حکمت‌نامه ۱۶ – سیطره قانون بر اراده انسان

«تَذِلُّ الْأُمُورُ لِلْمَقَادِيرِ حَتَّى يَكُونَ الْحَتْفُ فِي التَّدْبِيرِ».

کارها چنان در سیطرة تقدیرِ خداوند قرار دارد که گویی مدیریت و چاره‌اندیشی اثربخش نیست.

افلاطون بر سر در آکادمی خود نوشته بود: «آنکه ریاضی نمی‌داند وارد نشود.» به این معنا که خدا عالَم را مبتنی بر قوانین ریاضی خلق کرده و پیش نیاز درک قوانین هستی دانستن ریاضی است. ریاضی و تقدیر کمیت منطقی هستی است، ولی اصطلاحاً تقدیر، هم قوانین کمی و هم قوانین کیفی حاکم بر عالم و آدم است. پس بنابراین باید گفت «آنکه تقدیر نمی‌داند به تدبیر نپردازد.» ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، سیر جهان مطابق با قوانین مُقدّر شده‌ای است که بر آن حاکم است. چه بخواهیم و چه نخواهیم سیر جهان مستقل از میل و اراده ما در جریان است. به همین جهت امیرالمومنین می‌فرماید: تقدیر حاکم بر تدبیر است. اراده‌ موفق اراده منطبق بر تقدیر است و اراده، تدبیر و مدیریتی که مطابق با قوانین مقرر بر عالم نباشد محکوم به مرگ و نابودی و «حتف» است.

مردم معمولاً در عمل این قاعده را در عالم خارج از وجود خود می‌پذیرند و به آن باور دارند ولی دوست ندارند بپذیرند که در زندگی شخصی و اجتماعی‌شان، سیر عالَم مطابق میل آنها حرکت نکند. به همین جهت، زمانی که امور محبوب خود را، بر اساس قوانین طبیعی، از دست می‌دهند، و یا به مطلوب‌های خود، بر اساس قوانین طبیعی عالم، دست پیدا نمی‌کنند، ناراحت، عصبی، غمگین و ناامید می‌شوند و حتی ممکن است نتوانند رنج ناشی از آن را تحمل کرده و دست به خودکشی بزنند. پس قوانین عالم مستقل از خواست ما عمل می‌کنند و اعتنایی به میل و آرزوی ما ندارند.

هستند کسانی که می‌خواهند بدون اینکه از علم و دانش به قوانین روانشناختی، جامعه‌شناختی، اقتصادی و سیاسی عالم، برای رسیدن به اهداف و مقاصد خود استفاده کنند، امیال و آرزوهایشان محقق شود. روانشناسی موفقیت این خیال خام را تقویت می‌کند که فقط بخواه موفق می‌شوی. غافل از اینکه خواستن توانستن نیست و با شعار «ما می‌توانیم»، نمی‌توان قوانین خلقت را دور زد. توانا بُوَد، هر که دانای به قوانین حاکم بر روابط افراد، علوم تربیتی، سیاسی، اقتصادی و غیره باشد و زیست علمی داشته باشد. تقدیر و قانون خلقت می‌گوید ما بر گذشته هیچ کنترلی نداریم و بر آینده نیز کنترل بسیار ناچیزی داریم. علی هم که باشی، باید اعتراف کنی: «عرفت الله بفسخ العزائم؛ من خدا را با باطل‌شدن تصمیم‌ها شناختم». یعنی من علی، چه بسیار برنامه‌‌ها و مدیریت‌ها که طراحی کردم ولی به نتیجه نرسیدم، چون هزاران قانون و اراده در عالم درکارند که اراده من نسبت به آنها قابل محاسبه نیست. پس نباید تصور کنیم که امور زندگی مطابق با برنامه‌ریزی و تدبیر ما پیش خواهد رفت.

قضای الهی همان سیطره و حتمیت قانون هستی است که غیر قابلِ تغییر است ولی مقدّرات و قوانین طبیعی الهی، در چهارچوب همان قانون حتمی، قابل محاسبه، تغییر و مدیریت نسبی است. نقل است که امیرالمومنین در کنار دیوار خرابه‌ای نشسته بودند، از آنجا جا به جا و دورتر رفتند. در همان لحظه دیوار خراب شد. شخصی اعتراض کرد که از قضای الهی فرار کردی، ایشان پاسخ دادند: از قضای الهی به قَدَر او پناه بردم. نتیجه اینکه راه حل مشکلات فردی و اجتماعی ما، پناه بردن به قدر الهی و مدیریت علمی و قانونی است و بس.

/انتهای متن

محمد نصر اصفهانی

نويسنده اين مباحث، از دانش آموختگان حوزه و دانشگاه بوده و در حوزه قرآن، نهج البلاغه، كلام جديد، اخلاق، تاريخ اسلام و سياست آثاري دارند.

مطالب مرتبط