شرح نامه ۱۸
زمینهشناسی نامه ۱۸:
قبل از جنگ جمل از طرف امیرالمومنین(ع) فرماندار شهر بصره، که بعد از کوفه بزرگترین شهر منطقه عراق بود، عثمان بن حنیف بود. در جریان جنگ جمل، اکثر مردم بصره از ناکثین و پیمان شکنانی همچون طلحه، زبیر و عایشه طرفداری کردند و با شکنجهای که به عثمان داده بودند او را از شهر بیرون کردند. بعد از جنگ جمل امیرالمومنین(ع) عبدالله بن عباس پسر عموی خود را فرماندار بصره کردند. ابنعباس به دلیل عملکرد مردم بصره در جمل به آنان روی خوش نشان نمیداد و با یادآورى جنگ جمل آنها را مورد طعن و سرزنش قرار میداد و پیرو حزب شیطان مینامید و با آنها بدرفتاری میکرد.
عدهاى از قبیله بنىتمیم كه از شیعیان حضرت بودند، از این وضع ناراحت شده و طی نامهای شكایتی علیه او به امام نوشتند. امیرالمومنین(ع) پس از خواندن نامه، براى ابنعباس نامهای نوشت که بخشی از آن در نامه ۱۸ نهجالبلاغه آمده است و برخی نیامده است. ابتدای نامه چنین است که:
أمّا بعد فإنّ خیر النّاس عند اللّه أعملهم بطاعته فیما له و علیه، و أقولهم بالحقّ و إن كان مرّا ألا و إنّه بالحقّ قامت السماوات و الأرض فیما بین العباد فلتكن سریرتك فعلا، و لیكن حملك واحدا ، و طریقتك مستقیمة.
اما بعد، بهترین مردم در نزد خداوند، كسى است كه به آنچه اطاعت خداست عاملتر باشد، خواه عمل به فرمان خدا به سودش باشد، خواه بر ضررش تمام شود و نیز بهترین مردم کسی است که حق بگوید، اگر چه برای او تلخ باشد. آگاه باش كه پایدارى آسمان و زمین میان بندگان به علت اجرا شدن حق و عدالت است. پس باید عمل تو حكایت از راز درونیت كند و دستوراتت براى همه مردم یکسان و روشت روشی راست و مستقیم باشد.
ادامه نامه حضرت به عبداللَّه بن عباس، که در نهجالبلاغه آمده است، این است:
متن نامه هیجدهم:
وَ اِعْلَمْ أَنَّ اَلْبَصْرَةَ مَهْبِطُ إِبْلِیسَ وَ مَغْرِسُ اَلْفِتَنِ، فَحَادِثْ أَهْلَهَا بِالْإِحْسَانِ إِلَیهِمْ وَ اُحْلُلْ عُقْدَةَ اَلْخَوْفِ عَنْ قُلُوبِهِمْ وَ قَدْ بَلَغَنِی تَنَمُّرُكَ لِبَنِی تَمِیمٍ وَ غِلْظَتُك عَلَیهِمْ وَ إِنَّ بَنِی تَمِیمٍ لَمْ یغِبْ لَهُمْ نَجْمٌ إِلاَّ طَلَعَ لَهُمْ آخَرُ وَ إِنَّهُمْ لَمْ یسْبَقُوا بِوَغْمٍ فِی جَاهِلِیةٍ وَ لاَ إِسْلاَمٍ وَ إِنَّ لَهُمْ بِنَا رَحِماً مَاسَّةً وَ قَرَابَةً خَاصَّةً نَحْنُ مَأْجُورُونَ عَلَى صِلَتِهَا وَ مَأْزُورُونَ عَلَى قَطِیعَتِهَا فَارْبَعْ أَبَا اَلْعَبَّاسِ رَحِمَكَ اَللَّهُ فِیمَا جَرَى عَلَى لِسَانِكَ وَ یدِكَ مِنْ خَیرٍ وَ شَرٍّ فَإِنَّا شَرِیكَانِ فِی ذَلِكَ وَ كُنْ عِنْدَ صَالِحِ ظَنِّی بِكَ وَ لاَ یفِیلَنَّ رَأْیی فِیكَ وَ اَلسَّلاَمُ.
بدان كه بصره، فرودگاه شیطان و سرزمین شورش خیزی است، بنابراین ببر مردم ان احسان و نیكى نما و گره ترس و بیم از گذشته را از دلهای آنان باز كن. به من ابلاغ شده است كه نسبت به بنىتمیم بداخلاقى و درشتى كردهاى، حال آنكه در میان ایشان، ستارهاى پنهان نشد مگر این كه دیگرى باز درخشید. در عصر جاهلیت و اسلام كسى به كینهجویى و خونخواهى بر ایشان غلبه نکرده است. ایشان را با ما خویشاوندى و پیوند نزدیكی است كه ما را در پیوند آن پاداش و در جدایى از آن کیفر است. پس اى ابو العباس خدا تو را بیامرزد. در نیك و بدى كه بر زبانت و دستت جارى مىشود، مدارا كن، زیرا ما، در این امور با هم شریك هستیم. چنان باش كه گمان نیكوى من به تو پایدار باشد و نظرم دربارهات، سست نشود.
وَ اِعْلَمْ أَنَّ اَلْبَصْرَةَ مَهْبِطُ إِبْلِیسَ وَ مَغْرِسُ اَلْفِتَنِ، بدان كه بصره، فرودگاه شیطان و سرزمین شورش خیزی است.
ابلیس مظهر مخالفت با رحمت الهی و ایجاد غرور و دنیاطلبی در انسان برای خارج ساختن انسان از تبعیت عقل و اخراج از بهشت است. امام در این فراز شهر بصره را به فرودگاه ابلیس تشبیه فرموده است. بصره اولین شهری بود که رفتارهای شیطنت آمیز علیه حکومت عدل علی (ع) در آن ظهور کرد و آشوب و شورش علیه آن از آنجا آغاز گشت.
فَحَادِثْ أَهْلَهَا بِالْإِحْسَانِ إِلَیهِمْ، بنابراین ببر مردم ان احسان و نیكى نما.
احسان، نیکی یک طرفه و بدون چشمداشت از کسی است که ممکن است حتی سزاوار آن هم نباشد. سیاست دینی ایجاب میکند برای مخالف هم به عنوان شهروند، حقوق شهروندی قائل شوند و سیاست جذب در مورد آنان اعمال شود. حاکمیت انگیزههای مخالفت آنها را شناسایی کرده و برطرف نماید. حاکمیت صالح دیکتاتوری اکثریت نیست تا با اقلیت به هر صورتی بتوان رفتار نمود. ارزش دینی حکومتها با میزان پذیرش حق برای اقلیت هر چند مخالف دانسته می شود. چنانچه خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: وَ لاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى (سوره مائده، آیه۸) یعنی دشمنی با جمعیتی باعث نشود که شما دچار جرمی نسبت به آن جمعیت شده و از جاده عدالت خارج شوید، عدالت پیشه کنید که آن به پاکی نزدیکتر است.
وَ اُحْلُلْ عُقْدَةَ اَلْخَوْفِ عَنْ قُلُوبِهِمْ، گره ترس و بیم از گذشته را از دلهای آنان باز كن.
مخالفینی که دست به سلاح نبردهاند نباید در حاکمیت اسلامی احساس ترس کنند و خود را از حکومت ترد شده تصور کنند چون در این صورت از هر دعوت شورشی استقبال میکنند. امام در مورد اهل بصره که سابقه شورش مسلحانه هم داشتهاند میفرمایند آنها نباید در حاکمیت احساس ناامنی کنند. در یک نظامِ سیاسیِ صالح، مسیر باید برای منتقد شدن مخالف و موافق شدن منتقد باز باشد و این تنها زمانی ممکن است که او ترس نداشته باشد و نظر خود را در دیالوگ و گفتگویی آزاد ابراز کند و پاسخ بشنود.
وَ قَدْ بَلَغَنِی تَنَمُّرُكَ لِبَنِی تَمِیمٍ وَ غِلْظَتُك عَلَیهِمْ، به من ابلاغ شده است كه نسبت به قبیله بنىتمیم بداخلاقى و درشتى كردهاى.
نباید تنها جنبههای منفی مخالفین را دید؛ آنان ویژگیهای مثبتی هم دارند که قابل تقدیر و استفاده است و بالقوه میتوان از این استعداد آنها به نفع اهداف حاکمیت بهره برد. حضرت نمونهای ذکر میکنند که همین بنیتمیمی که تو با آنان بدرفتاری کردهای و گزارش آن به من رسیده است ویژگیهای قابل تقدیری دارند که این ویژگیها میتواند در آینده به نفع جامعه از آن سود جست.
وَ إِنَّ بَنِی تَمِیمٍ لَمْ یغِبْ لَهُمْ نَجْمٌ إِلاَّ طَلَعَ لَهُمْ آخَرُ، و حال آنكه در میان ایشان، ستارهاى پنهان نشد مگر این كه دیگرى باز درخشید.
۱- آنان همواره بزرگانی داشتهاند که پشت سر هم آمدهاند و مردم را راهنمایی کرده و فرهنگ آنان را ارتقا بخشیدهاند.
وَ إِنَّهُمْ لَمْ یسْبَقُوا بِوَغْمٍ فِی جَاهِلِیةٍ وَ لاَ إِسْلاَمٍ، در عصر جاهلیت و اسلام كسى به كینهجویى و خونخواهى بر ایشان غلبه نکرده است.
۲- قوی، قدرتمند، غیور و آزاده هستند و هیچ کس نتوانسته است چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام به زور بر آنان چیره شود. این مردم، مردمی بسیار ارزشمندتر از ملتهای زبون، ترسو و ذلیلی هستند که هرکس میتواند بر آنها سلطهگری کند و بر گُرده آنان سوار شود و انان هم از سر ترس بردهگونه چاپلوسی آن کنند. چقدر دولتی باید تلاش کند و هزینه نماید تا بتواند چنین روحیهای در ملتش ایجاد کند که این جمعیت خود دارای آن هستند.
وَ إِنَّ لَهُمْ بِنَا رَحِماً مَاسَّةً وَ قَرَابَةً خَاصَّةً نَحْنُ مَأْجُورُونَ عَلَى صِلَتِهَا وَ مَأْزُورُونَ عَلَى قَطِیعَتِهَا، ایشان را با ما خویشاوندى و پیوند نزدیكی است كه ما را در پیوند آن پاداش و در جدایى از آن کیفر است.
۳- بنىتمیم با بنىهاشم رابطه خویشاوندى نزدیكى دارند. پاسداشت حق خویشاوندی علاوه بر اینکه وظیفه شرعی هر مسلمان است و قطع آن پیوند گناه بزرگی است، نتیجه آن این است که باعث میشود آن اقوام در مشکلات و گرفتاریهای حکومت به یاری آن بشتابند. امام پس از این تیپشناسی قوی از این جمعیت که لازمه زمامداری و مدیریت شایسته سیاسی است، خطاب به فرماندار خود میفرماید:
فَارْبَعْ أَبَا اَلْعَبَّاسِ – رَحِمَكَ اَللَّهُ – فِیمَا جَرَى عَلَى لِسَانِكَ وَ یدِكَ مِنْ خَیرٍ وَ شَرٍّ، پس اى ابو العباس خدا تو را بیامرزد. در نیك و بدى كه بر زبانت و دستت جارى مىشود، مدارا كن.
اربع یعنی آرام باش و به جاى خود قرار بگیر، کنایه از اینکه با مردم مدارا کن. به این معنا که هر قدمی و هر کلامی که از تو صادر میشود باید محتاطانه، با مدارا و حساب شده صورت گیرد. در گفتار و كردارت آرامش را حفظ كن زیرا بردبارى و تدبّر در امور، انسان را بهتر به درستى و صحت مىرساند و خیر و شر را برایش مشخص مىكند.
فَإِنَّا شَرِیكَانِ فِی ذَلِكَ، زیرا ما، در این امور با هم شریك هستیم.
امام این فرهنگ را زیر سؤال میبرد که متأسفانه در جوامع بشری رایج است، چنانچه در زمان رژیم سابق زیاد به گوش میرسید که شاه خودش خوب است اطرافیان او بد هستند. این سیاست ترویج هم میشد تا رهبران سیاسی بتوانند دیگران را قربانی اعمال خود کرده و خود در قدرت باقی بمانند. امام میفرمایند: هر عملی که فرماندار من انجام میدهد من در آن شریک هستم و باید جوابگوی اعمال زیر مجموعه خود باشم. کسی که یا از عملکرد زیر مجموعه خود بیاطلاع باشد و یا مطلع بوده ولی نتواند آن را اصلاح کند، نشانه بیکفایتی و ناتوانی در مدیریت اوست.
وَ كُنْ عِنْدَ صَالِحِ ظَنِّی بِكَ وَ لاَ یفِیلَنَّ رَأْیی فِیكَ وَ اَلسَّلاَمُ، چنان باش كه گمان نیكوى من به تو پایدار باشد و نظرم دربارهات، سست نشود.
امام با وجودی که ابنعباس را فردی دانا، شایسته و مدیر میدانست و به او حسن ظن داشت و به همین جهت وی را فرماندار بصره ساخته بود؛ حال در انتهای نامه فرماندار و پسر عموی خود را تهدید میکند که یا عملکرد خود را در مورد مردم بصره اصلاح کن و این سوء ظن من به خودت را برطرف گردان یا در صورت تکرار، اگر نظر من به دلیل سوء رفتاری که با مردم داری نسبت به اصلاح عملکرد تو سست شود، منتظر عزل یا مجازات باش.