فلسفه حجاب

مقدمه

از ابتدای حیات بشر مسئله ی پوشش به عنوان یک نیاز طبیعی برای او مطرح بود. به عنوان راهی برای محافظت از خود در برابر تغییرات جوی و به این دلیل هم غالبا نحوه ی پوشش افراد و اقوام با توجه به منطقه ی جغرافیایی آنها متفاوت بوده است. به عنوان مثال پوشانده اغلب نقاط بدن در مناطق بسیار سرد سیر و یا پوشش هایی  اندک در مناطق آفریقایی و یا در مقابل این دو پوشش مردمان اروپا در مناطق معتدل که وابستگی زیادی به حرارت یا برودت دما نداشته است و جز آنها.

در این بین در مناطق کویری پوشش افراد باید طوری انتخاب می شد که علی رغم نازک بودن اغلب نقاط بدن را در مقابل حرارت شدید آفتاب محافظت کند. به ویژه معمولا در این مناطق انسان ها اعم از زن و مرد از پوشش بر روی سر و گردن هم استفاده میکنند تا پوست بدن در این نواحی هم از تابش آفتاب آسیب نبیند.

اما در جوامع گرمسیر به ویژه مسئله ی دیگری هم در نحوه ی پوشش افراد مطرح بوده است و آن مسئله ی سلامت اخلاقی اجتماع است و از آنجا که بطور معمول مردم هنگامیکه در تعارضی میان طبیعت و اخلاق قرار بگیرند بنا به منافع اجتماعی و یا فطرت خود مایل به برگزیدن اخلاق بر طبیعت هستند معمولا در مناطق بسیار گرم نظیر نواحی آفریقایی زنان از پوشش نسبی بیشتر نسبت به مردان استفاده می کرده اند. علاوه بر روحیه ی اخلاقی انسان ها میتوان از عوامل چون حیا و عفت بیشتر زنان نسبت به مردان یاد کرد . همچنین میتوان به جذابیت های جنسی زنانه که قدرت تحریک کنندگی بیشتری، نسبت به جذابیت های جنسی مردانه دارند اشاره کرد.

هر جامعه ای برای بقا و ثبات خود و همچنین کاهش عوامل محرک در اجتماع ، مرزهای اخلاقی برای افراد خود معین میکند که معیارهای «عفت» در جامعه را تشکیل میدهند و در هر جامعه بصورت عرفی تعیین یافته است. معمولا اعمالی که خلاف این عفت ِ عرفی انجام شوند بی عفتی قلمداد شده و موجب اختلال در نظم اجتماعی خواهند شد.

ماجرای حجاب در اسلام

در ایتدا اشاره کنم که طبیعتا اسلام در یک منطقه ی خاص جغرافیایی ظهور کرده است و لباس مردمان این ناحیه هم متناسب با شرایط آب و هوایی آن نواحی بوده است . پیش از ظهور اسلام لباس زنان و مردان عرب تفاوتی باهم نداشته است و شامل دشداشه های بلند و پارچه ای بر روی سر بوده است که آنرا به پشت شانه ها می انداخته اند. پس از اسلام هم این رویه کماکان ادامه داشت اگرچه نسبت به زنان زیبا رو سختگیری هایی وجود داشت.  تا اینکه در بروز حوادثی در مدینه باعث اعمال محدودیت هایی در حجاب شد. از زنان خواسته شد
جلباب ها – پارچه هایی که بر سر می انداحته و پشت شانه هایشان رها می کرده اند- به خود نزدیک تر کنند بطوریکه روی گردن و سینه را بپوشاند.

در واقع اسلام دو راهکار برای جلوگیری از فساد در اجتماع پیش بینی کرد. اول کف نفس و خوشتنداری که هم برای زنان و هم برای مردان توصیه شده بود. و تمهید دوم – که با توجه به عدم توانایی همه ی افراد برای خوشتنداری اندیشیده شده بود- جلوگیری از عوامل شکلگیری بد اخلاقی در اجتماع بود.

در همین راستا و بخاطر جذابیت زنان برای مردان، زود تسلیم شدن مردان در برابر هواهای نفسانی و همچنین جلوگیری از مزاحمت ، قرار بر این شد تا نشانه ای برای تفکیک زنان عفیف و آزاد از سایر زنان وضع شود که آن در واقع عمین نزدیک کردن جلباب ها در پوشش است.

اما بطور کلی در آیات قرآن و دستورات اسلام هر رفتاری که موجب بروز جنسیت بشود منع شده است. حرف زدنی که در آن جنسیت زنان بروز یاید و یا لباسهایی که در آنها بر زنانگی و خصوصیات زنانه تاکید شده باشد و یا حتی حرکات و اطوارهایی که بروز جنسیت باشند برای زنان مسلمان منع شده اند.

و اما نکته اینجاست که به عقیده ی من حجاب با دیانت سروکار ندارد. بلکه مسئله ی حجاب مسئله ای اخلاقی است و دلیل آن هم استثناهایی است که در این زمینه وجود دارد. در واقع در اسلام حجاب برای کنیزان مسلمان و زنانی که مسئله ی نگاه جنسی به آنها منتفی است نه تنها واجب نیست که منع هم شده است. حال آنکه اگر حجاب مانند نماز و روزه وجوب دینی داشت پیر و جوان و کنیز و آزاد نمی شناخت و حکم آن بطور یکسان برای همه واجب و لازم الاجرا بود.

محمد نصر اصفهانی

نويسنده اين مباحث، از دانش آموختگان حوزه و دانشگاه بوده و در حوزه قرآن، نهج البلاغه، كلام جديد، اخلاق، تاريخ اسلام و سياست آثاري دارند.

مطالب مرتبط