شرح نامه ۲۰
زمینه شناسی نامه ۲۰:
این متن، نامه امیر المومنین (ع) به زياد ابن عبید، فرماندار امام در فارس است. در مورد سابقه زیاد ابن عبید آمده است که او همزمان با جنگ بدر به دنیا آمد. در جاهلیت مادر او با مردانی ارتباط داشته است و پدر او مشخص نبوده است، به همین جهت به او زیاد بن ابی یعنی پسر پدرش میگفتند. زیاد پیامبر (ص) را ندیده است. در جوانی، در جنگهای رده در یمن درخشش داشته است. سخنرانی بلیغ او عمرو عاص را به تعجب واداشته به طوری که عمرو در مورد زیاد گفته است: اگر او از قبیله قریش بود، رهبر عرب میشد. در همان جلسه ابوسفیان گفته است که او قریشی و فرزند من است. (تاریخ فخری، ص۱۴۹-۱۵۰) وی در زمان خلیفه دوم به امور دیوانی مشغول بوده و امور محول را به خوبی انجام میداده است و در دوران حکومت امیر المومنین (ع)، منطقه فارس و بصره را مدیریت میکرده است. این منطقه از نظر استراتژیک و مالی حائز اهمیت بود و او به عنوان قائم مقام عبد الله بن عباس، آن منطقه را به خوبی اداره میکرد؛ بهطوریکه معاویه از وجود چنین مدیر شایستهای در دستگاه حکومتی امیر المومنین (ع) ناراحت بود و برنامهریزی میکرد تا به عنوان برادر خود، او را به حکومت خویش جذب کند. زیاد نامه پیشنهادی معاویه را نزد امام (ع) فرستاد و امام در پاسخ به نامه زیاد، او را از معاویه برحذر داشتند. این هشدار در نامه ۴۴ نهج البلاغه ضبط شده است.
اما در مورد این نامه: گزارشهایی مبنی بر سوء استفاده مالی، در امور بیتالمال توسط زیاد به امام رسیده بود و امام به منظور نشان دادن حساسیت خویش نسبت به بیتالمالِ مسلمین، این نامه را خطاب به او نوشتهاند. حضرت بدون اینکه گزارشها را تأیید کنند، او را از عواقب این کار میترسانند. سید رضی دو نامه بیست و بیست و یک را، در این خصوص پشت سر هم در نهجالبلاغه آورده است. آنگونه که از متن کامل این نامه مشخص است، زیاد از گرفتن برخی از مالیاتهای کُردهای منطقه خودداری کرده و به فرستاده امام هم گفته است، آن را از امیر المومنین (ع) پوشیده بدار. گزارشگر، این موضوع را به اطلاع امام (ع) میرساند و امام هم طیق این نامه مینویسند:
وَ إِنِّي أُقْسِمُ بِاللَّهِ قَسَماً صَادِقاً لَئِنْ بَلَغَنِي أَنَّكَ خُنْتَ مِنْ فَيْءِ الْمُسْلِمِينَ شَيْئاً صَغِيراً أَوْ كَبِيراً لَأَشُدَّنَّ عَلَيْكَ شَدَّةً تَدَعُكَ قَلِيلَ الْوَفْرِ ثَقِيلَ اَلظَّهْرِ ضَئِيلَ الْأَمْرِ. وَ اَلسَّلاَمُ
به خدا سوگند مىخورم، سوگندى راست، كه اگر به من خبر رسد كه در غنايم مسلمانان به اندك يا بسيار خيانت كردهاى، چنان بر تو سخت خواهم گرفت كه كم مايه مانى و بار هزينه زندگی بر دوشت سنگينى كند و حقير و خوار شوى. و السلام
وَ إِنِّي أُقْسِمُ بِاللَّهِ قَسَماً صَادِقاً.به خدا سوگند مىخورم، سوگندى راست
شروع نامه به نقل از یعقوبی اینگونه است که فرستاده من خبر عجیبی به من داده است و تصور میکند که تو گفتهای کردها تو را ترغیب کردهاند که بسیاری از مالیاتهای آنان را نگیری و تو به فرستاده من گفتهای که آن را به من خبر ندهد. ای زیاد به خدا قسم که تو دروغگویی…(تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۰)
لَئِنْ بَلَغَنِي أَنَّكَ خُنْتَ مِنْ فَيْءِ الْمُسْلِمِينَ. اگر به من خبر رسد كه در غنايم مسلمانان خيانت كردهاى.
متن یعقوبی با این متن اندکی تفاوت دارد در متن یعقوبی آمده است که: اگر بیت المال را نفرستادی چنین خواهم کرد … مگر اینکه آنچه کسر کردهای از جانب خودت آن را جبران کنی. اما در متن نهج البلاغه مضمون آن، خیانت در اموال مسلمانان و بیت المال است.
شَيْئاً صَغِيراً أَوْ كَبِيراً. به اندك يا بسيار
از نظر امام، خیانت به اموال عمومی کم و زیاد آن تفاوتی نمیکند و در هر صورت محکوم است.
لَأَشُدَّنَّ عَلَيْكَ شَدَّةً. چنان بر تو سخت خواهم گرفت كه
برخورد با سوء استفاده از بیت المال، باید شدید باشد تا هیچ کس جرأت چنین کاری را به خود ندهد. بخشش در این خصوص، باز گذاشتن دست گرگان است. پاکدستی باید رویه عمومی کارگزاران حکومتی باشد چرا که اگر آب باریکه آن را نبستی، مبدل به سیل ویرانگر و فسادهای مالی کلان دولتی خواهد شد.
تَدَعُكَ قَلِيلَ الْوَفْر ثَقِيلَ اَلظَّهْرِ، ضَئِيلَ الْأَمْرِ. كم مايه مانى و بار هزينه عيال بر دوشت سنگينى كند و حقير و خوار شوى.
رانتخواری و استفاده از موقعیت حکومتی برای زندگی شخصی افراد، نباید صرفه اقتصادی و اجتماعی داشته باشد و بیرزد تا فرد اصولا به آن اقدام نکند. از اینرو ،امام میفرمایندهرآنکه نسبت به اموال عمومی بی توجه باشد و بر آن دست درازی کند و به دلیل موقعیت خود در حاکمیت از آن بهره برداری شخصی نماید، باید چنین شخصی را چنان کم مایه ساخت که نتواند از عهده هزینه روزمره زندگی خود نیز برآید. باید او را نزد مردم خوار و ذلیل ساخت تا ریشه رانتخواری در جامعه اسلامی بخشکد، و چنین پدیده شومی مجدداً جوانه هم نزند، چه رسد به اینکه درختی تنومند و ریشه دار گردد.