حکمت نامه ۱۸ – عیب جویی و رعایت اخلاق قضاوت
? *«حکمتنامه» (۱۸)*
«خَذَلُوا الْحَقَّ وَ لَمْ يَنْصُرُوا الْبَاطِلَ».
امیرالمومنین(ع) دربارة کسانی که از جنگ همراه با ایشان کنارهگیری کردند، میفرمایند: آنان حق را ترک کردند و باطل را نیز یاری نکردند.
این حکمت در ارتباط با یک حادثه تاریخی است که در زمان آن حضرت اتفاق افتاده است. بعد از کشتهشدن خلیفة سوم، هنگام بیعتکردن مردم با امیرالمومنین(ع) و در جریان حوادث بعد از آن عدّهای از اصحاب پیامبر(ص)، حضرت علی(ع) را در جنگهای داخلی حمایت نکردند و علیه آن حضرت نیز در سپاه دشمن حضور نیافتند و اعلام بیطرفی کردند. در «حکمتنامه» (۱۵) تحت عنوان «یکدیگر را قضاوت نکنیم.» جریان این اعتزال نقل شد.
اما به بهانه این کلام امیرالمومنین از زاویه دیگر نیز میتوان به این حکمت، توجه داشت و آن حکمتی است که حافظ با اقتباس از آیه ۲۱۹ سوره بقره بیان کرده است:
عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو
نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند
نفی حکمتِ و نگفتنِ هنر و عیب در کنار هم و فریبکاری گفتن تنها همه هنر محبوب یا همه عیوب مخالف را میتوان در ابعاد مختلف زندگی اجتماعی خود ملاحظه کنیم اما آنچه مشکل سیاسی جامعه امروز ماست نفی حکمت سیاسی و سیاهکاری برای عوام نسبت به جریان مخالف است که بیماری مزمن جامعه ما شده است. این درحالی است که پیشوای ما، در این کلام خود عیب رقبا و مخالفین سیاسی خود را میبیند و به زبان میآورد ولی از بهر رضایت دل عوام، از جاده انصاف و عدالت و دیانت و اخلاق بیرون نمیشود و حسن و هنر آنان را نیز کتمان نکرده بازگو میکند که حسن آنان این بود که به یاری دشمنان نپرداختند و قبح آنان این بود که حق را یاری نکردند. سیره امام حتی در مورد معاویه که بزرگترین دشمن او هم محسوب میشد چنین بود، بعضاً به بیان محسنات او نیز میپرداخت اگر چه برای مفسران نهج البلاغه قابل باور نیست و آن را حمل بر تقیه کردهاند.
این درسی است برای ما که اگر در عرصه زندگی اجتماعی و سیاسی مجبور به اظهار نظر و قضاوت یا ارزش داوری در مورد دیگران شدیم، اخلاق قضاوت را رعایت کنیم: اولاً نسبت به موضوع آگاهی و دانش کافی داشته باشیم. ثانیاً ابعاد موضوع را درك و فهم کرده باشیم، ثالثاً توانایی بکاربستن اصول، روشها و دستورالعملهای مربوط به موضوع را در قضاوت داشته باشیم. رابعاً، توانایی تجزیه و تحلیل موضوع را پیدا کرده باشیم. آنگاه پس از نقد بیطرفانه درونی و بیرونی و بیان جنبههای مثبت و منفی آن، به جمع بندی نهایی برسیم. همانگونه که وقتی حارث بن حَوط، در مورد مواضع سعد بن ابی وقاص و عبد الله بن عمر از امام میپرسد: حضرت جنبه منفی آنها را در عدم یاری حق و جنبه مثبت رفتار آنان در کمک نکردن به دشمنان بیان میکند. (تمام نهج البلاغه: ص۳۳۲)
باید دانست که خدا در این دنیا نه بد مطلق و نه خوب مطلق، نه خیر مطلق و نه شر مطلق آفریده است. آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند امثال حافظ معتقد بود از جهتی: أشهی لنا و أحلی من قبلة العذاری. کسی که در تفسیر، تحلیل و قضاوت در امور سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مربوط به مخالف خود، تنها بخشی را میبیند و اطلاعات ناقص بیان میکند که در نظر شنونده حق به جانب شمرده شود و علیه مخالف تمام شود و به جنبههای مثبت موضوع توجه ندهد و یادآور آن نشود، نامی جز فریبکار ندارد. باید همانگونه که برای دارو منافع و مضرات را در کنار هم مینویسند ما نیز در قضاوت به جهات منفی و مثبت با هم نظر کنیم. اظهار یکی و انکار دیگری نوعی سیاهکاری است که متأسفانه در اختلافات اجتماعی و دینی ما حالتی فراگیر پیدا کرده است که باید اصلاح شود. اصلاح این نقیصه اجتماعی، راهکاری جز تمرین اخلاق گفتگو و اخلاق نقد از یک سو و به رسمیت شناختن و احترام به عقاید مخالف از سوی دیگر ندارد.
✍️ محمد نصر اصفهانی