حکمتنامه ۱۱ – انتقام و خشونت غیرضروری، شکر قدرت نیست
«إِذَا قَدَرْتَ عَلَى عَدُوِّكَ فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُكْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَيْهِ».
هنگامی که بر دشمن خود پيروز شدی، گذشت را شکرانة پيروزی بر آنان قرار ده.
این تصور وجود دارد که استعدادها و سرمایههای ما اعم از ثروت، قدرت، شهرت و محبوبیت اجتماعی دستاورد ما و مِلک طِلق ما است و هر گونه که خواستیم باید از استعدادها و سرمایهها استفاده کنیم. با کمی دقت متوجه میشویم که همه استعدادهای ما و به تبع آن سرمایههای ما دستاورد خود ما نیست. استعدادهای ژنتیک و طبیعی ما مثل جسم، ذهن و روان ما و سرمایههای تاریخی، جغرافیایی، فرهنگی و اجتماعی ما اگر به گونهای دیگر رقم میخورد ما این که هستیم نبودیم، مثلا پدر و مادر ما این پدر و مادر نبودند و شرایط زمانی و مکانی تولد ما و شرایط تربیتی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ما اگر به گونهای دیگر رقم خورده بود ما این استعدادها و سرمایهها را نداشتیم. بنابراین نباید آنها را دستاورد و مِلک خود قلمداد کنیم و هرگونه که دلخواهمان بود، به نفع خود از آنها بهره ببریم و دیگران را از این مواهب رایگان خدادادی محروم کنیم.
آنچه در اختیار ماست امانت است و ما نسبت به آن تعهد و مسئولیت اخلاقی داریم. باید آنچه را به رایگان در اختیار گرفتهایم از آن به گونهای استفاده کنیم که امانتدهنده راضی باشد. انسان خلیفه خدا در زمین است و باید چون خدا رایگان بخشی کند و دیگران را نیز بدون قید و شرط از این مواهب برخوردار سازد. برخوردار کردن دیگران از علم خویش، شکر علم است. برخوردار کردن دیگران از ثروت خود، شکر ثروت است. برخوردار کردن دیگران از شهرت خود، شکر شهرت است. برخوردار کردن دیگران از قدرت خود، شکر قدرت است. اینگونه است که مولا میفرماید: زمانی که دشمن متجاوز را با قدرت دفع کردید یا قدرت دفع آن را پیدا کردید، شکر پیروزی و قدرت بر دشمنِ ستیزهجو، عفو و بخشش است.
مسلمانان چون شهر مکه را فتح کردند، عدهای شعار دادند که امروز روز انتقام و کشتار است ولی پیامبر فرمود: خیر، امروز روز عفو، رحمت و بخشش است. پیامبر گذشت را، شکرانه پیروزی این فتح بزرگ میدانست، همه را بخشید، حتی آن ده نفر را نیز که قبل از ورود به شهر فرموده بود هر جا دیدید بکشید را، بخشید. چون به نظر او انتقام، سرکوب، کشتار و هر نوع خشونت غیرضروری، شکر قدرت نبود. این موضوع در مورد امیرالمومنین هم تکرار شد و پس از پیروزی بر سپاه جمل فرمود: به هیچ کس آسیب نزنند. کسی را تعقیب نکنند. مجروحی را نکشند. حضرت، امالمومنین عایشه را با احترام به مدینه برگرداند، عبدالله بن ربیر، مروان، که هر دو فرمانده سپاه بودند و فرزندان عثمان و بنیامیه را نیز بخشید. چون به نظر او انتقام، سرکوب، کشتار و هر نوع خشونت غیرضروری، شکر قدرت نبود.
/انتهای متن