حکمتنامه ۲۳ – دیانت به عمل است
«مَنْ أَبْطَأَ بِهِ عَمَلُهُ لَمْ يُسْرِعْ بِهِ حَسَبُه».
کسي که اعمالش او را کند سازد حَسَبَش او را تند نخواهد ساخت.
در نظام سنتی، قبیلهای همه ارزشهای اجتماعی به دو چیز وابسته بود: ۱- حسب و نسب. ۲- مال و ثروت. حسب و نسب اگر بود ثروت، شهرت، نفوذ اجتماعی و رفاه هم بود. معمولاً عمل شایسته و رفتار بایسته اخلاقی در حاشیه قرار داشت به این معنا که به نسبت تعارضی که با حسب و نسب و قبیله و ثروت، شهرت، نفوذ اجتماعی و رفاه داشت، عمل اخلاقی کند و کندتر میشد. به گمان آنان ارزشهای مادی آنان را سریعتر به مقصد میرساند.
نظام مدرن، حسب و نسب را کنار زد چون دیگر منشأ ثروت، شهرت، نفوذ اجتماعی و رفاه نبود. در نظام مدرن همه ارادهها معطوف به قدرت اجتماعی شد. قدرتی که از ناحیه نهادهای دینی، نهادهای مدنی، اصناف، شرکتها، هلدینگها، جناحهای سیاسی و احزاب است. این مراکز قدرت هستند که ثروت، شهرت، نفوذ اجتماعی و رفاه تولید میکنند. مشاهدات گویای آن است که در اینجا هم غالباً عمل و رفتار اخلاقی زمانی مورد توجه است که تعارضی با مراکز و نهادهای قدرت که اهداف مادی را تولید میکنند نداشته باشد. به گمان آنان نهادهای قدرت سریعتر آنها را به مقصد میرسانند و برای این کار دهها توجیه فراهم میکنند.
این درحالی است که هویت انسان، مستقل از اهداف نظام سنتی و مدرن است و به هیچ وجه به آنها وابستگی ندارد. انسانیت انسان وابسته به عمل انسان است چنانکه دیانت واقعی انسان هم وابسته به هویت و انسانیت اوست. بر خلاف *دیانت اسمی* و رسمی، *دیانت واقعی* هر کس وابسته به کنش صحیح او نسبت به واقعیت عالم و رفتار بایسته او با موجودات عالم است. هویت انسانی انسان را خود انسان، آن هم با عملش میسازد. دیانت آدمیان و آدمیت آدمیان نه به مال و ثروت آنان نه به حسب و نسب و نژاد آنان و نه به نهادهای قدرت مدرن وابسته است.
قرب الهی و سعادت اخروی افراد هم به هویت انسانی انسانها وابسته است که از طریق اکتساب اوصاف الهی حاصل میشوند نه وابسته به نژاد سادات یا نژاد غیرسادات است، نه وابستگی به فرقه شیعه و یا فرقه سنی دارد، نه وابسته به نام مسیحیت، یهودیت یا اسلام رسمی افراد است، نه وابسته به جبهه اصلاحات یا اصولگرا، نه وابسته به جغرافیای ایران، ژاپن، امریکا و روسیه است.
کلام مولا دفع همین توهم است که تصور شده است حقیقت وجودی و دینی آدمی به نهادهای قدرت بیرونی وابسته است نه باورها و خلقیات درونی و رفتار اخلاقی و انسانی بیرونی. این آموزه همه ادیان بوده و در قرآن هم آیات بسیاری بر آن دلالت دارد. کراجکی مینویسد پیامبر اکرم در آخرین لحظات عمر خویش نگران شیوع توهم اسلام اسمی بود که ابتدا رو به دخترش فاطمه کرده و فرمود: دخترم فاطمه! به عملت تکیه داشته باش که از من در برابر خدا کاری ساخته نیست: «اعملي فإنّي لا اغني عنك من اللّه شيئا.» آنگاه رو به عموی خود عباس کرد که عموجان به عملت تکیه کن که از من در برابر خدا کاری ساخته نیست: «اعمل فإنّي لا اغني عنك من اللّه شيئا.» سپس رو به امت حاضر در جلسه کرد و فرمود: ای مردم به خدا قسم چیزی جز عمل و رحمت الهی مرا رهایی نخواهد بخشید و اگر نافرمانی کنم ذلیل خواهم شد: «أيّها الناس … الذي بعثني بالحقّ لا ينجيني إلّا عمل مع رحمة و لو عصيت لهويت.» (كراجكى، ج۱، ص۹۴) دغدغه توهم اسلام اسمی را ائمه هم داشتهاند. از امام باقر نقل شده است که به شیعیان ما برسانید عمل کنند که از ما در برابر خدا کاری ساخته نیست: «أَبْلِغْ مَوَالِيَنَا أَنَّا لاَ نُغْنِي عَنْهُمْ مِنَ اَللَّهِ شَيْئاً إِلاَّ بِعَمَلٍ» (الکافی، ج۲، ص۱۷۹)
✍️ محمد نصر اصفهانی