نقدی بر «عزاداریهای خونین»
قبل از عاشورای امسال، دوستی در مورد تشویق به قمه زنی، توسط یکی از مراجع تقلید كه از بندي سوال کرد. با وجودي كه نگارنده در مورد ايشان شنیده بودم كه معتقد است امام حسین (ع) جز با هدف شهادت به کربلا نرفت و معمولا در مراسم عزاداری حضرت فاطمه زهرا (س) عمّامه بر زمین گذاشته، خود زنی میکند و اطرافیان ایشان که مترصد حادثه هستند، مانع از ادامه کار ایشان میشوند، ولی با توجه به برخی مبانی فکری که از درس ایشان به یاد داشتم و نگرشهای خردورزانه ایشان در مورد مسائل زنان در سالهای اخیر و مواضع ضد استبدادي ايشان، در پاسخ آن دوست گفتم: من چنین چیزی نشنیدهام ولی این امر از ایشان بسیار بعید است.
بعد از عاشورا، دوستی دیگر از جمع قمه زنان خمینی شهر اصفهان، بلوتوثی از سخنرانی ایشان آورد و گفت: امسال بر خلاف تبلیغ,ات گسترده منفی در مورد قمه زنی، این بلوتوث، مشوق مردم آن ناحیه برای قمه زدن بوده است. باور کردن مضمون این سخنان از ایشان براي نگارنده دشوار بود. در مراجعه به دفتر ایشان در قم، و پرس و جو متوجه شدم که صدا و تصویر واقعی است ولی این سخنرانی توسط ایشان در سالهای قبل انجام گرفته است. پرسیدم: نظر ایشان هنوز همین است و تغییری نکرده است؟ گفته شد که بلی تغيير نكرده و ایشان معتقد به عزاداری سنتی هستند. از آنها متن کامل سخنرانی را خواستم، ولی از ارائه آن خودداری کردند و گفته شد که اجازه این کار را ندارند.
در هر صورت عین بخشي از سخنان پیاده شده ایشان از بلوتوث منتشر شده از این قرار است: «اساسش عشق است، محبت است. همین عشق و محبت است که بدون اختیار انسانها به سینه میزنند. همین عشق و محبت است که بدون اختیار انسانها قمه میزنند، همین عشق و محبت است که انسانها بدون اختیار زنجیر میزنند به بدنشان، البته این نکته فراموش نشه، اضافه نشه به سنتهای قبلی، سنتهای قبلی سنتهای حساب شدهای است.
قمه زدن برای آنهایی که قمه میزنند، سنت حساب شدهای است، یعنی این عشقه، نمیشه جلوش را گرفت، جلوگیری اشتباه است، عشق و علاقه است بدون اختیار قمه میزند به خودش. بعد هم خوب میشود. حتی این قمه زنها سابقه ندارد که یکی شان ضرری دیده باشد. این که بعضی از آقایون خیال کردن این ضرر داره، اشتباه فکر کردند. نخیر این جور نیست. نه تنها ضرر ندارد بلکه نفع هم دارد. برا اونا هم نفع روحی دارد؛ عقدهاش گشوده میشود. علاقهاش را اظهار کرده، هم نفع بدنی دارد؛ مرسوم است، معمول است میگویند این قمه زنها اگر یک سال نزنند دچار سر درد میشوند، بی اختیار میزنه، این نمیشه گفت خلاف شرعه، این نمیشه گفت حرامه، فلذا امام امت بزرگترین فقیه عصر نفرمود که این حرام است، فرمود: حالا در یک شرایطی اگر نزنید بهتر است. در تعجبم که چه جور بعضیها، البته اگر بزرگان به بعضی چیزهاش حمله کردند، من تعجبم البته، آنها، فکر ما به فکر آنها نمیرسد، اما ما حرف امام را میزنیم که عزاداری سنتی را باید حفظش کرد، مثلا در همین قمه زدن، این تاریخ دارد این که نمیشه گفت، قمه نزنید، قمه زدن یک تاریخ دارد، فقها باید جلوگیری کنند که خدای ناخواسته مفسدهای بوجود نیاد که قاعدتا نمییاد.»
یکی از مطالبی که شاید پس از حدود پانزده سال هنوز به خوبی به یاد دارم، بحث «تسامح در ادله سنن» درس خارج اصول این استاد عزیز، در مَدرَسِ زیر کتابخانه مدرسه فیضیه قم است. در این بحث ایشان با شجاعتی که آن روز تحسین مرا برانگیخت، به پیروی از استاد خویش، امام خمینی (ره)، برخلاف بسیاری از اصولیین تسامح در ادله سنن را جایز ندانست.
اجمالاً «تسامح در ادله سنن» مبتنی بر یک سلسله روایاتی است که در آن گفته میشود اگر روایت ضعیفی از پیامبر (ص) یا امام (ع) وارد شود که مثلا: عمل «الف» ثواب دارد و مکلف به دلیل این روایت، عمل «الف» را انجام داد، ثواب عمل یاد شده به او داده میشود ولو اینکه پیامبر چنین سخنی نفرموده باشد. عجیب است که استاد محترم در آنجا چگونه برای مشروع دانستن یک موضوع شرعی، دلایل ضعیف را بر نمیتافت ولی در اینجا اینقدر تسامح آمیز با مسئله عزاداري برخورد میکند.
ما در اینجا با احترام به همین بهانه، دیدگاههای استاد را به چالش میکشیم تا ضمناً راهی برای نقد دیدگاههای مشابه نیز باشد:
۱- سخنان مطرح شده، انسان را به یاد عبارتهای عوام الناس میاندازد که به آیت الله بروجردی میگفتند: «ما در روز عاشورا به عالِم دین نیاز نداریم و هرگونه که خود تشخیص میدهیم عمل میکنیم.» یا به ياد آنان مي افتيم که میگویند: «این عشق حسین (ع) است ربطی به دین ندارد.» «دین به دل است.» «نماز به دل است ما نمیخوانیم و هر گاه حالی دست داد با دل خود با خدا ارتباط برقرار میکنیم.» معلوم نیست علمای ما این سخنان را از عوام آموختهاند و یا عوام از علمایی فراگرفتهاند که میگویند، دین را نباید با عقل و منطق سنجید «و انّ دین الله لا یصاب بالعقول.»
البته ممکن است برای عدهای دین و دینداریِ بی منطق و چشم و گوش بسته مفیدتر باشد ولی ما در اسلام دو حجت بیشتر نداریم، یکی عقل است و دیگری وحی و به تعبیر قرآن کریم، جز این دو، انسان را از هلاکت نجات نمیدهد. وحی قرآنی و وحی نبوی باید با تعقل، تدبیر، تفکر و تفقه فهمیده و سنجیده شود. انبیا برای پرورش عقول مبعوث شدهاند و فاصله کفر و ایمان به اندازه کمی عقل است.
اسلام با هر چه عقل بشر را مخدوش کند سر ستیز دارد. انسان هم توان پذیرش آنچه با منطق بشری در تعارض است را ندارد. انسان اگر موسی هم باشد توان پذیرش رفتارهای خضر، که منطق شخصی دارد و با منطق همگانی بشری هماهنگ نیست را ندارد. موسی اگر کمی خضر را تحمل میکرد تنها به این جهت بود که او موید به تایید الهی بود. با این حال این تحمل نیز دیری نپایید و آنها به سرعت از یکدیگر جدا شدند. پس انبیا باید بشر میبودند و با زبان و منطق بشری با مردم مواجه مي شدند در غیر این صورت دائما بر آنها اعتراض میشد و مردم نمیتوانستند آنان را تحمل کنند چنانچه آنها نیز نمیتوانند این مردم را تحمل کنند.
در اسلام دل و عشق حجیت ندارد و اگر هم بتوان برای آن فرض حجیتی کرد، حجیتی شخصی و خصوصی است نه همگانی که اگر با دین در تعارض افتاد نباید گرد آن گشت. دین امر همگانی است و امر همگانی باید بر بدیهیات و درک فطری بشر مبتنی باشد تا مقبول همگان افتد، به طوری که هر کس فارغ از هوا و هوس و باورهای سنتی خود، بتواند آن را بپذیرد.
اینکه خداوند امور مربوط به دل و عواطف را که با منطق همگانی و دینی در تعارض است را محکوم میکند دقیقا به همین دلیل است. قرآن حضرت ابراهیم را همه جا الگوی بشریت میداند، جز در آنجا که تحت تأثیر عواطف به پدرش وعده داد، که برای او از خداوند طلب استغفار کند. او چنین نکرد و از او برائت جست. خداوند پیامبر و مومنین را از استغفار نزدیکان مشرک خود منع نموده است. (سوره توبه، ۱۱۳-۱۱۴) و خطاب به مومنین میفرماید: اگر پدر، فرزند، همسر، قوم و قبیله، اموال و تجارت را بیش از خدا دوست بدارید به فسق دچار شده و باید منتظر فرمان عذاب الهی باشید. (سوره توبه، ۲۴) و یا میفرماید: برخی از زنان و فرزندان شما دشمن شما هستند از آنان برحذر باشید. (سوره تغابن، ۱۴) ولو اینکه نسبت به آنان عشق بورزید.
۲- از استاد محترم میپرسیم اگر علت قمه زنی و زنجیر زنی عشق و علاقه به سید الشهداء باشد این عمل آگاهانه و آزادانه صورت گرفته است یا آگاهانه و آزادانه نیست؟ از آنجا که گفتهاند، آنان بدون اختیار سینه زنی، زنجیر زنی و یا قمه میزنند، طبعاً پاسخ پرسش از نظر ایشان مثبت است، یعنی عمل آنان آگاهانه و آزادانه نیست. پرسش ديگر اينكه آيا آنان مقدمات بي اختياري خود را خود فراهم كرده اند يا خير آنان هيچ اختياري از خود ندارند؟ روشن است كه آنان مقدمات بیاختیاری خود را با اختیار خود فراهم کردهاند. مثل آنجا که شخصی با خوردن قرصهای روانگردان در حال بی اختیاری آدم بکشد و یا مرتکب فحشا شود، او نمیتواند بگوید من معذور هستم و بدون اختیار این اعمال را مرتکب شدهام. به همين جهت قانون و شرع برای او مجازات انسان با شعور و با اختیار را تجویز میکند.
بلی انسان اگر خود را در هر جمعیت هیجان زده قرار دهد تحت تاثیر آن هیجانات به رنگ جماعت در میآید ولی اولاً مقدمات آن را خود با اختیار خود فراهم میکند. ثانیاً حتي در آن صورت نيز اجتماع از او سلب اختیار نمیکند. پس سینه، زنجیر، یا قمه زدن رفتارهای کاملا اختیاری است و افراد، هیئتها، رسانهها و فرهنگ عمومی مقدمات هیجان و شرایط روحی خاص آن را متناسب با سنت هاي اجتماعي رايج در آن جوامع فراهم میکنند. اینکه برخی زنجیر ساده و برخی زنجیره تیغ دار، برخی زنجیر قمه دار، برخی قفل میزنند و برخی از آتش عبور میکنند، برخي گوشت بدن خود را مي كنند، همۀ این کارها به صورت سازماندهی شده انجام میگیرد و نشانگر این است که این رفتار بدون اختیار نیست بلكه اختياري است و فرد آن را بر اساس آموزشی که دیده است انجام میدهد. البته نارضایتی و سردرگمی جامعه، گستردگی فرهنگ خشونت، رواج یاس و ناامیدی و لجاجت و آموزۀ بی منطق بودن ولایتمداري از شرایط اجتماعی ویژهای است که در گستردگی این رفتارها بسیار موثر است.
۳- بنا بر فرض استاد محترم، اصولا اگر قمه زدن، زنجیر زدن، بدون اختیار یعنی ناآگانه و بدون اراده افراد انجام شود، رفتار آنها غیر اختیاری است و حسن و قبح بردار نیست و نه میتوان گفت این عمل ارزش اخلاقی دارد و نه میتوان گفت ارزش اخلاقی ندارد؛ نه میتوان گفت عمل چنین شخصی خلاف شرع و حرام است و نه میتوان گفت موافق شرع و مستحب و دارای اجر و پاداش است. در اين صورت انجام و عدم انجام آن با هم فرقي نمي كند.
اصولا کار فقیه بیان حکم رفتار «مکلف» از ادله شرعی است. اولاً عمل به عزاداري خونين طبق سنت تاريخي از ادله شرعي نيست. ثانياً جنبه فقهي و ديني ندارد چون شان فقیه بیان حکم برای انسان مختار است و شما مي گوييد آنان بی اختیار هستند. پس فرمان به فرد غیر مکلف و تعیین تکلیف برای او معقول نیست. شما چگونه به انسان بی اختیار فرمودهاید که باید عملش منحصر به سنتها باشد و یا او را کنترل نمایید که مفسدهای پیش نیاورد، عین عبارت این است: « این نکته فراموش نشه، اضافه نشه به سنتهای قبلی» یا «قمه زدن یک تاریخ دارد فقها باید جلوگیری کنند که خدای ناخواسته مفسدهای به وجود نیاید که قاعدتا نمیآید».
۴- استاد محترم فرمودهاند که «قمه زدن برای آنهایی که قمه میزنند، سنت حساب شدهای است یعنی این عشقه، نمیشه جلوش را گرفت، جلوگیری اشتباهه.» آیا اگر چیزی عشق شد، جلو گیری از آن اشتباه است و نباید زمینه های فکری و فرهنگی به وجود آمدن این عشق را از بین برد؟ بسیاری از بت پرستها، عاشق بتهای خود بودند و انبیا اندیشه آنها را اصلاح کردند و زشتی این معشوقه را به آنان نمایاندند تا جلو به وجود آمدن آن عشق را بگیرند. آیا عمل پيامبران اشتباه بوده است چون عشق بوده و نباید از آن جلو گیری کرد؟ بله، ما هم میپذیریم که برخورد با باورهای غلط به وسیله خشونت و چکمه به مراتب از قمه زدن بدتر است و نتیجه عکس می دهد، اما سخن اینجاست که آیا شما هر عملی را به مقتضای هر عشقی انجام گیرد مجاز میدانید؟ یا این حکم را تنها برای عشق به امام حسین (ع) صادر میکنید؟ اگر فرض اول را داشته باشید، در این صورت هر شخصی عاشق هر کس یا چیزی شد میتواند به مقتضای عشق خود هر رفتاری را انجام دهد. چه عشق دنیوی باشد چه مذهبی. پس آيا اگر «سپاه صحابه» به عشق صحابه به قتل عام شیعه بپردازد، اگر صهیونیستها به دلیل عشق به سرزمین موعود، به نسل کشی فلسطینیها بپردازند نباید مانع آنان شد؟ اما اگر جوازِ عملِ نامعقولِ اجتماعیِ مبتنی بر عشق را، منحصر در ابی عبد الله کنیم دلیل این تخصیص و انحصار چیست؟
۵- آیا خشم و نفرتی که در تقابل با عشق است نیز همین حکم را دارد؟ به این معنا که اگر کسی به دلیل نفرت، بی اختیار همین قمه را بر سر دیگری زد و زنجیر تیغی را به تن دیگری کشید یا سیلی به صورت دیگری نواخت، رفتار او قابل توجیه است و جلو گیری از آن اشتباه است؟! یا مثل حادثه امروز زنی به دلیل نفرتی که از شیعه برایش ایجاد شده با حملهای انتحاری زائران اربعین سید الشهداء را به خاک و خون کشید، نباید جلو آنها را گرفت؟ آیا تجویز رفتار بدون اختیار، که منشا اختیاری و آموزشی دارد، مجوز شرعي ساختن برای ترور، جنگ و خشونت بین الادیان و بین المذاهب نیست.
۶- استاد محترم فرمودهاند که «حتی این قمه زنا سابقه ندارد که یکی شان ضرری دیده باشد. این که بعضی از آقایون خیال کردن این ضرر دارد. اشتباه فکر کردن. نخیر این جور نیست. نه تنها ضرر نداره بلکه نفع هم داره فایده روحی زنجیر زنی و قمه زنی عقده گشایی، فایده بدنی سلامت است و سردرد نگرفتن.» در اینجا لازم است که به چند نکته تذکر داده شود. اول اینکه تشخیص ضرر در این گونه امور با عرف و در عصر ما با متخصصین پزشکی است و فقیه در این مورد باید از عرف تقلید کند. دوم اینکه نه عقده گشایی و نه جلوگیری از سردرد مجوز برای هر عملی نیست. سوم اینکه آیا شما فتوا میدهید که اگر کسی به شخص دیگر قمه یا زنجیر تیغ دار یا زنجیر ساده بزند مجازات نشود بلکه او را تشویق کنند چون نه تنها به دیگری ضرری نزده است بلکه به او نفع هم رسانده است و حتی باید عمل او را از مصادیق احسان به غیر دانست؟
استاد محترم در اینجا وارد بحث تخصصی خود شدهاند و سخن از «قاعده لاضرر» به میان آورده ولی ضرر دار بودن قمه زنی را منتفی دانستهاند. در اینجا بد نیست در حد این مقاله وارد بحث فقهی شویم:
فقها به هنگام بررسی یک موضوع میگویند: «اصل، آزادی انسان است»، مگر اینکه حجت یا دلیلی آزادی انسان را محدود نماید. «قاعده لا ضرر» یکی از این محدودیتهاست. قاعده لا ضرر در صدد بیان این است که در اسلام به چیزی که موجب ضرر باشد حکم نشده است. در این صورت انسان بر انجام هر فعلی آزاد است، مگر اینکه آن فعل باعث به وجود آمدن ضرری شود. چنانکه گفتیم تشخیص اینکه چه چیز ضرر است بر عهده عرف، عقل جمعی یا از نظر ما کارشناسان همان موضوع است. در مورد اینکه منظور از نفی ضرر، نفی ضرر به غیر یا نفی ضرر به خود است اختلاف وجود دارد. تقریباً همه فقها معتقد هستند که وارد کردن هر گونه ضرر قابل اعتنا از نظر عقلا به تن، جان، مال و آبروی دیگری ناپسند و حرام است و مجازات دارد؛ اما متاسفانه فقها در مورد اینکه ضرر به خود چیست و حد آن چقدر است بحث جدی نکردهاند. عدهای از فقها جز خودکشی آن هم به دلیل تصریح قرآن کریم بر «لا تقتلوا انفسکم» (سوره نسا، ۲۹) بقیه ضررها بر خود را مباح و جایز میدانند. آنان گویا تنها احترام به غیر را لازم میدانند و حفظ کرامت و عزت خود را شامل کرامت انسان نمیدانند و میگویند: اگر کسی بداند که مثلاً به دلیل بیماری قند، شیرینی برای او ضرر دارد و آن را میل کند بی اشکال است. اگر کسی میخواهد اموال خود را آتش بزند یا میخواهد آبروی خود را ببرد، کار حرامی مرتکب نشده است.
به نظر حقیر بی اعتنایی به خود در هر زمینهای خلاف عقل سلیم، شان خلیفة الهی انسان، کرامت ذاتی انسان و آیه «یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم (سوره مائده، ۱۰۵) است و ضرر زدن به خود و شئونات مربوط به خود مثل ضرر بر تن، جان، مال و آبروی خود نیز مصداق آیاتی چون الذین خسروا انفسهم فهم لا یومنون (سوره انعام، ۱۲و۲۰) تنسون انفسکم (سوره بقره، ۴۴) و لا تلمزوا انفسکم (سوره حجرات،۱۱) است. البته باید توجه داشت که ضرر ناپسند، ضرری است که از نظر عقلا ضرر قابل اعتنا باشد و برای یک مصلحت مهمتر انجام نگیرد. هیچ عاقلی قطع عضو سرطانی را ضرر زدن به خود نمیداند چون اگر چنین نکند، مصلحت بالاتری که حیات اوست را از دست میدهد. پس تشخیص ضرر و میزان آن بر عهده کارشناسان مربوطه است. به عنوان مثال اگر پزشکی غذا، فعالیت و یا دارویی را برای یک بیمار ممنوع کرد خوردن آن حرام است و در صورت ارتکاب وی، او معصیت کرده است و باید از این گناه استغفار کند. وقتی احتمال عقلایی سرما خوردگی، ترس از دزد یا درنده و احتمال بیماری پوستی یا طولانی شدن بیماری، وضو را ساقط میکند یا عباداتی چون روزه، حج و جهاد را از وجوب میاندازد چگونه ما از نظر شرعی ضرر زدن به خود را جایز بدانیم.
اما در مورد قمه زنی و مدلهای دیگر عزاداری خونین، برخی مثل آیت الله سید فضل الله، فقیه معاصر لبنان قمه زدن، زنجیر زدن و سینه زدن در حدی که سیاه شود را به حکم اولّی، اضرار به نفس و حرام میداند. گویا استاد محترم هم از نظر مبنا معتقد هستند که «قاعده لا ضرر» بر خود انسان نیز جاری است یعنی جنایت بر نفس، مال و آبروی خود نیز حرام است ولی از نظر ایشان مثل بسیاری دیگر قمه، زنجیر و غیره نه تنها از مصادیق ضرر و جنایت بر نفس نیست بلکه همچون حجامت برای فرد مفید هم هست. در پاسخ باید گفت: اولاً چنانچه گفته شد ضرر نداشتن و یا مفید بودن قمه یا زنجیر بر عهده کارشناسان پزشکی، بهداشتی و روانپزشکی است. ثانیاً کسانی که قمه یا زنجیر تیغی میزنند یا گوشت تن خود را با ناخن ميخراشند يا آنها را تبلیغ میکنند، این عمل را برای نفع آن، مثل حجامت و یا چون بیضرر است انجام نميدهند بلکه به عنوان عزاداری، عبادت و انجام ثواب، به آن مبادرت میورزند. اثبات عبادت و ثواب برای هر عملی احتیاج به دلیلی از کتاب، سنت یا عقل دارد. در غیر این صورت مبادرت به عملی به عنوان دین و عبادت بدون دلیل شرعي، بدعت و حرام است. برای قمه زنی، زنجیر زنی، سینه زنی هیچ دلیل شرعی، حتی روایتی ضعیف هم وجود ندارد تا بنا بر قاعده «تسامح در ادله سنن» كه استاد معظم آن را قبول ندارد نيز بتوان برای آن ثوابی در نظر گرفت؛ بلکه دلیل بر حرمت و یا حداقل کراهت شدید آن وجود دارد. ثالثاً اگر گفته شود این کار نه به عنوان دین و نه تجویز بیضرری و نفع عقلانی انجام میگیرد، در پاسخ گفته میشود که در این صورت از مصادیق عمل لغو و بیهوده است که انسان عاقل به آن مبادرت نمیورزد.
۷- استاد محترم به غیر از عشق و نداشتن ضرر، برای مشروعیت عزاداریهای خونین، دلیل دیگری هم ذکر کردهاند و آن اطلاقات و عمومات گریه کردن و به گریه انداختن است. منتها این دلیل در سخنرانی ایشان نیست بلکه این مطلب را در بخش استفتائات سایت خود مطرح فرمودهاند. از ایشان سوال شده است که آيا زنجير زدن به پشت، سيلى زدن به صورت و يا سينه زدن كه منجر به زخم شدن و خراشيدن و ….. مىشود و براى عزادارى امام حسين (ع) است جايز است؟ ایشان در پاسخ به پرسش فوق فرمودهاند: «جايز مى باشد و مشمول اطلاقات و عمومات ابكاء و بكاء و تعظيم شعائر مىباشد و آن چه در عزادارى و غير آن حرام است جنايت بر بدن است نه امثال امور كه ضرردار بودنش معلوم نيست بلكه نزد اهلش ضرر محسوب نشده چه رسد به جنايت بر نفس. به علاوه كه ظاهراً حب و علاقه و عشق به ابا عبدالله الحسين (ع) اختيار از دست افراد عزادار گرفته و مأجور مىباشند.»
بلی درست آست، آنچه در مورد عزاداری در شیعه توصیه شده است و بسیار هم معقول است، بکا و تباکی یا گریه و خود را به گریستن واداشتن است. واکنش طبیعی و غم متراکم و ناخودآگاه انسان نسبت به مصیبت به صورت اشک در میآید. تباکی نه به معناي رياكاري بلكه تلاش برای این که این حالت طبیعی ایجاد شود. به این معنا که از جاري شدن اشك خوداري نكند بلکه حتي خود را برای به وجود آمدن این حالت طبیعی آماده کند.
از استاد عجیب است که فرمودهاند: زنجير زدن به پشت، سيلى زدن به صورت و يا سينه زدن كه منجر به زخم شدن و خراشيدن گردد از مصادیق گریستن است. البته ممکن است کسی از غصه انجام این اعمال توسط شیعیان بر حال آنان گریه کند ولي در کجای دنیا کسی این اعمال را گریه کردن میداند.
اینکه فرمودهاند: قمه زدن، زنجير زدن، سيلى زدن به صورت و يا سينه زدن كه منجر به زخم شدن و خراشيدگی و خون ریزی شود از مصادیق آیه «و من یعظم شعائر الله» (سوره حج، آیه۳۲) و تعظیم شعائر دین است، هم سخن عجیبی است. آیا این اعمال بزرگداشت دین است؟ آیا هر چیزی که چند نفر احساساتی و ناآگاه جدیداً آن را ابداع ميکنند و یا ممکن است هر روز مدل خشنتری از آن را نیز ابداع کنند، تعظیم شعائر دین خدا و رسول خداست؟ مگر خدا و رسول خدا (ص) و ائمه (ع) نمیدانستند كه اينگونه اعمال شعائر ديني است تا خود به آن عمل کنند و یا شیعیان خود را به آن آموزش دهند. به فرموده آیت الله خویی در کتاب «مسائل الشرعیه» شعائر دین، توقیفی است و روایتی در شعائر دیني بودن اموری چون قمه و زنجیر نیامده است و به نظر ایشان هم حکم به استحباب قمه و زنجیر و نظائر آنها بی وجه است. (مسائل الشرعیه، دار الزهراء، بیروت، ج۲، ص ۳۳۷) چه رسد به آنچه استاد محترم این افراد را ماجور به عمل غیراختیاری هم دانستهاند. لازم به ذكر است در صورتي كه شعائر ديني توقيفي هم نباشد اينگونه امور نه تنها از مصاديق شعائر ديني محسوب نميشود بلكه از مصاديق وهن اسلام و خشن نشان دادن چهره اين دين رحماني است.
۸- استاد محترم فرمودهاند که «باید از سنتهای عزاداری پیروی کرد.» و ایشان قمه زنی و زنجیر زنی را از مصادیق عزاداری سنتی دانستهاند. از ایشان میپرسیم: این سخن چه دلیل قرآنی یا حدیثی دارد؟ به چه دلیل هر چیز سنتی، درست است؟ تطهیر هر آنچه سنتی است بر چه مبناست؟ پس چرا خدا، انبیا و اهل بیت، با سنتهای ناپسند مردم مبارزه ميکردند؟ مگر غیر از این است که این سنتها از جانب خود امام حسین (ع) نیز نهی شده است.
بنده فکر نمیکنم محبت ما به ابی عبد الله (ع) زیادتر است از محبت زینب (ع) به ابی عبد الله، باشد. امام به حضرت زینب فرمان داد: یا اخیة لا یذهبن حلمک الشیطان، … یا اخیه انی اقسمت علیک فابرّی قسمی، لا تشقّی علیّ جیباً، و لا تخمشی علیّ وجهاً و لا تدعی علیّ بالویل و الثبور اذا انا هلکتُ. (ارشاد مفید، ص۹۶-۹۷) خواهرم شیطان شکیبایت را از تو نرباید، … خواهرم من تو را به خدا قسم میدهم و باید به این سوگند عمل کنی، اگر من کشته شدم گریبان چاک مزن، روی خود را مخراش، وای و هلاکت بر خود مخواه.
ممکن است گفته شود این یک دستور از مصاديق «قضيه في الواقعه» و امري شخصی و تنها مربوط به حضرت زینب بوده است تا دشمن از آن شاد نشود، ولی این احتمال صحیح نیست چون رویه عزاداری عاقلانه، رویه و سنت پیامبر (ص) و ائمه (ع) بوده و این عزیزان همواره از شیوههای نامعقول عزاداری منع فرمودهاند. مدلهایی از عزاداریهای جاهلی، قبل از اسلام نیز رواج داشته است ولی همه آنها توسط رسول خدا (ص) منع شده است. در هیچ عزاداری از اهل بیت (ع)، خود زنی، زنجیر، سینه و قمه زنی دیده و گزارش نشده است. آنها جز گریه و مرثیه خواني را انجام نداده و تجویز نکردهاند. این در حالی است که عشق ائمه (ع) از ما به ابی عبد الله (ع) بسیار بیشتر بوده است.
رسول خدا (ص) عزاداری نامعقول را منع میفرمود. جابر بن عبد الله انصاری از عبد الرحمن بن عوف نقل میکند که پیامبر در مرگ ابراهیم گریست. من پرسیدم: مگر شما از گریستن بر مرده نهی نکردید؟ حضرت فرمود: من از بانگ برداشتن در دو مورد که شیوه مردم احمق و بدکار است منع کردهام، یکی بانگ شادی -قهقهه- به هنگام نعمت و سرمستی و لهو و لعب و آواهای شیطانی و دیگری بانگ هیاهوی گریستن به هنگام مصیبت و چهره خراشیدن و گریبان چاک زدن و هیاهوی شیطانی. (سخنانی که خشم خدا را برانگیزد.) اتبکی یا رسول الله! أولم تنه عن البکاء؟ قال: انما نهیت عن النوح عن صوتین احمقین فاجرین، صوت عند نعمه لهو و لعبٌ و مزامیر شیطان؛ و صوتٌ عند مصیبة خمشُ وجوهٍ، و شقُّ جیوبٍ، و رنة شیطانٍ (طبقات ابن سعد، ج۱، ص۱۳۸) شبیه این روایت در جوامع فقهی شیعه نیز بسیار است. شیخ صدوق روایتی صحیح از امام صادق(ع) آورده است که به هنگام مصیبت اگر کسی بر ران خود بزند اجر خود را ضایع ساخته است. (الفقیه، ج۲، ص۳۵۷) کلینی در ضمن روایتی صحیح در کافی آورده است که بدترین بیصبری و بیتابی در مصیبت فریاد وای، به سر و صورت زدن و کندن موی سر است. (کافی، ج۳، ص۲۲۲-۲۲۳) جالب اینکه رسول خدا (ص) در بیعت با زنان به این شرط بیعت فرمود که در خوبی و معروف از او تخلف نکنند. آنان پرسیدند: يا رسول اللّه ! معروفى كه خدا شرط كرده تو را در مورد آن معصيت نكنيم، چيست؟ فرمود: این است كه سیلی به صورت نزنيد، چهره خود را نخراشيد، موى خود را نکنید، گريبان چاك نكنيد، و جامه سياه نپوشيد و صدا به واويلا بلند نكنيد. (تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۴۱۸) هنگامی که رسول خدا دید زنی در عزای حمزه سید الشهداء شیون میزند و گریبان میدرد، فرمود: آنکه در مصیبت موی خود بکند و یا جامه بر خویش بدرد و یا سیلی بر صورت بزند از ما نیست: و انّه لیسَ منّا من خَلَقَ و لا من خَرَقَ و لا من سَلَقَ. (طبقات ابن سعد، ج۳، ص۱۹)
۹- استاد محترم فرمودهاند که «در همین قمه زدن، این تاریخ دارد این که نمیشه گفت، قمه نزنید، قمه زدن یک تاریخ دارد.» به خوبی روشن نیست منظور ایشان از این سخن چیست. اگر منظور این است که قمه زنی تاریخ صد ساله دارد، چه کسی گفته است که هر چه تاریخ پیدا کرد حجیت دارد و چیزی که تاریخ دارد را نمیتوان ناپسند شمرد. اگر منظور موضوع مشهور مربوط به داستان جصّاص است که حضرت زینب سر خود را به چوبه محمل زد. این داستان ساختگی است. محدث قمی در «منتهی الامال» مینویسد: ذکر محامل و هودج در غیر خبر مُسلِم جصّاص نیست و این خبر را اگر چه علامه مجلسی نقل فرموده است لکن مأخذ نقل آن «منتخب طریحی» و کتاب «نور العین» است که حال هر دو کتاب بر اهل فن حدیث مخفی نیست و نسبت شکستن سر به جناب زینب (س) و اشعار معروف نیز بعید است از آن مخدره که عقیله هاشمیین و عالمه غیر معلمه و رضیعه ثدی نبوت و صاحب مقام رضا و تسلیم است. آنچه از مقاتل معتبر معلوم میشود حمل ایشان بر شتران بوده و جهاز ایشان پلاس و روپوش نداشته است. (شتر محملدار نبوده است) (منتهی الامال، ص ۴۷۵)
بنابراین چنین حادثهای از نظر تاریخی نه از نظر سند و نه از نظر متن ثابت نیست. اگر هم از نظر تاریخی ثابت باشد، عملی است که خلاف فرمان امام حسین (ع) از طرف حضرت زینب (س) انجام گرفته است كه بعيد است. اگر قبول کنیم که حضرت زینب (س) خلاف فرمان امام خود عمل نکرد بلکه بدون اختیار سر ایشان به محمل اصابت کرد، در این صورت عملی که بی اختیار انجام گرفته باشد برای دیگران حجت نیست.
احتمالاً استاد سابقه قمه زدنی به شکل امروزی را مد نظر داشته باشند. تاریخ قمه زنی به این شکل را به آخوند ملا آقا، مشهور به فاضل دربندی متوفای ۱۲۸۶ هجری، صاحب کتاب «اسرار الشهادة» نسبت میدهند. یعنی ایشان حدود ۱۵۰ سال قبل بعد از منبر دست به چنین کاری زد و عدهای نیز از او پیروی کردند. حال آنکه این عمل خلاف توصیه رسول خدا (ص) و ائمه معصومین (ع) است و ما نباید از آن پیروی کنيم.
۱۰- در اینجا بد نیست برای کاملتر شدن بحث به توجیه دیگر طرفداران قمه زنی و دلایل آنها هم اشاره کنیم. برخی اعمالی چون قمه زنی، زنجیر زنی یا سینه زنی را مصداق ایثار یا هم دردی با ابی عبد الله الحسین (ع) و یا احیاء امر امامت میدانند که همه مطلوب شریعت است.
بلی مهمترین فلسفه عزادرای احیاء و باز آفرینیِ خط مشی استبداد ستیزانه و ظلم ستیزانه امام حسین (ع) در اوج ایثار و فداکاری یک انسان در راه خداست. ولی احیا و زنده داشتن این اندیشه با مجالس وعظ، خطابه و تجزیه و تحلیل حرکت ابی عبد الله (ع) و مرثیه خوانی منطبق با واقعیت و هماهنگی عملی، عاطفی و طبیعی با آنان حاصل میشود. احیاء خط مشی امام نه تنها با سینه و زنجیر خشونت بار و قمه زنی انجام نمیشود بلکه این امور هتک دین و باعث نابودی این خط فکری در انظار عمومی است. کدام انسان بیطرف و با عقل سلیم است که قمه زنی، زنجیر تیغی و قفل زدن را ببیند و احساس کند که انجام دهنده آن در حال ظلم ستیزی و ایثار و از خود گذشتگی برای خداست و مستبدان يزيدي صفت چقدر مسرورند از اينكه ياران حسين (ع) به جاي پيروي از حسين و مبارزه و زدن آنان، خود را ميزنند.
عكس از شهر دهلي هند
عكاس: مريم نصراصفهاني