رهبران آزادساز
به نظر مولوی، انبیا خود مرغان آزاد از قفس وابستگیها و دلبستگیها هستند. شبیه طوطیان آزاد در بوستانهای هندوستان داستان طوطی و بازرگان که راهی را به طوطیان خوشادا در قفس آموختند و راه آزادی را در مردن از آن زندگی معرفی کردند:
چون به آزادی نبوت هادیست
مؤمنان را ز انبیا آزادیست
کیست مولا؟ آنکه آزادت کند
بندِ رقیت ز پایت بر کند
ای گروه مؤمنان، شادی کنید
همچو سرو و سوسن آزادی کنید
شادی مومنان از این است، که توانستهاند از طریق راهنمایی انبیا، آزاد شوند:
روحهایی کز قفسها رَستهاند
انبیایِ رهبرِ شایستهاند
مولوی در داستان طوطی و بازرگان، راهکار آزادی مرغ جان، از قفسِ تنگِ تن را، این میداند که، طالب رهایی، ابتدا باید راهنمایی انتخاب کند که خود از قفس تنگ تنش، آزاد شده و به چیزی دلبستگی نداشته باشد یعنی شبیه انبیا، در طمع به دست آوردن هیچ چیز، جز رضای خدا نباشد. انبیا قبل از اینکه بخواهند دیگران را به آزادی راهنمایی کنند خود از قفس آزاد شدهاند به همین جهت است که راه آزادی را به خوبی میشناسند. انبیا منادیان آزادی انسان از زنجیرهای خودخواهی و کبر، طمع و دلبستگی به تعلقات مادی، حسادت، دشمنی و جهل و خرافات هستند. سعی دارند تا تجربه رستن خود را به دیگران نیز منتقل کنند. انبیا:
از برون آوازشان آید ز دین
که ره رستن، تو را اینست، این
ما بذین رستیم زین تنگین قفس
جز که این ره نیست چاره این قفس
مولوی راه نجات از این قفس تنگ و آهنین را، رفتن بر خلاف سلیقه زندگی اجتماعی میداند و اینکه فرد، خود باشد و مطابق سلیقه و تقاضای دیگران خود را بستهبندی و به جامعه عرضه نکند:
خویش را رنجور سازی زار زار
تا ترا بیرون کنند از اشتهار
که اشتهار خلق بند محکمست
در ره این از بند آهن کی کمست
برخی معتقد هستند که مولوی در این راهکار جانب ملامتیه را گرفته است حال آنکه به نظر میرسد راهحل وی لزوماً شیوه ملامتیه نیست بلکه به نظر او جامعهای که تو را مطابق میل خود میخواهد طالب اسارت تو است نه آزادی تو. جامعهای که میگوید مطابق میل من بپوش و بجوش، آنگونه که من میخواهم فکر و عمل کن، تو را در بند خویش میخواهد. طوطی تا مطابق خواست بازرگان برای صاحبش خوشرقصی میکند صاحبش هم او را از قفس آزاد نمیکند. نتیجه اینکه به نظر مولانا مطابق سلیقه دیگران عمل کردن و آنگونه که آنان میخواهند زندگی کردن، رهایی به بار نمیآورد.
✍️ محمد نصر اصفهانی