شرح نامه ۲۲
مبنای غم و شادی
زمینه شناسی نامه ۲۲:
«یعقوبی» در کتاب تاریخ خود آورده است که «ابوالاسود دئلی» که در بصره جانشین «عبد الله بن عباس»، پسر عموی امیرالمومنین(ع) بود، به حضرت امیر گزارش داد که عبد الله بن عباس ۱۰۰۰۰ درهم از بیتالمال برداشت کرده و آن را باز نگردانده است. حضرت به عبد الله بن عباس نامهای نوشتند و از او خواستند که آن مال را به بیتالمال باز گرداند ولی ابن عباس تفره رفت و این کار را نکرد. حضرت بار دیگر به او نامه نوشتند و او را به خدا سوگند دادند که آن مال را باز گرداند. ابن عباس، تمام یا بیشتر آن را به بیتالمال باز گرداند. امام نامه سومی به او نوشتند که همین نامهی مورد بحث ماست. ظاهرا این نامه ابن عباس را زیاد تحت تاثیر قرار داده است به طوری که از او نقل شده که پس از آن بارها گفته است: هیچ سخنی بعد از سخنان رسول خدا(ص) چون این سخن امیر المومنین(ع) مرا تحت تاثیر خود قرار نداد.[۱] متن این نامه در کتب شیعه و سنی با کمی تفاوت نقل شده است. در شرح نهج البلاغه خویی از ۱۲ منبع مختلف عبارات آن آورده شده است.
و كان عبد الله يقول : ما انتفعت بكلام بعد رسول الله ص كانتفاعي بهذا الكلام أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اَلْمَرْءَ قَدْ يَسُرُّهُ دَرْكُ مَا لَمْ يَكُنْ لِيَفُوتَهُ وَ يَسُوؤُهُ فَوْتُ مَا لَمْ يَكُنْ لِيُدْرِكَهُ فَلْيَكُنْ سُرُورُكَ بِمَا نِلْتَ مِنْ آخِرَتِكَ وَ لْيَكُنْ أَسَفُكَ عَلَى مَا فَاتَكَ مِنْهَا وَ مَا نِلْتَ مِنْ دُنْيَاكَ فَلاَ تُكْثِرْ بِهِ فَرَحاً وَ مَا فَاتَكَ مِنْهَا فَلاَ تَأْسَ عَلَيْهِ جَزَعاً وَ لْيَكُنْ هَمُّكَ فِيمَا بَعْدَ اَلْمَوْتِ
بعد از حمد خدا، گاهى انسان از رسيدن به چيزى مسرور و خوشحال مىشود كه اصولاً، بنا نبوده به دستش نرسد، و از دست نياوردن چيزى ناراحت مىشود كه اصولاً نمىبايست آن را به دست میآورد. پس بايد خوشحالي تو به امورى باشد كه از آخرت به دست آوردى و اندوهت از امورى باشد كه مربوط به آخرت است و آن را به دست نياوردى. پس نسبت به آنچه از دنيا عایدت شده زیاد شادمانی مکن و نسبت به آنچه از دنيا به دست نياوردهاى یا از دست داده ای بىتابی مکن. بايد همّ و غمّت تنها براى پس از مرگ باشد.
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اَلْمَرْءَ قَدْ يَسُرُّهُ دَرْكُ مَا لَمْ يَكُنْ لِيَفُوتَهُ، وَ يَسُوؤُهُ فَوْتُ مَا لَمْ يَكُنْ لِيُدْرِكَهُ، بعد از حمد خدا، گاهى انسان از رسيدن به چيزى مسرور و خوشحال مىشود كه اصولاً بنا نبوده به دستش نيايد. و از دست نياوردن چيزى ناراحت مىشود كه نمىبايست آن را به دست میآورد.
امام(ع) در این نامه، به مبنای غم و شادی، از دو زاویه توصیفی و توصیهای اشاره میکنند. در قسمت اول آنچه هست را توصیف میکنند و در بخش دوم آنچه باید باشد را توصیه میکنند. در بخش اول میفرمایند: انسان بر اساس قانون خلقت و کائنات و بر اساس روند طبیعی و ضوابط طبیعی، موقعیت و امکاناتی را دریافت میکند مثلا در سرزمین آبادی به دنیا آمده است. در خانواده ثروتمندی متولد شده است. از ملیت مشهوری برخوردار است و … ولی هیچ یک از آنها دستاورد ارادی خود او نیست. با این حال افراد به داشتن این امور فرحناک و مسرور هستند. از سوی دیگر ممکن است در سرزمین خشک و بی آب و علفی به دنیا آمده باشد. در خانواده فقیری پا به این جهان گذاشته باشد. از ملیتی گمنام برخوردار باشد. ادمی در نداشتن این امور نیز اختیاری از خود ندارد ولی با این حال از این نداشتند ناراحت و غمگین است.
حضرت میفرمایند در این فرایند انسان از رسيدن به چيزى مسرور و خوشحال مىشود كه در اصل بنا نبوده به دستش نيايد. چنانچه بهجهت به دست نياوردن چيزى ناراحت مىشود كه به دلیل قانون حاکم بر هستی، نمىبايست آن را به دست میآورد. «داشتن» این امور نه برای کسی ارزش است و نه ضد ارزش. مهم استفادهای است که فرد از این نعمتها به اختیار خود میکند و صبر و مقاومتی است که در مقابل نداشتههای خود به خرج میدهد. بنابراین «داشتن» ارزش نیست «بودن» ارزش است.
فَلْيَكُنْ بِمَا نِلْتَ مِنْ آخِرَتِكَ سُرُورُكَ وَ لْيَكُنْ أَسَفُكَ عَلَى مَا فَاتَكَ مِنْهَا، پس بايد خوشحالي تو به امورى باشد كه برای آخرت به دست آوردى و اندوهت از امورى باشد كه در آخرت به آن محتاجی و آن را به دست نياوردى.
خوشی و ناراحتی باید بر امر ارادی باشد چون ارزش هر کس به رفتار انتخابی اوست. شخصیت حقیقی انسان مبتنی بر رفتار ارادی اوست و بر پایه تفاوتهای طبیعی نیست. آدمیان به دلیل تفاوتهای طبیعی چون زن یا مرد، سفید یا سیاه، کوتاه یا بلند، سبک یا سنگین، کوچک یا بزرگ، قوی یا ضعیف، ایرانی یا ِاپنی و یا فقیر یا ثروتمند بودن ارزشمند یا بیارزش نیستند. به همین جهت حضرت میفرمایند: از چیزی خوشحال باش که اولاً آن را خودت به دست آوردهای و ثانیاً آنچه به دست آورهای به کار سعادت آخروی تو بیآید و دستمایه آن جهان تو باشد. از چیزی ناراحت باش که اولاً سعادت اخروی تو در گرو آن است و ثانیاً تو هنوز نتوانسته ای آن را به دست آوری. چون سطح زندگی جاودانه آدمی بر پایه ارزشهای اختیاری کسب شده توسط خود آنان تنظیم میشود. رسول خدا(ص) به اقوام خود میفرمود: ائتُونِی بِاعمَالِکُم لَا بِانسَابِکُم «در قیامت با اعمال خود به نزد من بیایید نه با نسبت قومی خود با من.» که خداوند فرموده است در قیامت نسبت قومی معنا ندارد.[۲]
وَ مَا نِلْتَ مِنْ دُنْيَاكَ فَلاَ تُكْثِرْ بِهِ فَرَحاً، وَ مَا فَاتَكَ مِنْهَا فَلاَ تَأْسَ عَلَيْهِ جَزَعاً، پس نسبت به آنچه از دنيا كسب كردهاى بسيار شاد مباش. و نسبت به آنچه از دنيا به دست نياوردهاى غمناك و بىتاب مباش.
در اینجا امام(ع) به توصیه پرداخته و میفرماید: «داشتن» و «نداشتن» به تنهایی ارزش غم و شادی ندارد چون ارزشداوری آدمی و انسانیت به آن نیست. بنابراین به داشتههای خود مسرور و از نداشتههای خود ناراحت نباش.
وَ لْيَكُنْ هَمُّكَ فِيمَا بَعْدَ اَلْمَوْتِ، و بايد همّ و غمّت تنها براى پس از مرگ باشد.
انسان هرچه عاقلتر عاقبت اندیشتر و هر چه عاقبت اندیشتر عاقلتر است. دغدغه اصلی انسان عاقل زندگی کوتاه مدت او نیست دغدغه اصلی انسان عاقل زندگی دراز مدت و جاودانه اوست. آنچه باید دغدغه اصلی عاقل باشد زندگی نود نیست زندگی نود میلیارد ساله است.
این کلام حضرت بازگویی این آیه قرآن کریم است که می فرماید: «هيچ مصيبتي در زمين و نه در درون شما، به شما نميرسد مگر آنكه قبل از اينكه آن مصیبت را عملي كنيم در كتابي نوشته شده بود، اين براي خدا آسان است. اين را بدان جهت خاطر نشان ساختيم تا از آنچه از دستتان ميرود غمگين نشويد، و به آنچه به شما عايد ميگردد شاد نگردید، خدا هيچ متكبر و فخرفروشی را دوست نميدارد.»[۳] باید همه چیز را از خدا دانست و شاکر نعمتی بود که به دست میآید و نسبت به چیزی که از دست میرود صبوری ورزید. نه داشتهها مسرورمان کند چراکه مسئولیت زاست و نه نداشتهها غمگینمان سازد چراکه نداشتن سلب مسئولیت است. امیر المومنین(ع) در تفسیر این کلام خدا می فرمایند: همه زهد، ميان همین دو كلمه از قرآن قرار گرفته است. که «بر آنچه از دستتان مىرود اندوهگين نباشيد و بدانچه به دستتان مىآيد شادمانى نكنيد. چون كسى كه بر گذشته تأسف نخورد و بر آينده شادمان نباشد زهد را از دو سوى گذشته و آینده کسب کرده است.»[۴] فرد و جامعهای که این روحیه را داشته باشد کبر، طمع، حسادت و دشمنی و نزاع بر سر زندگی دنیا نخواهند داشت بلکه به جای آن نسبت به یکدیگر دارای تواضع، حسن خلق و محبت هستند.
[۱] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱۹-۱۲۰.
[۲] سوره مومنون، آیه۱۰۱.
[۳] مَا أَصاب مِن مُّصِيبَةٍ في الأَرْضِ وَ لا في أَنفُسِكُمْ إِلا في كتَبٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبرَأَهَاإِنَّ ذَلِك عَلي اللَّهِ يَسِيرٌ، لِّكَيْلا تَأْسوْا عَلي مَا فَاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِمَا ءَاتَامْوَ اللَّهُ لا يحِب كلَّ مخْتَالٍ فَخُورٍ(سوره حدید، آیه ۲۲-۲۳).
[۴] اَلزُّهْدُ كُلُّهُ بَيْنَ كَلِمَتَيْنِ مِنَ اَلْقُرْآنِ قَالَ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ وَ مَنْ لَمْ يَأْسَ عَلَى اَلْمَاضِي وَ لَمْ يَفْرَحْ بِالْآتِي فَقَدْ أَخَذَ اَلزُّهْدَ بِطَرَفَيْهِ (نهج البلاغه، حکمت۴۳۹).