حکمتنامه ۹ – وای به وقتی که ورق برگردد!
«إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْيَا عَلَى قَوْمٍ [أَحَدٍ] أَعَارَتْهم مَحَاسِنَ غَيْرِهم وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهم سَلَبَتْهم مَحَاسِنَ أَنْفُسِهِم».
هنگامی که دنيا به ملتی یا کسی رو بیاورد، خوبیهای دیگران نیز شامل حال او میگردد. اما هنگامی که دنيا به ملتی یا کسی پشت کند، خوبیهای خودشان را از آنان سلب میکند.
در این کلام، مولا بحثی از جنس روانشناسی افراط اجتماعی دارند. به این معنا که اگر به هر دلیلی، دنیا به کسی یا جمعیتی رو کرد و آنها صاحب قدرت، ثروت، شهرت، نفوذ اجتماعی، سیاسی، مذهبی یا علمی شدند، افکار عمومی نه تنها گفتار و اعمال آنها را بزرگتر و با ارزشتر از آنچه که هست جلوه میدهند بلکه نسبت به آنها غلو کرده و چیزهایی که دیگران دارند را نیز به آنها نسبت میدهند. خوبیها و فضیلتهای دیگران را نیز به آنها منسوب میکنند. به همین جهت قرآن از مردم میخواهد که نسبت به دین و شخصیتهای دینی خود غلو نکنند. در روایات ائمه نیز شیعیان از نسبت دادن چیزی به ائمه که خود آنها به خود نسبت ندادهاند منع شدهاند.
آن روی سکه هم صادق است، زمانی که به هر دلیلی ورق برگشت و کسی یا جمعیتی ضعیف، فقیر، گمنام و فاقد نفوذ و وجاهت اجتماعی، سیاسی، مذهبی یا علمی شدند، در این شرایط ذهنیت افراد نسبت به آنها چنان دگرگون میشود که نه فقط بدیهای آنان در چشم میآید و برجسته میگردد، خوبیهای آنان انکار و افتخارات آنان نیز، از آنها سلب میشود و بعضاً هر نوع خوبی و ارزشی که داشتهاند از یادها گم میشود. به قول سعدی:
چــشــم بداندیش که بر کنده بــاد
عـیـب نـمـایـد، هـنـرش در نـظــر
ور هنری داری و هفتـاد عـــیــب
دوسـت نـبـیند بـجـز آن یک هنر
این واقعیت اجتماعی، کم و بیش در مورد هر اجتماع خرد و کلانی قابل تجربه و مشاهده است. دو دوست، دو همسر، معلم و دانشآموز، رئیس یک اداره و کارمندان، شاه و مردم، رئیس جمهور و مردم، یک نژاد یا ملت نسبت به نژاد و ممکن است ملت دیگر روزی همراه و بهترین قلمداد شوند و ممکن است روز دیگر رویاروی هم قرار گیرند و بدترین تصور شوند. مطالعه تاریخ تحولات معاصر کشور ما نیز از صدور این احکام کلی خالی نبوده و اول و آخر کار اشخاص و نظامها معمولاً یکسان نبوده است. مدتی شاه قاجار بهترین بود و بعد بدترین شد. مدتی مشروطه بهترین بود، بعد بدترین شد. مدتی رضا شاه بهترین بود، بعد بدترین شد. مدتی مصدق بهترین بود، بعد بدترین شد. این موضوع در مورد برخی شخصیتهای انقلاب نیز تکرار شد.
برای جلوگیری از قضاوت نادرست و به دست آوردن واقعبینی نسبت به اشخاص، اقوام و ملتها باید اولاً، تصور نادرست خود را در مورد بیعیب و قدسی بودن افراد یا جوامع تصحیح کنیم، ثانیاً، تصور غلط ثابت بودن وضعیت افراد و جوامع را اصلاح کنیم، ثالثاً، انتظارات خود از افراد و جوامع را درخور توان افراد غیرمعصوم و متغیر پایین آوریم، رابعاً، با زمان آمار و عدد و رقم آشنا شویم. خامساً، بدانیم که برآورده نشدن انتظارات از افراد و جمعیتها، فقط معلول تغییر افراد نیست، یار نبودن اراده دیگران، شرایط و اتفاقات بیرونی غیر قابل کنترل و مدیریت نیز در برآورده نشدن انتظارات دخیل هستند.
/انتهای متن