حکمت‌نامه ۳ – سه عامل سقوط انسان

«الْبُخْلُ عَارٌ وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ وَ الْفَقْرُ يُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ وَ الْمُقِلُّ غَرِيبٌ فِي بَلْدَتِهِ».

بخل، ننگ است. ترس عیب است. فقر، انسانِ زيرک را از بيان دليل خود گنگ مي‌سازد. فقير در شهر خود ناآشنا و غریب است.

امیرالمومنین در این حکمت در مقام بیان چند عیب انسان هستند. حضرت می‌فرمایند: تنگ نظری و خسیس‌ بودن، ننگ است. این‌که انسان مال، توانایی و استعدادی داشته باشد و از آن بهره نبرد، مایة ننگ انسان است. ترس نقص است. چرا که مانع رشد و شکوفایی انسان است به همین دلیل باید سعی کنیم نقص‌های خود را برطرف کنیم.

حقیقت دیگری که حضرت به آن اشاره می‌کنند این است که فقر و تنگدستی، انسان‌های زیرک و باهوش را لال می‌کند. فقر انسان‌ را ‌مجبور می‌کند محافظه‌کار شده، حرفی نزند و اعتراضی نکند. فقیر در مراسمات مختلف شرکت نمی‌کند و استعدادهای او خاموش می‌ماند. انسان‌های فقیر در شهر و سرزمین خودشان هم غریب هستند. معمولاً مردم انسان‌ها را با ثروت آنان می‌شناسند و به این دلیل کسی فقرا را نمی‌شناسد. اگر هم بشناسد به دلیل فقرشان مورد احترام دیگران نیستند.

حضرت در مقامِ بیانِ خوب یا بد بودن فقیر و ثروتمند نیستند. بلکه ایشان حقایقی را که در جامعه وجود دارد، توصیف می‌کنند. اصولاً در تفکر دینی، خوب یا بد بودنِ فقیر و ثروتمند، معنا ندارد. به عبارتی فقر و ثروت، وسیلة آزمایش انسان‌ها است. اگر ثروت در راه خیر استفاده شود، خوب و پسندیده است در غیر این صورت، نبودن ثروت بهتر از بودن آن است. به عبارتی فقر، خوب است چرا که زمینة گناه برای انسان‌های فقیر کمتر است. انسان‌های نیازمند بیشتر به یاد خدا هستند و بیشتر با خدا راز و نیاز می‌کنند. خدا در قرآن کریم می‌فرماید: «إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَى أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى؛ انسان آن گاه که خود را غنی دید، طغیان و سرکشی می‌کند». سورۀ علق، آیات ۶-۷. همچنین معصوم(ع) در روایتی می‌فرماید: «الفَقرُ کادَ اَن یکونَ کُفرا؛ نزدیک است که فقر، کفر بیاورد». فقر و کفر بسیار به هم نزدیک هستند. فقرِ زیاد، انسان را به کفر می‌کشاند. چون همۀ درگیری‌های فکری و ذهنیِ انسان، تامین معاش می‌شود. برخی از فقرا برای به دست آوردن پول، حاضر می‌شوند دست به هر کاری بزنند. طبق فرمایش امیرالمومنین، انسان‌های فقیر حتی نمی‌توانند حرف خودشان را بیان کنند و اگر هم حرفی بزنند، معمولاً پذیرفته نمی‌شود.

ثروتِ زیاد هم، کفر می‌آورد. چرا که، باعث می‌شود انسان خود را بی‌نیاز ببیند و از یاد خدا غافل شود. ثروتمند بودن، تجمّل‌طلبی و زیاده‌خواهی را در انسان به وجود می‌آورد و سبب ایجاد زمینه‌های استکبار و خودبزرگ‌بینی می‌شود و باعث می‌شود نسبت به زیردستان نگاه حقارت‌آمیزی پیدا شود. اما ثروت می‌تواند زمینة انجامِ تکالیف الهی و باعث خیر باشد. انسان ثروتمند می‌تواند حرف و نظر خود را بیان کند. بنابراین ثروت و فقر، هر دو می‌توانند انسان را به سوی کفر بکشانند. انسان باید سعی کند زندگی متوسطی داشته باشد. این به آن معنا نیست که کار و تلاش نکند بلکه باید برای انجام عمل صالح تلاش کند. پیامبر(ص)، حضرت علی(ع) و سایر ائمه(ع) سخت کار و تلاش می‌کردند تا بتوانند بیشتر به مردم  خدمت کنند، عمل صالح انجام دهند و در راه خدا انفاق کنند.

/انتهای متن

محمد نصر اصفهانی

نويسنده اين مباحث، از دانش آموختگان حوزه و دانشگاه بوده و در حوزه قرآن، نهج البلاغه، كلام جديد، اخلاق، تاريخ اسلام و سياست آثاري دارند.

مطالب مرتبط