چیستی عشق(۳)
عشق خاک را به افلاک میکشد و کوه استوار را به شادی و رقص در میآورد. روح را از حرص و عیب به کلی پاک میکند، گویی او دیگر قادر نیست خلاف خواسته معشوق خود عمل کند.
عشق خاک را به افلاک میکشد و کوه استوار را به شادی و رقص در میآورد. روح را از حرص و عیب به کلی پاک میکند، گویی او دیگر قادر نیست خلاف خواسته معشوق خود عمل کند.
مولوی خود گرفتار عشق ناهنجار شمس تبریزی شد. او حاضر شد تا موقعیت خود را برای همراهی شمس هزینه کند.
به نظر مولانا با اینکه عشق کسب کردنی نیست و حاصل شدنی است ولی حصول آن شرایطی دارد. یکی از آن شرایط لطافت روح است، تا این لطافت حاصل نشود، عشق دست نمیدهد.
مولوی، عشق به غیر خود را در دو سطح مطرح میکند: یک سطح آن رنگی و مرده و سطح دیگر آن بیرنگ و زنده است.