شرح نامه ۱
مقدمه
سید رضی متوفای ۴۰۶ هجری، بخشی از سخنان امیر المومنین(ع) را که از نظرش، به لحاظ ادبی و محتوایی جالبتر میآمد، در کتابی با نام نهج البلاغه جمع آوری کرد. او کلام حضرت را در سه بخش دسته بندی نمود. ۱- خطبه ها، ۲- نامه ها، ۳- کلمات کوتاه. این تقسیم بندی دقیق نیست چون در خطبهها دعا، مکالمه و سخنان کوتاه نیز هست و در نامهها خطبه و گفتار نیز وجود دارد و در کلمات قصار خطبههای بلند نیز موجود است. مطالب نهج البلاغه موضوع بندی نشده و موضوعات آن بسیار پراکنده است. ویژگی خاصی که باعث شده ما به بخش نامههای حضرت بپردازیم این است که نامهها موضعگیری امام در مورد حوادث خاصی است که از جانب امام غالباً در جریان حوادث پیش آمده حکومت ایشان انجام میگرفته است و برای شرایط خاص اجتماعی ما بسیار درسآموز است. ما قبل از شرح و توضیح هر نامه ابتدا به زمینه اجتماعی نوشته شدن نامه میپردازیم تا محتوای نامه برای خوانندگان ملموستر شود.
زمینهشناسی نامه ۱:
این نامه در زمانی نوشته شده است که عثمان در شهر مدینه کشته شده و مردم با امیر المومنین بیعت کرده اند. عایشه همسر سرشناس پیامبر که برای انجام مراسم حج به مکه رفته بود با شنیدن خبر بیعت مردم با علی بن ابی طالب، به دلیل دشمنی دیرینه با ايشان از این بیعت بسیار ناراحت شد و حاضر به بازگشت به شهر مدینه نگشت. طلحه و زبیر از اصحاب دیرین پیامبر و از رفقای علی(ع) که به خاطر حسادت و دنیاطلبی، با علي(ع) به مخالفت پرداختند. آنان از بیت المال سهم بیشتری میخواستند و خواهان حکومت بصره و کوفه بودند ولی عدالت علی(ع) با این خواستهها هماهنگ نبود. آنان به بهانه انجام عمره به عایشه پیوستند. بنی امیهِ عثمانی مستقر در مدینه نیز برای گرفتن انتقام خون عثمان به عایشه و طلحه و زبیر پیوستند.
معاویه که از زمان خلیفه دوم در شام حکومت میکرد و از جانب امیر المومنین عزل شده بود، حاضر نشد شام را ترک کند و حکومت را به خلیفه مسلمین واگذار نماید. او خواستار انتقام خلیفه مقتول عثمان بود و مردم را برای گرفتن انتقام تحریک میکرد. امام برای مقابله با معاویه، خواهان بسیج مردم شد ولی بزرگانی از اصحاب پیامبر(ص) چون اسامه بن زید، محمد بن مَسلَمه، سعد بن ابی وقاص، حسان بن ثابت، عبد الله بن عمر، ثابت بن زيد حاضر نبودند رو در روی مسلمانان قرار گیرند.
اینگونه بود که مردم مدینه النبی، علی(ع) را تنها گذاشتند. مردم شهر مکه نیز گرد عایشه بودند و امام در آنجا پایگاه چندانی به لحاظ اعتقادي نداشت. ايشان تصمیم گرفتند راهی عراقین(بصره و کوفه) شوند. چون ايشان احتمال ميدادند كه در آنجا یار و مددکار بیشتری برای اجرای برنامههای عدالت طلبانه خویش پیدا کنند.در بین راه خبر رسید که عایشه، طلحه، زبیر و بنی امیه كه گرد عثمان بودند، راهی بصره شدهاند به همين جهت امام تصمیم گرفتند که قبل از آنها به بصره برسد، چرا که مردم بصره نسبت به اهل بيت سست بودند و اگر ايشان زودتر میرسید وی را همراهی میکردند. به امام(ع) خبر رسيد كه اهل جمل زودتر خود را به بصره رساندهاند به همين جهت تنها امید امیر المومنین مردم کوفه شدند. از اين رو امام نامه زیر را خطاب به آنان تحریر میکند:
مِنْ عَبْدِ اَللَّهِ عَلِيٍّ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ إِلَى أَهْلِ اَلْكُوفَةِ جَبْهَةِ اَلْأَنْصَارِ وَ سَنَامِ اَلْعَرَبِ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي أُخْبِرُكُمْ عَنْ أَمْرِ عُثْمَانَ حَتَّى يَكُونَ سَمْعُهُ كَعِيَانِهِ إِنَّ اَلنَّاسَ طَعَنُوا عَلَيْهِ فَكُنْتُ رَجُلاً مِنَ اَلْمُهَاجِرِينَ أُكْثِرُ اِسْتِعْتَابَهُ وَ أُقِلُّ عِتَابَهُ وَ كَانَ طَلْحَةُ وَ اَلزُّبَيْرُ أَهْوَنُ سَيْرِهِمَا فِيهِ اَلْوَجِيفُ وَ أَرْفَقُ حِدَائِهِمَا اَلْعَنِيفُ وَ كَانَ مِنْ عَائِشَةَ فِيهِ فَلْتَةُ غَضَبٍ فَأُتِيحَ لَهُ قَوْمٌ فَقَتَلُوهُ وَ بَايَعَنِي اَلنَّاسُ غَيْرَ مُسْتَكْرَهِينَ وَ لاَ مُجْبَرِينَ بَلْ طَائِعِينَ مُخَيَّرِينَ وَ اِعْلَمُوا أَنَّ دَارَ اَلْهِجْرَةِ قَدْ قَلَعَتْ بِأَهْلِهَا وَ قَلَعُوا بِهَا وَ جَاشَتْ جَيْشَ اَلْمِرْجَلِ وَ قَامَتِ اَلْفِتْنَةُ عَلَى اَلْقُطْبِ فَأَسْرِعُوا إِلَى أَمِيرِكُمْ وَ بَادِرُوا جِهَادَ عَدُوِّكُمْ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ
از بنده خدا على( ع ) فرمانرواى مؤمنان به مردم كوفه يارى كنندگان بزرگوار و مهتران عرب، پس از حمد خدا و درود بر پيامبر اكرم من اكنون آنچنان شما را از امر عثمان آگاه مىكنم تا ببينيد آنچه را كه درباره وى مىشنويد: مردم موقعى عثمان را مورد طعن و سرزنش قرار داده بودند كه من از مهاجران بودم و بسيار خواستار خوشنودى جامعه از او بودم و كمتر وى را سرزنش مىكردم، اما طلحه و زبير، آسانترين رفتارشان درباره او، تندروى و آهستهترين آوازشان بسيار رنجآور بود، و عايشه نيز بطور بىسابقه بر او خشم گرفت، بنابراين گروهى بر او شوريدند و وى را به قتل رساندند، سپس بدون اكراه و اجبار بلكه با ميل و اختيار با من بيعت كردند. به هوش باشيد كه سراى هجرت از اهلش خالى و اهلش از آن دور شدهاند، و مانند جوشيدن ديگ به جوش و خروش آمده و آشوب بر مدار تباهكارى خود قرار گرفته است، پس به سوى فرمانرواى خود بشتابيد و براى جنگ با دشمنان بكوشيد، ان شاء اللَّه.
مِنْ عَبْدِ اَللَّهِ عَلِيٍّ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ إِلَى أَهْلِ اَلْكُوفَةِ جَبْهَةِ اَلْأَنْصَارِ وَ سَنَامِ اَلْعَرَبِ؛ از بنده خدا، على، امير المؤمنين به مردم كوفه كه پیشاهنگان ياوری و ارجمندان عرباند.
امام از مردم کوفه تجلیل میکند. تجلیل از مردم کوفه تا زماني که همه علی(ع) را تنها گذاشته بودند و تنها آنان بودند که حضرت را یاری میکردند، ادامه پیدا کرد. تعبیرهای تند امام نسبت به مردم کوفه مربوط به سالهای بعد است که آنان از جنگ خسته میشوند و در یاری امام سستی به خرج میدهند.
شهر بصره و کوفه به فرمان عمر بن خطاب خلیفه دوم ساخته شد تا خط مقدم جبهه جنگ اعراب با ایران و روم شود. بعدها این دو شهر نظامی محل اسکان جنگآوران عرب پیروز در جبهههای جنگ با ایران و روم شد و امام بعد از جنگ جمل آن شهر را به عنوان پایتخت حکومت خود برگزید.
أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي أُخْبِرُكُمْ عَنْ أَمْرِ عُثْمَانَ حَتَّى يَكُونَ سَمْعُهُ كَعِيَانِهِ؛ اما بعد. شما را از كار عثمان خبر مىدهم ، به گونهاى كه شنيدنش چون ديدن باشد.
عایشه، معاویه و یارانشان علیه حکومت امیر المومنین(ع) تبلیغات گستردهای به پا کرده بودند. آنها امام و هوادارانش را قاتلان عثمان معرفی میکردند و خواهان مجازات آنان بودند. به همین جهت امام برای روشن کردن اذهان عمومی تصمیم دارد تا به روشنگری بپردازد. تبلیغات معاویه برای مردم کوفه رنگی ندارد چون آنان با شامیان رابطه خوبی نداشتند.
إِنَّ اَلنَّاسَ طَعَنُوا عَلَيْهِ فَكُنْتُ رَجُلاً مِنَ اَلْمُهَاجِرِينَ أُكْثِرُ اِسْتِعْتَابَهُ وَ أُقِلُّ عِتَابَهُ؛ مردم بر عثمان خرده گرفتند و من كه مردى از مهاجران بودم، همواره خشنودى او را مىخواستم و كمتر سرزنش مىكردم.
منظور امام از مردم، بیشتر بزرگان از اصحاب پیامبر(ص) چون اباذر، عبد الله بن مسعود، عمار یاسر، محمد بن ابوبکر، طلحه، زبیر، عایشه، مردم کوفه به رهبری مالک اشتر و مردم مصر است که به عملکرد و بدعتهای عثمان خرده میگرفتند. مهاجران به دلیل خویشاوندی که با عثمان داشتند و از سوی دیگر برای عثمان احترام قایل بودند زيرا او از اصحاب خاص پیامبر بود و با دو دختر پیامبر(ص) ازدواج کرده بود و به همین جهت به او «ذوالنورین» یعنی دارای دو نور میگفتند، سعی داشتند که کمتر با او درگیر شوند.
وَ كَانَ طَلْحَةُ وَ اَلزُّبَيْرُ أَهْوَنُ سَيْرِهِمَا فِيهِ اَلْوَجِيفُ وَ أَرْفَقُ حِدَائِهِمَا اَلْعَنِيفُ؛ ولى طلحه و زبير در باره عثمان شيوه ديگر داشتند و کمترین كارشان، تاختن بر او بود و نرمترين رفتارشان، رفتارى خشن بود.
وَ كَانَ مِنْ عَائِشَةَ فِيهِ فَلْتَةُ غَضَبٍ؛ بناگاه، عايشه بىتأمل بر او خشم گرفت.
از عایشه نقل شده است که از عثمان به نعثل یعنی پیر خرفت تعبیر میکرده و به مردم گفته است که نعثل را بکشید.
فَأُتِيحَ لَهُ قَوْمٌ فَقَتَلُوهُ؛ و مردمى بر او شوريدند و مردم نیز او كشتند.
امام به دو نكته انتقادي درباره طلحه و زبیر و عایشه اشاره میکنند. اول اینکه آنان خود را در جريان كشته شدن عثمان بیگناه دانسته و خواهان خونخواهی عثمان هستند با اينكه خود در اين كار مشاركت داشتند و دوم اینکه آنها از مهاجران و با عثمان قوم و خویش بودند و انتظار میرفت که احترام عثمان را بیشتر از ديگران نگاه دارند، حال آنكه چنين نكردند.
وَ بَايَعَنِي اَلنَّاسُ غَيْرَ مُسْتَكْرَهِينَ وَ لاَ مُجْبَرِينَ بَلْ طَائِعِينَ مُخَيَّرِينَ؛ آنگاه مردم با من بيعت كردند نه از روى اكراه يا اجبار، بلكه به رضا و اختيار.
بیعت اظهار تمایل به رهبری سیاسی بوده است که در میان اعراب رایج بوده است و نقش رای دادن در جهان امروز را ایفا میکرده است. حضرت توضیح میدهند که علی رغم تبلیغات اهل جمل مردم بعد از کشته شدن عثمان با من بیعت کردند و من را به عنوان رهبر سیاسی خود انتخاب کردند. این انتخاب کاملاً آزادانه بوده است و هیچ کس کسی را به این کار مجبور نکرده بود. احتمالا امام این سخن را از این جهت فرمودهاند که طلحه و زبیر تبلیغ میکردند که بیعت ما با علی از روی اجبار بوده است.
وَ اِعْلَمُوا أَنَّ دَارَ اَلْهِجْرَةِ قَدْ قَلَعَتْ بِأَهْلِهَا وَ قَلَعُوا بِهَا؛ بدانيد كه سراى هجرت[مدينه] مردمش را از خود راند و مردم نيز از آنجا رفتند.
این سخن امام اشاره دارد به اینکه مردم مدینه با یاران خود بد عمل کردند. آنها با مخالفت با سیاستهای عادلانه من، مرا از خود راندند و تنها گذاشتند به طوریکه من سالها در آزاد سازی این شهر به همراه رسول خدا(ص) جهاد کردم و مجبور شدم که از این شهر بیرون بیایم. سرزمینی که انسان نتواند در آن به اهداف انسانی خود جامه عمل بپوشاند لایق ماندن نیست.
وَ جَاشَتْ جَيْشَ اَلْمِرْجَلِ؛ ناگاه، چون ديگى كه بر آتش باشد.
وَ قَامَتِ اَلْفِتْنَةُ عَلَى اَلْقُطْبِ؛ جوشيدن گرفت و فتنه سر برداشت.
امام توضیح میدهند که مدت زیادی از بیعت با امیر شما نگذشت که شورشها از هر سو آغاز شد و کینههای دیرین نسبت به من جوشیدن گرفت. کشور اسلامی را شورش فراگرفته است.
فَأَسْرِعُوا إِلَى أَمِيرِكُمْ؛ پس به سوى اميرتان بشتابيد.
وَ بَادِرُوا جِهَادَ عَدُوِّكُمْ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ؛ و اگر خدا خواهد، براى جهاد با دشمن، به پيش تازيد.
گویا هل من ناصر ینصرنی امیر المومنین(ع) از درون این نامه بر قلب کوفیان نشست و حدود نه هزار نفر به یاری حضرتش شتافتند.