌امام‌ برای آنها خوانده‌ مي‌شد‌، اشك‌ مي‌ريختند. حدود ۱۸هزار نفر به‌ نايب‌ خاص‌ امام‌ خود، دست‌ بيعت‌ دادند.[۱۱] مسلم‌ بن‌ عقيل‌ كه‌ اين ‌وضعيت‌ را مشاهده‌ كرد، طي‌ نامه‌اي‌ حسین بن علی(ع) را به‌ حمایت کل مردم کوفه از او خبر داد و او را به كوفه‌ فرا خواند.[۱۲]

فصل ششم: استانداري‌ عبيدالله‌ بن‌ زياد

يزيد از طريق‌ جاسوسان‌ خود خبر يافت‌ که مسلم‌ به‌ كوفه‌ آمده‌ است‌ و شيعيان‌ علي‌(ع) با وي‌ بيعت‌ كرده‌اند. در نظر او «نُعمان‌ بن‌ بشير» در تعقيب‌ وي‌ از خود ضعف‌ نشان‌ مي‌داد. يزيد «عبيدالله‌ بن‌ زياد» را كه‌ حاكم‌ بصره‌ بود، حاكم ‌عراقين ‌(كوفه‌ و بصره‌) كرد و به‌ او نوشت‌: بايد به‌ كوفه‌ بروي‌ و مسلم‌ را تعقيب‌كرده‌، اسير کني‌، بكشي‌ يا تبعيد كني‌.[۱۳] ابن‌زياد قبل‌ از حركت‌، از مردم‌ بصره‌ زهر چشم‌ گرفت‌. او فرستاده‌ي‌ امام‌حسين‌ به‌ بصره‌ را گردن‌ زد و مردم‌ را از همراهي‌ با حسين‌ بن‌ علي(ع)‌ ترساند، آنگاه‌ رهسپار كوفه‌ شد.[۱۴]

ابن‌زياد در روز اول‌ ورود به‌ كوفه‌ سخنراني‌ تهدیدآمیزی كرد و از مهرباني‌ و سختگيري‌ يزيد سخن‌ گفت‌. وي‌ رؤساي‌ اصناف‌ و قبايل‌ را احضار كرد. آنها‌ را تهديد کرد و خواست‌ با وي‌ همكاري‌ كنند. مردم‌ كوفه‌ با سابقه‌اي‌ كه‌ از پدر او،‌ زياد[۱۵] داشتند، به‌ سرعت‌ قدرت‌ مقاومت‌ خود را از دست‌ دادند. فکر آنان از روزي‌ كه‌ ابن‌زياد حكومت‌ كوفه‌ را به‌ دست‌ گرفت،‌‌ عوض‌ شد و قصدشان‌ تغيير كرد.  مسلم‌ بن‌ عقيل‌ ناچار شد كمتر در ميان‌ مردم‌ رفت‌ و آمد كند و از محلي‌ كه‌ بود به‌ خانه‌ي‌ مرد با نفوذ كوفه‌، يعني ‌«هاني‌ بن‌ عُروه‌» برود[۱۶]

شيعيان‌ با احتياط و پنهاني‌ نزد مسلم‌ رفت و آمد مي‌كردند. هاني‌ بیمار‌ شد و ابن‌زياد كه‌ با وي‌ سابقه‌ دوستي‌ داشت،‌ براي‌ عيادت‌ او به‌ خانه‌ي‌ هاني‌ آمد. قبل‌ از آمدن‌ ابن‌زياد مقرر شد در جريان‌ اين‌ عيادت‌، مسلم‌ بن‌ عقيل،‌ ابن‌زياد را به‌ قتل‌ برساند. اما قبل از انجام‌ اين‌ كار مسلم‌ پشيمان‌ شد. او به‌ استناد روايت‌ منع ‌ترور از جانب‌ رسول‌ خدا(ص)، این عمل را‌ انجام نداد.[۱۷] البته در برخی از تواریخ چنین آمده است که هانی مانع کشته شدن مهمانی در خانه خود شد. به هرحال چندی پس از آن جاسوسان‌ ابن‌زياد از حضور مسلم ‌در خانه‌ي‌ هاني،‌ به او خبر دادند و به این ترتیب ابن‌زياد هاني‌ را نیز دستگير كرد.[۱۸]

فصل هفتم: قيام‌ و شهادت‌ مسلم‌

هنگامي‌ كه‌ مسلم‌ از جريان‌ دستگيري‌ هاني‌ اطلاع يافت‌، اصحاب‌ خود را فراخواند و قيام‌ كرد. قيام‌ مسلم‌ با چهار هزار نفر مرد مسلح‌ شروع‌ شد. ابن‌زياد در حالي‌كه‌ بيش‌ از پنجاه‌ نفر همراه نداشت، درهاي‌ قصر را بست‌؛ او تنها با سي‌ نفر نظامي‌، بيست‌ نفر از بزرگان‌ كوفه‌ و خانواده‌ي‌ خودش‌ در قصر محصور بود. ابن‌زياد به بزرگان‌ قوم‌ فرمان‌ داد تا از روي‌ بام‌ قصر، اقوام‌ و خويشان‌ خود را به‌ بازگشت ‌ترغيب‌ كنند و آنان را از رسيدن‌ لشكريان‌ يزيد و عواقب‌ این قيام‌ بترسانند.[۱۹]

اوضاع‌ به‌ ظاهر مساعد برای مسلم، تا اول‌ شب‌ بيشتر دوام‌ نياورد. پدرها و مادرها دست‌ فرزندان‌ خود را مي‌گرفتند و مي‌بردند. زنان‌ نيز همسران‌ خود را از معركه‌ خارج ‌مي‌کردند. نزديك‌ شب‌، تعداد ياران‌ مسلم‌ به‌ پانصد نفر رسيد. مسلم‌ بن‌ عقيل، ‌نماز مغرب‌ را در آن‌ شب- نهم‌ ذي‌ حجه – در مسجد كوفه‌ با سي‌ نفر خواند و هنگامی که از مسجد بيرون‌ رفت‌، جز ده‌ نفر همراه‌ وي‌ باقي‌ نمانده‌ بودند. ‌هنگامي‌ كه‌ مسلم در خارج‌ از مسجد به‌ اطراف‌ خويش‌ نگريست‌، هیچ کس را نديد كه‌ راه‌ را به‌ او‌ نشان‌ دهد يا او را به‌ منزلي‌ دعوت‌ كند يا اگر با دشمني‌ برخورد كرد، از او ‌دفاع‌ کند. [۲۰] مسلم بدون‌ آنكه‌ بداند به‌ كجا مي‌رود، راه‌ افتاد.

او در مسير خود به‌ خانة زني‌ پناه‌ آورد. فرداي‌ آن‌ روز، فرزند آن‌ زن – به‌ طمع‌ جايزه‌ – محل‌ اختفاي‌ مسلم‌ را به‌ ابن‌زياد خبر داد. لشكریان ابن‌زياد، مسلم ‌را محاصره‌ كردند و او را دستگير نمودند. به‌ دستور ابن‌زياد، مسلم‌ از بام‌ قصر به ‌زمين‌ انداخته‌ شد و به‌ شهادت‌ ‌رسيد. پس‌ از كشتن‌ او، ابن‌زياد دستور داد كه ‌پاي‌ او را ببندند و در بازار بكشند.[۲۱]

 


۱- ودخل الحسين إلى مكة ففرح به أهلها فرحا شديدا. قال: وجعلوا يختلفون إليه بكرة وعشية، واشتد ذلك على عبد الله بن الزبير لأنه قد كان طمع أن يبايعه أهل مكة، فلما قدم الحسين شق ذلك عليه، غير أنه لا يبدي ما في قلبه إلى الحسين لكنه يختلف إليه ويصلي بصلاته ويقعد عنده ويسمع من حديثه وهو مع ذلك يعلم أنه لا يبايعه أحد من أهل مكة والحسين بن علي بها، لأن الحسين عندهم أعظم في أنفسهم من ابن الزبير.(الفتوح،ج۶،ص۲۳)

۲- الارشاد،کنگره شیخ مفید،۱۴۱۳،ج۲،ص۳۲؛ مناقب آل ابی طالب،الحیدریه،۱۳۷۶ق،ج۳،ص۲۳۹

۳- الفتوح،ج۶،ص۲۹؛ الارشاد،ج۲،ص۳۸؛ المنتظم،ج۵،ص۳۲۷؛ مقتل الحسین(خوارزمی)،ج۱،ص۲۸۳؛ البدایة و النهایة،ج۸،ص۱۶۲

۴- ترجمه تاریخ طبری،ج۷،ص۲۹۲۳؛ تاريخ الرسل والملوك، دارالتراث۱۳۸۷ق،ج۵،ص۳۵۵

۵- به عنوان مثال می توان به شبث بن ربعی یکی از دعوت کنندگان حسین بن علی(ع) اشاره کرد که در تاریخ شخصیت بی ثباتی بوده است. او در زمان پیامبر مدتی مؤذن سجاح که مدعی نبوت بود شد و سپس مجدداً به اسلام ایمان آورد.(انساب الأشراف،ج۱۲،ص۱۶۳) او درجنگ صفین در سپاه علی(ع) بود(الکامل،ج۳،ص۲۸۷) ولی بعد از حکمیت به خوارج پیوست.(انساب الأشراف،ج۳،ص۳۰۳) شبث نامه های متعددی برای دعوت حسین بن علی(ع) به سوی او فرستاد(الکامل،ج۴،ص۳۰) ولی بعد از شهادت حسین(ع) علیه مختار شورش کرد.(البدایة و النهایة،ج۸،ص۲۶۷)

۶- تاريخ الرسل والملوك، دارالتراث۱۳۸۷ق،ج۵،ص۳۵۵؛ ترجمه تاریخ طبری،ج۷،ص۲۹۲۵

۷- الطبري‌، ۱۴۰۳: ج‌۴، ص‌۲۶۶.

۸- أَمَّا بَعْدُ، فان الله اصطفى محمدا ص عَلَى خلقه، وأكرمه بنبوته، واختاره لرسالته، ثُمَّ قبضه اللَّه إِلَيْهِ وَقَدْ نصح لعباده، وبلغ ما ارسل به ص، وكنا أهله وأولياءه وأوصياءه وورثته وأحق الناس بمقامه فِي الناس، فاستأثر علينا قومنا بِذَلِكَ، فرضينا وكرهنا الفرقة، وأحببنا العافية، ونحن نعلم أنا أحق بِذَلِكَ الحق المستحق علينا ممن تولاه، وَقَدْ أحسنوا وأصلحوا، وتحروا الحق، فرحمهم اللَّه، وغفر لنا ولهم. وَقَدْ بعثت رسولي إليكم بهذا الكتاب، وأنا أدعوكم إِلَى كتاب الله وسنه نبيه ص، فإن السنة قَدْ أميتت، وإن البدعة قَدْ أحييت، وإن تسمعوا قولي وتطيعوا أمري أهدكم سبيل الرشاد، والسلام عَلَيْكُمْ ورحمة اللَّه.(تاريخ الرسل والملوك، دارالتراث۱۳۸۷ق،ج۵،ص۳۵۷) ابن فتوح این نامه را تنها یک نسخه و بسیار کوتاه می داند و جملات ابتدایی را ندارد: كتب الحسين بن علي إلى أشراف أهل البصرة نسخة واحدة: «سلام عليكم، أما بعد! فإني أدعوكم إلى إحياء معالم الحق وإماتة البدع، فإن تجيبوا تهتدوا سبل الرشاد، والسلام».(الفتوح،ج۶،ص۳۷) اخبارالطوال،ص۳۴۳

۹- تاريخ الرسل والملوك، دارالتراث۱۳۸۷ق،ج۵،ص۳۴۷

۱۰- اخبارالطوال،ص۲۳۱

۱۱- طبری میان ۱۲هزار تا ۱۸هزار را گزارش کرده است.(تاريخ الرسل والملوك، دارالتراث۱۳۸۷ق،ج۵،ص۳۴۴و۳۵۹) در روایتی امام محمد باقر(ع) بیعت کنندگان را ۲۰ هزار نفر دانسته است.(بحارالانوار،ج۴۴،ص۶۸) نیز ابن قتیبه و دینوری تا ۳۰هزار بیعت را گزارش کرده اند.(الإمامة و السیاسیة،ج۲،ص۸؛ العقد الفرید،ج۴،ص۳۵۴)

۱۲- بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، من الْحُسَيْن بن علي إِلَى إخوانه من الْمُؤْمِنِينَ والمسلمين، سلام عَلَيْكُمْ، فَإِنِّي أَحْمَدُ إِلَيْكُمُ اللَّهَ الَّذِي لا إِلَهَ إلا هُوَ، أَمَّا بَعْدُ، فإن كتاب مسلم بن عقيل جاءني يخبرني فِيهِ بحسن رأيكم، و اجتماع ملئكم عَلَى نصرنا، والطلب بحقنا، فسألت اللَّه أن يحسن لنا الصنع، و أن يثيبكم عَلَى ذَلِكَ أعظم الأجر، وَ قَدْ شخصت إليكم مِنْ مَكَّةَ يوم الثلاثاء لثمان مضين من ذي الحجة يوم التروية، فإذا قدم عليكم رسولي فاكمشوا امركم و وجدوا، فإني قادم عَلَيْكُمْ فِي أيامي هَذِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ، والسلام عَلَيْكُمْ ورحمة اللَّه وبركاته. وكان مسلم ابن عقيل قَدْ كَانَ كتب إِلَى الْحُسَيْن قبل أن يقتل لسبع وعشرين ليلة: أَمَّا بَعْدُ، فإن الرائد لا يكذب أهله، إن جمع أهل الْكُوفَة معك، فأقبل حين تقرأ كتابي، والسلام عَلَيْك. (تاريخ الرسل والملوك، دارالتراث۱۳۸۷ق،ج۵،ص۳۹۵)

۱۳- تاريخ الرسل والملوك، دارالتراث۱۳۸۷ق،ج۵،ص۳۵۲

۱۴- تاريخ الرسل والملوك، دارالتراث۱۳۸۷ق،ج۵،ص۳۵۲

۱۵- مادر زياد، سميه‌ بود ولي‌ پدرش‌ مشخص‌ نبود. لذا معاويه‌ براي‌ جذب‌ وي‌، او را برادر خود خواند و بر بصره ‌و كوفه‌ حاكم‌ نمود. مردم‌ به‌ دليل‌ خشونت او‌ از وي‌ حساب‌ مي‌بردند. او دست‌ شيعيان‌ را قطع‌ مي‌كرد، چشمان‌ آنها را كور مي‌نمود و آنان‌ را بر نخل‌ها آويزان‌ مي‌ساخت‌، مي‌كشت‌ و مثله‌ مي‌كرد.(الاعلام، زرکلی، ۲۰۰۲،ج۴، ص۱۹۳)

۱۷- البته در منابعی ذکر شده است که هانی بن عروه راضی نبود که مهمان اش در خانه اش کشته شود از همین رو نقشه ی قتل عملی نشد.(مقاتل الطالبین،ص۹۸و۹۹) هرچند دینوری بهانه ی مسلم در انجام ندادن قتل عبیدالله بن زیاد، نارضایتی هانی بن عروه از کشتن مهمان اش و روایت پیامبر(ص) می داند.(اخبارالطوال،۱۳۳۰ق،ص۲۳۵)

۱۸- يعقوبي‌، ۱۳۸۲: ج‌۲، ص‌۱۷۸-۱۷۹. اخبارالطوال‌ شخصي‌ را كه‌ ابن‌زياد در خانه‌‌ هاني‌ عيادت‌ مي‌كند «شريك‌ بن‌ اعور بصري‌» مي‌داند. او از شيعيان‌ بود و همراه‌ ابن‌زياد به‌ بصره‌ آمده‌ بود. وی مهمان‌ ديگر هاني‌ بن‌ عروه‌ بود. پس‌ از اين‌ عيادت،‌ شريك‌ مي‌ميرد و ابن‌زياد جنازه‌ او را تشييع‌ مي‌كند و بر آن‌ نماز مي‌خواند. دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، ۱۳۷۱: اخبارالطوال، مترجم دکتر محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، چ چهارم، ص‌۲۸۳-۲۸۲.

۱۹- تاريخ الرسل والملوك، دارالتراث۱۳۸۷ق،ج۵،ص۳۷۱

۲۰- تاريخ الرسل والملوك، دارالتراث۱۳۸۷ق،ج۵،ص۳۶۸

۲۱- يعقوبي‌، ۱۳۸۲: ص‌۱۷۹.

✍️ محمد نصر اصفهانی

محمد نصر اصفهانی

نويسنده اين مباحث، از دانش آموختگان حوزه و دانشگاه بوده و در حوزه قرآن، نهج البلاغه، كلام جديد، اخلاق، تاريخ اسلام و سياست آثاري دارند.

مطالب مرتبط