حکمتنامه ۲۴ – ترمیم و ارتقاء ایمان با خدمت به بشریت
«مِنْ كَفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ، إِغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ وَ التَّنْفِيسُ عَنِ الْمَكْرُوبِ».
امیرالمؤمنین میفرمایند: از جمله اموری که محو کننده گناهان بزرگ است، رسیدن به فریاد ستمدیدگان و رهانیدن رنجدیده و گرفتاران از رنج و گرفتاری است.
کفاره از کفر، به معنای پوشاندن و محو کردن، اغاثه از غوث، به معنای فریادرسی، ملهوف از لهف، به معنای ستمدیده و رنج کشیده، تنفیس از نفس، به معنای آزاد کردن نفس و روح و روان و مکروب از کرب، به معنای سختی، گرفتاری و رنج است.
خلاف آموزه مسیحیت، در آموزههای اسلامی انسان آزاد خلق شده است نه گنهکار، ولی قادر به انجام گناهان کوچک و بزرگ است چنانکه قادر به جبران گناهان کوچک و بزرگ خویش است. گناهان بزرگ همچون شرک، ناامیدی از رحمت خدا، عاق والدین شدن، ارتکاب قتل، تهمت زدن، خوردن مال یتیم، رباخواری، زنا، سوگند دروغ، دزدی، کتمان حق، عهد شکنی و قطع رحم، ایمان و دیانت آدمیان را همچون خوره میخورند و آنان را از خدا دور میکنند در نتیجه پس از مرگ دچار عذاب خواهند شد.
با این حال راه بازگشت به خدا و ترمیم ایمان بسته نیست، امکان توبه و جبران نقص ایمان وجود دارد. مولا علی در این کلام یکی از این راههای ترمیم ایمان مخدوش شده را، خدمت به بشریت از طریق فریادرسی انسانهای تحت ستم و رهانیدن رنجدیدهها و گرفتاران، از رنج و گرفتاری میدانند. قابل توجه اینکه آنچه باعث ترمیم ایمان است باید باعث ارتقاء ایمان هم باشد، بنابراین خدمت به بشریت میتواند استراتژی زندگی هر مؤمن و مسلمان و خداباوری باشد.
حال این پرسش مطرح میشود که چگونه می توان این استراتژی یعنی کاستن از درد و رنج بشر را محقق ساخت؟ به نظر میرسد که اولین گام برای کاستن از درد، رنج و ستمی که بر بشریت وارد میشود تلاش برای پیدا کردن احساسات و عواطف مثبت نسبت به انسان است البته از آن نظر که انسان است چون با کینه و دشمنی نسبت به موجودی که نزد خدا کرامت دارد نمیتوان به چنین کاری اقدام کرد. احساس مثبت کم و بیش ما نسبت به نزدیکان، اقوام، هم کیشان کافی نیست باید آن را توسعه داد. محبت باعث میشود که فرد به صورت ناخودآگاه در پی شناخت درد و رنج محبوب باشد و آن را از بین ببرد یا آن را کاهش دهد.
دومین گام شناخت واقعگرایانه از انسان و علل و عوامل انجام رفتارهایی است که ما با آن موافق نیستیم و مانع از محبت ما نسبت به اوست چون بسیاری از نامهربانیها و احساسات و عواطف منفی به دلیل ناآگاهی از نوع جبری است که باعث باورها، احساسات و عواطف و خواستههایی است که ما آن را نمیپسندیم یا از آن بدمان میآید.
اگر اصل لا جبر و لا تفویض بل امر بین امرین را قبول داشته باشیم حداقل نیمی از باورها، احساسات و عواطف و خواستههای آدمیان که ما با آن موافق نیستیم یا موافق هستیم، نتیجه انتخاب خود انسان نیست. دقت و دانستن بسیاری از مطالبی که نتیجه این اصل است مانع از نامهربانی هاست. دانستن اینکه همه کم و بیش گنهکار هستیم. دانستن اینکه بسیاری از باورهای مخالفین ما و خود ما نتیجه اعتیاد تربیتی و حتی شهود تربیتی است نه عناد با حق صریح. دانستن اینکه مسیحی، یهودی، مسلمان، شیعه، سنی، طالبانی و داعشی چون در یک خانواده این چنینی متولد شده و یا تربیت شدهاند باورها، احساسات و عواطف، خواستهها و گفتار و رفتارهای نامطلوب از نظر ما دارند اگر ما جای آنها بودیم بعید نبود که اینگونه نباشیم. دانستن اینکه همه نمیخواهند بدی کنند ولی فشار زندگی و یا زیادهخواهی مرسوم باعث آن شده است و در آینده به نادرستی کار خود پی میبرند و از کرده خود پشیمان میشوند. اینکه بسیاری از باورهای مخالفین ما و خود ما نتیجه مطالعات و اجتهاد ما یا رهبران ما است و این اجتهادها ابطالپذیر است دانستن اینکه همه روزی گرفتار خواهیم شد و نیازمند کمک و یاری دیگران خواهیم بود. این آگاهی و آگاهی های دیگر همه باعث نزدیکی و محبت نسبت به نوع آدمیان و تلاش برای تقلیل درد و رنج آنان و ترمیم ایمان یا ارتقاء ایمان ما خواهند شد.
✍️ محمد نصر اصفهانی