سیری در موعودگرایی
چندی قبل آقای هاشمی رفسنجانی در مصاحبهای نقل کرد که خدمت امام رفتم و برای دو جوان دانشجو، كه مدعی ارتباط با امام زمان(عج) بودند، وقت گرفتم. آنان خیلی محکم و طلبکارانه میگفتند:« ما با امام زمان ارتباط داریم. امام زمان پیامی دادهاند که ما باید به امام خمینی برسانیم» میگفتند: «اگر این پیغام به امام نرسد ممکن است که کشور و انقلاب آسیب ببیند.» امام به من گفتند:«این حرفها را باور نکنید، از اینها خیلی هستند.» گفتم:«خیلی جوانند به تیپ آنها نمیآید که فریبکار باشند، یک پاکیای دارند.» خیلی قیافههای مظلومی هم داشتند! امام خطاب به آن دو جوان گفتند: «من اول شما را امتحان میکنم بعد پیامتان را میگیرم.» گفتند: «خیلی خب امتحان کنید.» امام گفتند:« سه موضوع هست که برای من حل نشده است، شما به امام زمان(عج) بگویید اینها را حل کنند، اگر حل شد، بياييد پیام را هم میپذیرم.» اینها جلوی امام چیزی نگفتند ولي بیرون که رفته بودند به امام اهانت کردند.[۱]
با توجه به اینکه موضوع مهدویت و موعودگرایی، در سالهاي اخير ابعاد ويژهاي پيدا كرده است و کسانی در صدد بودهاند تا از ناآگاهي عدهاي از متدينین استفاده كرده و از این اعتقاد شیعه، در راستای منافع شخصی و گروهی خویش بهره برداری کنند، برآن شدیم تا نشان دهیم اين موضوع تازگي نداشته و همواره جريانهايي بودهاند، که در طول تاریخ تشیع، آگاهانه و ناآگاهانه، این اعتقاد را ملعبه مطامع دنیای خویش قرار دادهاند.
انديشه مهدويت در اسلام، سنت قطعي رسول الله(ص) بوده است و از اين جهت بين مسلمانان اختلافي وجود ندارد. آنچه در آن ابهام و اختلاف وجود دارد چند و چون آن و تفسيرهايی است كه از ابعاد آن موضوع صورت ميگيرد. سابقه گرايش فرقهاي به مهدويت و تلاش براي مشخص کردن مصداق مهدي و زمان ظهور او و بهرهبرداري سياسي از آن، به حوادث كربلا و بعد از آن بر ميگردد. عمق فاجعه و جنایت یزید در کربلا در سال ۶۱ ه. ق. حمله وحشیانه و قتل عامِ فجیع مردم مدینه در سال ۶۲ و حمله به خانه کعبه و به آتش کشیدن آن در سال ۶۳ توسط لشکریان او، چنان گسترده و بيرحمانه بود که این تصور را در بین مسلمانان به وجود آورد که جهان پر از ظلم و جور شده است و این همان زمانی است که باید مهدی ظهور کند و جهان پر از ظلم را پاکسازي نمايد. آنان به سخنان رسول مکرم اسلام(ص) كه فرموده بود در چنین وضعیتی مردی از خاندان من که هم نام من است ظهور خواهد کرد و جهان را پر از عدل و داد مینماید، امید بسته بودند.
ويژگيهاي ياد شده با محمد بن حنفيه فرزند امير المومنين(ع) تطبيق ميكرد لذا گفته شده است كه مختار ثقفی، از اين شرايط بهرهبرداري كرد و محمد بن حنفیه را «مهدی» نامید.[۲] این اعتقاد چنان قوی بود که پس از تبعید محمد به كوه رَضوي و مرگ او، عدهای میگفتند که وی نمرده است بلکه در کوه رَضوی غیبت کرده و هر صبح و شام از شیرِ ماده آهوان میخورد، از گوشت آنها تغذیه میکند و به زودی ظهور و جهانِ پر از ظلم را مملو از عدل و داد خواهد کرد. با طولاني شدن غيبت، برخي از پيروان محمد بن حنفیه به مهدویت ابوهاشم پسر او معتقد شدند.[۳]
در این زمان برخی از شیعیان میخواستند مهدی قائم، همان امام زمان خودشان باشد لذا از امام باقر(ع) پرسیدند:« آیا شما قائم نیستید؟» امام باقر(ع) فرمود:« من قائم هستم، اما قائم منتظَر نيستم. تا شرایط كاملاً مناسب نشود او ظهور نخواهد كرد.» با اين حال از «مغیره بن سعید» نقل كردهاند كه بعد از وفات امام باقر(ع) به اصحاب خود گفته است: «منتظر امام باقر(ع) باشید، او باز میگردد و بین رکن و مقام، جبرئیل و میکائیل با او بیعت خواهند کرد.»[۴]
در زمان امام صادق(ع) و در اواخر حكومت ظالمانه بنياميه، همزمان با روي آوردن بیسابقه مردم به آلمحمد(ص)، اتحاد بین رهبران شیعه بههم خورد و اختلافات بين آلحسن(ع) و آلحسين بن علي(ع) به موضوع مهدويت سرايت داد. عبد الله بن حسن، بزرگ آل حسن، اصرار داشت که محمد، فرزند او، که معروف به نفس زکیه است، همان مهدی قائم آلمحمد(ص) است، چرا که بر طبق احادیث مربوط به قائم، مهدی از خاندان پیامبر(ص) است، نام پيامبر را دارد و نام پدرش همنام پدر پیامبر(ص) است. او از بنی هاشم خواست تا با پسرش بیعت کنند. بزرگان بنیهاشم به غير از امام صادق(ع) متفقاً با نفس زکیه، یعنی محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی(ع)، که از نظر فضل و علم موقعیتی ممتاز داشت، بیعت کردند.[۵]
زمانی که منصور دوانقي به قدرت رسيد – در حالی که قبل از به قدرت رسيدن، خود با محمد بیعت کرده بود- سادات حسنی را که رقیب فرمانروایی خود ميدانست دستگير كرد و آنقدر در زندانها در غل و زنجیر نگه داشت تا در آنجا جان سپارند.[۶] یکي از آنان كه در زندان از دنیا رفت، پدر نفس زکیه، یعنی عبد الله بن حسن بن حسن بن علی(ع) بود. پس از اين حادثه محمد بن عبدالله از ترس منصور متواري شد و مدینه را با خود همراه کرد. او که خود را مهدی موعود مینامید بر منصور شورید و از امام صادق(ع) هم خواست تا با وی بیعت کند ولی حضرت از بیعت امتناع كرد. در سال ۱۴۵ ه . ق. سپاه منصور به مدینه حمله کرد و او را به قتل رسانید.[۷] یاران نفس زکیه حتی پس از مرگش نیز میگفتند او نمرده و نخواهد مرد و بهزودي ظهور كرده و قیام خواهد کرد.[۸]
نوبختی در توضيح بحران رهبری پس از امام صادق(ع) میگوید که پس از وفات امام صادق(ع) شیعیان به شش گروه تقسیم شدند: در اين ميان گروهي ميگفتند كه جعفر بن محمد(ع) نمرده و نميميرد. او مهدي صاحب الزمان است.[۹] از جابر یزید جعفی نقل شده است كه از امام باقر(ع) در مورد قائم سؤال میكند، ايشان به امام صادق(ع) دست زده و میگویند: «به خدا او قائم آل محمد است»[۱۰]؛ گروه دوم معتقد بودند كه پس از جعفر بن محمد(ع)، پسرش اسماعيل بن جعفر، امام است. آنها مرگ اسماعيل در زمان پدرش را انكار كردند و گفتند مرگ او طرفند و نمايشي بوده است كه پدرش برای رد گم كردن انجام داده است و امام از بيم حكومت وي را پنهان كرده است. اسماعيل، مهدي قائم است و ظهور خواهد كرد. آنان به سخن امام صادق (ع) استناد ميجستند كه اسماعيل بزرگ و سرور شيعيان و قائم آخرالزمان است؛ گروه سوم از شيعيان معتقد بودند كه پس از امام صادق(ع) نوه او محمد بن اسماعيل امام مهدي و قائم است. در کتاب المقالات و الفرق آمده است که محمد بن اسماعيل بن جعفر، در نظر اسماعيليه نخستين امام مكتوم يا پنهان است.[۱۱] از نظر اسماعیلیه امامت از طريق پسرش اسماعيل بن جعفر تداوم پيدا كرد.[۱۲]
موعودگرايي در زمان امام موسي بن جعفر(ع) به اوج خود رسيد. شيعيان در مورد مهدويت ايشان نيز به چند گروه تقسيم شدند. زماني كه امام در زندان هارون الرشيد به سر ميبرد، عده اي معتقد بودند حضرت موسي بن جعفر(ع) همان قائم منتظر و مهدی موعود است و حبس و زندان او، همان غیبتی است که برای امام قائم نقل شده است. به همين جهت پس از وفات آن حضرت، یحیی بن خالد، دستور داد جار بزنند:«این موسی بن جعفر است که رافضیان گمان میکردند امام قائم است، پس او را بنگرید كه مرده است.» مردم نگاه میکردند و چهره امام(ع) را به دقت مینگریستند و میرفتند.[۱۳] با اين حال بعضي از شيعيان معتقد بودند كه اصل زندان او دروغ بوده است بلکه او غایب است و به زودی باز میگردد تا جهان را از ظلم پاک سازد و از عدل و داد پر کند.[۱۴] عدهاي ميگفتند: ما نميدانيم كه او زنده است يا مرده ولي اخبار زيادي وارد شده است كه او مهدي قائم است. عدهاي معتقد بودند او مُرد ولي با استناد به احاديثي كه داشتند بر اين باور بودند كه به زودي باز خواهد گشت و در پنهاني مردم را مديريت ميكند. بعضي ديگر معتقد بودند او بر خواهد گشت ولي به صورت علني قيام كرده و جهان را پر از عدل و داد ميكند. تعداد بسياري كه معروف به واقفيه هستند، ميگفتند: او مُرد ولي خدا او را به آسمان برد ولي هنگام قيامش دوباره به زمين باز ميگردد.[۱۵] شيعيان در اين زمان لزومی نميديدند که نام قائم آل محمد، «محمد» باشد و به احادیثی از ائمه(ع) استناد میجستند که در آن حضرت را قائم دانسته بود.[۱۶]
با آمدن مامون عباسي و گسترش جو عقلانيت معتزلي، و باز شدن فضاي سياسي براي علويان در زمان امام رضا(ع)، تب مهدويت فرو نشست. اين فضا تا عصر غيبت ادامه يافت. اما با ختم مسئله ظهور امام معصوم و شروع عصر غيبت صغری، علیرغم اختلافات زياد شيعه، بازار نيابت امام زمان(عج) و مدعيان بابيت گرم شد. مدعيانِ نيابت يكي بعد از ديگري خود را بر مردم عرضه كردند.[۱۷] اين درحالي بود كه امام در ۷۳ سالگي طي اطلاعيهاي اعلام كرده بود كه از اين به بعد هيچ كس نايب من نيست، هيچ كس مرا نميبيند و هر كس كه ادعاي ديدن مرا كرد دروغگوست و بر من افترا بسته است.[۱۸]
با غيبت كبري و تدوين كتب مربوط به غيبت و مشخص كردن حدود آن، توسط علماي شيعه، موضوع بابيت تا حدي مسكوت ماند، با اين وجود در دائره المعارف تشيع نام بيست و پنج نفر، كه تا قبل از عصر جديد، مدعي نيابت امام زمان بودهاند، ذكر شده است.[۱۹] تصور اكثر علماي شيعه بعد از غيبت كبري اين بود كه با توجه به تحقق مقدمات ظهور، مثل بالا رفتن عَلمهاي سياه در خراسان توسط ابو مسلم خراساني و قيام نفس زكيه، غيبت امام زمان(عج) طولاني نخواهد بود و ظهور نزديك است. حتي گفته شده است كه برخي از شيعيان، اسب حضرت را نيز در كنار سرداب نگهداري ميكردند.[۲۰] غيبت طولاني شد و دولتهاي طولاني و متعصبِ سني مذهبِ عباسي، غزنوي و سلجوقي، براي شيعيان چارهاي جز انتظار باقی نميگذاشتند. حملات بي امان مغولها، از ميان رفتن خلافت عباسي و باز شدن فضا براي شيعه و ظهور دولت شيعي صفوي، اميدي تازه در بين شيعيان به وجود آورد و موضوع نيابت را شكل و شمايلي تازه بخشيد. به نظر علامه مجلسي در كتاب رجعت، با توجه به شواهد، ظهور امام زمان(عج) متصل به دولت صفوي است.[۲۱]
در عصر قاجار شيخ احمد احسايي، عالم جلیل القدر شیعی، ظهور را نزديك اعلام كرد به همين جهت بهائيان او را «مبشرالظهور» ميخواندند.[۲۲] او به دليل عقايدش در مورد معاد، معراج و امام زمان توسط علما تکفیر شد و در انزوا مُرد. وی بر خلاف علمای دیگر شیعه كه معتقد بودند امام زمان(عج) در همين عالم مادي زندگي ميكند، معتقد بود وي در عالمي روحاني زندگي ميكند و از اين طريق بر جهان حكم رانده و آن را مديريت ميكند. زماني كه خداوند بخواهد او به عالم مادي باز خواهد گشت و قيام خواهد كرد.[۲۳] عقاید وی توسط شاگردش، سيد كاظم رشتي، پي گرفته شد و آتش نزديكي ظهور امام زمان را او شعلهور کرد.[۲۴] پس از درگذشت سيد كاظم رشتى، مريدان و شاگردان وى جانشينى براى او مىجستند كه به قول ايشان مصداق «شيعه كامل» يا «ركن رابع» (شيخيه) باشد. سيد على محمد جانشین او شد و خود را «باب» امام دوازدهم شيعيان يا «ذكر» يعنى واسطه فيض ميان امام و مردم خواند. او مدعی بود که امام دوازدهم شيعيان، او را مأمور کرده تا جهانيان را ارشاد و مديريت كند.[۲۵] گفته شده است وي در مكه مهدويت خود را علني کرد ولي ديري نپاييد كه به همت اميركبير و فتواي علما در تبريز به دار آويخته و تيرباران شد. قيام شاگردان وي پس از اعدام او در مناطق مختلف ايران، و ترور ناموفق ناصرالدين شاه توسط تعدادي از آنان، كشتن بابيان در عصر ناصري را در كشور سراسري كرد.
میرزا حسینعلی نوری معروف به «بهاء الله» به اتهام مشارکت در ترور ناصر الدين شاه به بغداد تبعید شد و در آنجا سعی کرد رهبری بابیان تحت نظر برادرش میرزا یحیی «صبح ازل» را در دست گیرد. علی محمد باب در کتاب بیان خود به «من یظهره الله»[۲۶] بشارت داده بود که خواهد آمد و برتر از خود اوست و شریعت و کتاب جدیدی خواهد آورد. این موضوع کار را به آنجا رسانید که به نوشته میرزا آقاخان کرمانی «هر کس بامدادان از خواب بیدار میشد تن را به لباس این دعوی میآراست». به نوشته شوقی افندی سومین رهبر بهائیان بعد از میرزایحیی و میرزاحسینعلی، فقط در بغداد بیست و پنج نفر این مقام را ادعا کردند.[۲۷] نزاع بین مسلمانان و بهائیان در کربلا، نجف و بغداد دولت عثمانی را بر آن داشت تا آنان را به ادرنه[۲۸]، تبعید کند. در آنجا میرزا حسینعلی رسما خود را «من یظهره الله» معرفی کرد و وصایت برادر خود میرزایحیی «صبح ازل» از سيد كاظم رشتي را انکار نمود. از این زمان فرقه بهائی رسما اعلام موجودیت کرد و کتب و ادیان دیگر را منسوخ دانست. نزاع بین ازلیها و بهائیان دولت عثمانی را برآن داشت تا ازلیها را به قبرس و بهاییها را به فلسطین تبعید کند.[۲۹]
مشروطیت و تحولات سیاسی بعد از آن، تا مبارزات ملی شدن نفت، گرایشهای موعودگرایانه را کمرنگ ساخت و البته فرصتی برای فرقه بابی و بهایی فراهم کرد تا بتوانند در سراسر کشور و خارج از آن یارگیری کنند. نیروهای مذهبی که بعد از كودتاي ۳۲ سرخورده از مبارزات، به خود آمده بودند با رشد فزاینده این فرقه در کشور مواجه شدند و براي مقابله با آنان دست به كار شدند. مبارزات آيت الله بروجردي، آقاي فلسفي و آيت الله منتظري با اين گروه در اين دوره معروف است.[۳۰]
«انجمن حجتیه»، سازمانی که توسط شيخ محمود حلبي در سالهاي پس از كودتاي ۱۳۳۲ ه . ش. شکل گرفت، دشمن شماره یک شيعيان را فرقه بهایی دانست و به فعالیت ضد آن پرداخت. مبارزات مردم ایران برای سرنگونی رژیم پهلوی مورد بیاعتنایی این جريان بود و آنان تشكيل حكومت در عصر غيبت را حرام ميدانستند. علیرغم فعاليت بخش وسیعی از نیروهای انجمن در ارگانهاي تصمیمگیر کشور، به دلیل مخالفت امام خمینی با آن پس از انقلاب، اين انجمن عملاً منحل شد.
با پيروزي انقلاب اسلامی ایران بستر موعودگرایی بيش از پيش فراهم شد. مردم بعد از انقلاب امیدوار بودند که امام خميني تا انقلاب مهدی زنده بماند و انقلاب را به صاحب آن تحویل دهند. تا زماني كه امام خمینی زنده بودند و در جريان جنگ موفقيتهایی به دست ميآمد، موضوع مهدويت متعادل بود ولي به دنبال پذيرش قطعنامه، وفات امام خمینی، احساس عدم تحقق شعارهای اولیه انقلاب و مشاهده نوعي واگرايي از انقلاب و بعضاً اسلام، شاهد شكل گيري موعودگرايي افراطي هستيم. مسجد جمکران که قبل از انقلاب، مسجدی بسيار كوچك و مخروبه بود، به یکی از مساجد بزرگ کشور تبدیل شد. چاهِ نامهبر حاجات مردم به امام زمان(عج)، كه قبل از انقلاب خرافه پنداشته میشد و پر شده بود، دوباره باز، تخليه و بازسازي گشت. این محل که به نظر علمای گذشته مسجدی همچون دیگر مساجد بود و امتياز خاصي نداشت، به بزرگترین زیارتگاه کشور بعد از مشهد الرضا(ع) تبدیل شد، طوري كه حرم حضرت معصومه(س) را تحت الشعاع خود قرار داد. از شهرها و دانشگاهها تورهای دائمی برای زيارت آن شكل گرفت. سیر بازسازی، فضاسازی و اتوبان كشي اطراف این مسجد، گوي سبقت را از حرم امام رضا(ع) هم ربود. تاسیس دهها موسسه تبلیغی و تحقیقی و نشريات، سایتها و برنامههای مکرر تلويزیونی بر محور مهدویت، عطشی بيسابقه در ميان اقشار مذهبي كشور به وجود آورد. هر از چند گاه عدهاي نزدیک بودن ظهور را نوید دادند. چندی پیش نوار صوتی پخش شد که در آن آیت اللهی از قول آیت الله دیگر، از قول شخصی که با امام زمان در ارتباط بود، با آب و تاب نقل کرد که ظهور نزدیک است و مسنتر از من هم امام زمان(عج) را خواهند دید ولي گوینده امام را نديده به سرای باقی شتافت.
این روزها عدهاي چنان در موضوع مهدويّت به افراط گرفتار شدهاند كه در تصور آنان اسلام جز موضوع مهدویت چيز ديگري ندارد. گويا يك مسلمان هيچ مسئوليتي ندارد و حل همه مشكلات را نه از خدا بلكه بايد از امام زمان خواست. بسياري دچار توهم ارتباط با امام زمان شدهاند، طوري كه برخی از مسئولین رده بالای کشور ادعاهایی طرح کردهاند که در طول تاریخ تشیع جز از شیخیه سابقه نداشته است: «امام زمان مديريت كشور را بر عهده دارد»؛ «اگر از قبل به این اعتقاد بودم که امام عصر در مسائل کلی همراه و کمک ما هستند، اما امروز اعتقادم بر این است که امام عصر حتی در جزءجزء کارها به کمک ما آمدهاند.»[۳۱] «من يقين دارم حضرت ولي عصر (عج) اجراي موفق طرح هدفمند كردن يارانهها را مديريت كرده و هدايت ميكنند.»[۳۲] «سند داریم که آمریکا میخواهد جلوی ظهور امام زمان را بگیرد.»[۳۳] اين ادعاها چنان به باور عدهاي ساده لوح نشست که با انتشار گسترده یک سی دی، مدعی شدند که گوینده این کلمات شعیب بن صالح است. او فراهم کننده ظهور است و بنابراین ظهور امام زمان بسيار نزدیک شده است.
وزیر اطلاعات، در مصاحبهای که در هفته جاری از او منتشر شد، در پاسخ به پرسش خبرنگاري در مورد مدعیان امام زمان گفت:« همیشه افرادی بودند که ادعای دیدار با امام زمان (عج) را داشتند و ما این ادعاها را پیگیری میکردیم و حال نیز همین مسائل مطرح است. این موضوعات در زمان جنگ نیز وجود داشت. شاید تقدیر ما بر این است که دنبال این مسائل و پیگیر این افراد باشیم.[۳۴]» تا زمانی که اين فضا وجود دارد اين ادعاها تمامي نخواهد داشت. هر روز مدعیان امام زمان يا مدعيان ارتباطات با امام زمان بيشتر خواهند شد. نگاهی به آثار و پیامدهای سوءِ موعودگرایی افراطي، در تاریخ تشیع این درس روشن را به ما ميدهد كه این موضوع باعث به وجود آمدن اختلافات، خونریزیها و خسارتهای مادی و معنوی جبران ناپذیری برای تشیع شده است لذا باید در این مورد به آنچه که از روایات قطعی است بسنده و از طرح و دامن زدن به آنچه که صریحاً از طریق اخبار متواتر قابل اثبات نيست، جداً خودداری کرد. در غیر این صورت باید منتظر شکلگیری جریانهای متعدد انحرافی در آینده نزدیک بود.
[۱] http://www.hashemirafsanjani.ir/?type=dynamic&lang=1&id=4137
[۲] تاريخ شيعه و فرقه هاي اسلامي، محمد جواد مشكور، انتشارات اشراقي، ۱۳۶۲، ص۵۵-۵۶.
[۳] فرق شیعه نو بختی، محمد جواد مشكور ، مركز انتشارات علمي و فرهنگي، ص۵۷.
[۴] ملل و النحل، ج۲، ص۲۰۹.
[۵] تاریخ فخری، ص۲۲۲.
[۶] تاریخ فخری، ص۲۲۱.
[۷] تاریخ فخری، ص۲۲۶.
[۸] فرق شیعه نو بختی، محمد جواد مشكور، ص۹۴ و ۹۵.
[۹] اين گروه به ناووسيه معروف هستند. الغيبه، شيخ طوسي، ج۱، ص۵۳
[۱۰] هذا و الله بعدی قائم آل محمد. کشف الغمه، ج۲، ص۳۸۷.
[۱۱] المقالات و الفرق، ص ۲۱۷.
[۱۲] سه گروه ديگر چون به موضوع مهدويت مربوط نيستند از ذكر آنها خودداري كرديم.
[۱۳] کشف الغمه، ص ۳۷، ج ۳. ارشاد مفید، ص ۲۳۵.
[۱۴] فرق شیعه نو بختی، ص۱۱۸.
[۱۵] فرق الشيعة نوبختي، ص۱۱۷-۱۲۴.
[۱۶] غيبت، شيخ طوسي، ص۸۲-۹۶
[۱۷] تاريخ شيعه و فرقه هاي اسلام، محمد جواد مشكور، ص۱۴۲-۱۴۶
[۱۸] قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ أَحْمَدَ الْمُكَتِّبُ قَالَ كُنْتُ بِمَدِينَةِ السَّلَامِ فِي السَّنَةِ الَّتِي تُوُفِّيَ فِيهَا الشَّيْخُ أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ السَّمُرِيُّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ فَحَضَرْتُهُ قَبْلَ وَفَاتِهِ بِأَيَّامٍ فَأَخْرَجَ إِلَى النَّاسِ تَوْقِيعاً نُسْخَتُهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ يَا عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ السَّمُرِيَّ أَعْظَمَ اللَّهُ أَجْرَ إِخْوَانِكَ فِيكَ فَإِنَّكَ مَيِّتٌ مَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ سِتَّةِ أَيَّامٍ فَأَجْمِعْ أَمْرَكَ وَ لَا تُوصِ إِلَى أَحَدٍ فَيَقُومَ مَقَامَكَ بَعْدَ وَفَاتِكَ فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ التَّامَّةُ فَلَا ظُهُورَ إِلَّا بَعْدَ إِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ وَ ذَلِكَ بَعْدَ طُولِ الْأَمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلَاءِ الْأَرْضِ جَوْراً وَ سَيَأْتِي شِيعَتِي مَنْ يَدَّعِي الْمُشَاهَدَةَ أَلَا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْيَانِيِّ وَ الصَّيْحَةِ فَهُوَ كَذَّابٌ مُفْتَرٍ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ قَالَ فَنَسَخْنَا هَذَا التَّوْقِيعَ وَ خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِهِ فَلَمَّا كَانَ الْيَوْمُ السَّادِسُ عُدْنَا إِلَيْهِ وَ هُوَ يَجُودُ بِنَفْسِهِ فَقِيلَ لَهُ مَنْ وَصِيُّكَ مِنْ بَعْدِكَ فَقَالَ لِلَّهِ أَمْرٌ هُوَ بَالِغُهُ وَ قَضَى فَهَذَا آخِرُ كَلَامٍ سُمِعَ مِنْهُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ أَرْضَاهُ. الغيبة للطوسي، ص۳۹۶، كمالالدين، ج۲، ص۵۱۶.
[۱۹] دائره المعارف تشيع، ج۳، ص۳-۴
[۲۰][۲۰] همان، ص۱۳۲
[۲۱] مجلسي، محمد باقر، رجعت، انتشارات رسالت قلم، ۱۳۸۴، ص۱۲.
[۲۲] دائره المعارف مصاحب، ص۱۵۲۵
[۲۳] دائره المعارف تشيع، ج۱۰، ص۱۸۷
[۲۴] دائره المعارف تشيع، ج۳، ص۴
[۲۵] دانشنامه جهان اسلام، ج۱، ص۱۸-۱۹
[۲۶] آنكه خداوند او را ظاهر خواهد ساخت.
[۲۷] دانشنامه جهان اسلام، ج۴، ص۷۳۶.
[۲۸] در تركيه فعلي نزديك مرز روماني.
[۲۹] دانشنامه جهان اسلام، ج۴، ص۷۳۸-۷۳۹.
[۳۰] خاطرات آيت الله منتظري، ج۱، ص۱۷۸-۱۸۳.
[۳۱] سایت خبر انلاین ۱/۱۱/۸۹.
[۳۲] سایت تابناک ۱۵/۱۰/۸۹.
[۳۳] سایت تابناک ۱۳/۹/۸۸.
[۳۴]سایت آفتاب نیوز ۲۰/۳/۹۰