حکمت نامه ۱۷ – فقه کهنه، فقه نو
«وَ سُئِلَ علی (ع) عَنْ قَوْلِ الرَّسُولِ (ص): غَيِّرُوا الشَّيْبَ وَ لَا تَشَبَّهُوا بِالْيَهُودِ. فَقَالَ: إِنَّمَا قَالَ (ص) ذَلِكَ وَ الدِّينُ قُلٌّ، فَأَمَّا الْآنَ وَ قَدِ اتَّسَعَ نِطَاقُهُ وَ ضَرَبَ بِجِرَانِهِ فَامْرُؤٌ وَ مَا اخْتَارَ».
از علی(ع) دربارة اين سخن پيامبر(ص) سؤال شد که فرموده بود: موهای سفيد را تغيير دهيد و خود را همانند يهود نکنيد.
مولا علی(ع) فرمود: اين سخن را پيامبر(ص) زمانی فرمودند که پيروان اسلام اندک بودند، اما امروزه که اسلام گسترش يافته و امنيت حکمفرما شده است، هر کسی مختار است.
سالها قبل در هند، مهمان یکی از علمای شیعه شهر پونا بودم. سر سفره متوجه شدم که نفر سوم سر سفره ناهار، بسیار غضبآلود به من نگاه میکند. طاقت نیاورد و به میزبان چیزی گفت. آن عالم به من گفت: متوجه شدید چه گفت؟ گفتم خیر. گفت او میگوید: مگر ایشان مسلمان نیست که با قاشق و چنگال غذا میخورد. گفتم: مگر زمان پیامبر عرف دیگری هم رایج بود و پیامبر با دست غذا میخورد؟
تفاوت فقه کهنه و نو، در این است که فقیه کهنه پرست، بر قول، فعل و تقریر معصوم جمود به خرج میدهد و بین عبادات و عرفیات تفاوت قائل نیست. هر دو را دارای مصالح و مفاسد غیبی و رمزی میداند که کشف ملاک آن برای عقل بشر ممکن نیست. او معتقد است چون پیامبر مطابق با عرف زمان خود با دست غذا میخورد همه افراد با هر فرهنگ و عرفی، تا ابد باید با دست غذا بخورند ولو اینکه عرف بهتری هم وجود داشته باشد. یا چون پیامبر در زمان خود به افراد مسن فرموده بودند، موهای سفید سر و صورت خود را رنگ کنند، باید همه افراد با هر عرف و شرایط و فرهنگی چنین کنند.
اما فقیه نواندیش، بین عبادات و عرفیات تفاوت قائل است. او در عرفیات، بر قول، فعل و تقریر معصوم جمود به خرج نمیدهد و مصالح و مفاسد غیبی و رمزیِ غیر قابل درکی برای آن قائل نیست. به نظر او احکام عرفی، در زمانی خاص برای نیاز مردمی خاص و رفع مشکلات فکری و عملی خاص همان مردم و سامان دادن به زندگی آنان وضع شده است، چون پیامبر مطابق فرمانی که از خدا داشت، باید به «عرف عقلای» زمان خود حکم و مردم را نیز به «معروف زمانه» ترغیب و از «منکر زمانه» نهی میکرد: «وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ» (اعراف،۱۹۹)
پس معروف و منکر، در باور فقیه نواندیش، امری تاریخی است. آن زمان مردم عربستان مثل بسیاری از مناطق با دست غذا میخوردند پیامبر هم با دست غذا میخورد. اگر او در چین یا ژاپن مبعوث شده بود چون عرف بود که با چوبک غذا بخورند او هم با چوبک غذا میخورد. فقیه نواندیش در مورد رنگ محاسن نیز سخن افقه الفقها، را تکرار میکرد که در خصوص آن باید به شرایط و عرف عقلای زمانه خود عمل کرد. چنانکه امام، در پاسخ پرسش میفرمایند: این حدیث پیامبر، مربوط به زمانی است که تعداد مسلمانان اندک و مُسن بودند تا مومنان را در مقابل دشمنان، جوان و با نشاط نشان دهند و دشمن خیال نکند مسلمانان افرادی سالخورده و ناتوان هستند و طمع کند آنان را مورد هجوم قرار دهد.
امروز که دین اسلام قوی شده، مرزهای آن گسترش یافته و پایههای حکومت محکم شده است و مسلمانان دغدغة یهود و دشمنی آنان را ندارند، افراد آزادی کامل دارند که هر گونه که دوست داشتند رفتار کنند.
شبیه این داستان را نیز یکی از اصحاب امام باقر نقل میکند که از امام پرسیدم: آيا هنگام طواف خانه خدا، مرد باید با برداشتن قدمهاى متوسّط، با شتاب حركت كند؟ حضرت فرمودند: رسول خدا زمانی که مشرکان بر مکه مسلط بودند امر فرمود كه مسلمانان در حج، چنین کنند و از خود چابكى نشان دهند و حتی بازوهاى قوی خود را به نمایش گذارند تا به اين وسيله به مشركين مكّه نشان دهند كه رنج و خستگى بر آنان کارگر نیست ولی امروزه من آهسته حركت مىکنم همان طورى كه پدرم راه مىرفت. (علل الشرایع، ج۲،ص۴۱۲؛ وسایل، ج۹، ۴۲۸)
پس مفهوم این کلمات این است که فرامین تاریخی و دین، مشمول امور جاودان و فراتاریخی دین و این کلام نیست که: «حَلاَلُ مُحَمَّد حَلاَلٌ أَبَداً إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَحَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة» (الکافی، ج۱، ۵۸).
در مواجهه با قرآن یا قول، فعل و تأیید پیامبر باید ابتدا با در نظر گرفتن شرایط اجتماعی صدور حکم و قرائن پیرامونی آن، هدف کلام را تشخیص داد که در جهت تأمین سعادت و کمال معنوی، قربی و اخروی است یا مربوط به مدیریت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، نظامی و عرفی جامعه است. در صورت عرفی بودن، آیا هنوز منفعت عقلایی خود را حفظ کرده است یا منفعت عقلایی خود را از دست داده است یا امر بهتری جای آن را گرفته است یا از معروف بودن خارج شده و منکر گشته است و تداوم آن حکم برای جامعه مضر است. در این صورت باید عرف عقلا و فقه نو را جانشین عرف و فقه کهنه ساخت.
✍️ محمد نصر اصفهانی