حکمت‌نامه ۴ – پنج وصف نفسانی انسان

«وَ الْعَجْزُ آفَةٌ وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ و نِعْمَ الْقَرِينُ الرِّضَا»

ناتوانی، آفت است. شکيبائی، شجاعت است. زهد، ثروت است. تقوا، سپر است و  رضا، چه همنشين خوبی است.

امیرالمومنین(ع) در ادامه توصیه‌های خود به مالک اشتر، به وصف پنج وصف نفسانی دیگر انسان اشاره می‌کنند:

۱- عجز: «الْعَجْزُ آفَةٌ»، ضعف و ناتوانی، باعث فساد و تباهى است چون ناتوانی، ناتوانی می‌آورد، چنانکه توانایی، توانایی می‌آورد. ناتوانی انواعی دارد که این قانون نسبت به همه آنها صادق است. ناتوانی‌های جسمی، عاطفی، علمی، اخلاقی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی از این قبیل هستند. بخل، ترس، فقر، درویشی که در حکمت قبل آمد همه از انواع ناتوانی است. گویی امام در این حکمت موضع منفی خود را در مورد ناتوانی بیان کرده است و بر این باور است که اراده انسان باید معطوف به قدرت باشد. البته قدرت هدف نیست، وسیله است، لذا باید مقید به اخلاق و قانون باشد.

۲- صبر: «الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ»، صبر و استقامت، شجاعت است. صبر، ضعف و اظهار عجز نیست بلکه ضد عجزی است که در حکمت سابق گفته شد که آفت است و همین‌طور توانایی کاری است که از عهده هر کس بر نمی‌آید و انسان صبور با اعتماد به نفس و استقلال آن را انجام می‌دهد. کارکرد صبر کارکرد شجاعت در نبرد برای پیروزی است. به قول حافظ، صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند، در اثر صبر نوبت ظفر آید.

صبر را می‌توان به عرفی و غیر دینی تقسیم کرد. صبر عرفی مقاومت در میدان  زندگی است، مصائب و مشکلات حریف می‌طلبند و این صبر و استقامت است که، سبب می‌شود انسان به موفقیّت در اهداف زندگی خود برسد.

صبر دینی، لازمه حفظ دین و زنده نگه داشتن ایمان است. به همین جهت صبر را سر ایمان دانسته‌اند چون بدون صبر، ایمان زنده نیست. خدا در قرآن کریم می‌فرماید: «وَ اسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاَةِ وَ إِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِينَ» (بقره،۴۵). یعنی از صبر و ارتباط با خدا یارى جوييد که کار هر کس نیست و جز بر فروتنان سنگین است. صبر دینی را به سه قسم تقسیم کرده‌اند: الف) صبر بر طاعت، یعنی توان انجام تکالیف الهی و استقامت در آن.  ب) صبر بر معصیت، یعنی توان مقاومت بر میل به گناه. ج) صبر بر مصیبت، یعنی توانِ تحمل مصیبت‌های وارده در راه خدا.

۳- زهد: « الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ»، زهد ثروت است، البته نه ثروت مادی بلکه ثروت معنوی. زهد یعنی بی‌میلی، در مقابل طمع که میل زیاد است. زهد را، در فرهنگ دینی بی‌میلی به ثروت، قدرت، جاه و مقام، محبوبیت اجتماعی، حیثیت اجتماعی و شهرت می‌دانند، یعنی چیزهایی که به قول امثال نیچه و میشل فوکو همه را به سمت خود می‌کشاند. بر این اساس امیرالمومنین(ع) زُهد را سرمایه‌ بزرگی می‌دانند که غالب مردم از آن بی‌بهره هستند و برای به دست آوردن آن مطلوب‌ها، حاضر به زیرپا گذاشتن همه ارزش‌های انسانی می‌شوند.

۴- ورع: «الْوَرَعُ جُنَّة»، روی گردانی، سپر است. اگر زهد بی‌رغبتی به مظاهر دنیاست، ورع روی گردانی از مظاهر دنیاست و مرتبه‌ای بالاتر از تقواست. مصونیت از محرمات و مکروهات است. زاهد رنگ تعلق به ثروت، قدرت، جاه و مقام، محبوبیت اجتماعی، حیثیت اجتماعی و شهرت ندارد ولی اهل ورع از ثروت، قدرت، جاه و مقام، محبوبیت اجتماعی، حیثیت اجتماعی و شهرت رویگردان است. به همین جهت از یک مصونیت سپرگونه برخوردار است.

۵- رضا: «نِعْمَ الْقَرِينُ الرِّضَا»، رضایت، چه رفیق خوبی است. رضایت مانند یک هم‌نشین و رفیق خوب توصیف شده است. همان‌ طور که هم‌نشین خوب، باعث آرامش انسان است، داشتن رضایت از زندگی و قوانین حاکم بر هستی و به تعبیر دینی آن، رضایت به قضا و قدر الهی، هم باعث احساس آرامش در انسان است. چون هر چه آن خسرو کند شیرین بُوَد. بنابراین نارضایتی از قوانین حاکم بر هستی همانند هم‌نشینی است که بدون اینکه بتواند تغییری ایجاد کند پیوسته انسان را ناآرام و متزلزل کرده و آزار می‌دهد.

رابطۀ انسان با خدا به سه قسمت تقسیم می‌شود:

  • توکل: انسان برای خود هدفی دارد و برای رسیدن به آن، خدا را وکیل می‌گیرد. وظایف خود را انجام می‌دهد و نتیجه را به خدا می‌سپارد.
  • تفویض: انسان همه چیز را به خدا واگذار می‌کند. وظایف خود را انجام می‌دهد ولی امر خود را به خدا واگذار می‌کند. انسان در این جا نیز به دنبال منافع خود هست ولی چون می‌داند که خدا به مصلحت او آگاه است، همه چیز را به او می‌سپارد و می‌گوید: «الخیر فی ما وقع؛ خیر و نیکی در آن چیزی است که اتفاق می‌افتد».
  • رضا: در این مرتبه، سالک هر اتفاقی بیفتد، آن را به صلاح خود می‌داند و می‌گوید: اگر همه چیزش را هم از دست بدهد، راضی است. این مرتبه، مرتبۀ عشق است.

/انتهای متن

محمد نصر اصفهانی

نويسنده اين مباحث، از دانش آموختگان حوزه و دانشگاه بوده و در حوزه قرآن، نهج البلاغه، كلام جديد، اخلاق، تاريخ اسلام و سياست آثاري دارند.

مطالب مرتبط