انجيل امت مسلمان ۵
فَإِنِّی أُوصِیکَ بِتَقْوَی اللَّهِ أَیْ بُنَیَّ وَ لُزُومِ أَمْرِهِ،
ای فرزندم ! تو را به ترس از خدا، و به ملازمت به امر او توصیه میکنم.
در قسمت قبل امام علی(ع) فرمودند که به فکر خود باشید و برای خود تلاش کنید. این وصیت نامه در بودن یا نبودن من پشتیبان تو خواهد بود. حضرت در ادامه فرزند خویش را به تقوا توصیه میکنند و میفرمایند:
فَإِنِّی أُوصِیکَ بِتَقْوَی اللَّهِ أَیْ بُنَیَّ
ای فرزندم ! تو را به ترس از خدا توصیه میکنم.
اولین توصیه امیرالمومنین به فرزند خود و همه پیروان خویش تقواست. در کلمات امیرالمومنین توصیه به تقوا به صورت مکرر مشاهده میشود. پرسش كليدي این است که تقوا چیست و متّقی کیست؟ بهترین منبع برای فهم معنا و مفهوم تقوا و متقین قرآن کریم است. قرآن کریم تقوا را در مقابل فجور، گناه و گاه مقابل ظلم به کار برده است. از سويي ديگر فجور و تقوا را امری الهام شده از جانب خداوند به انسان دانسته است. خداوند در قرآن كريم پس از یازده قَسَم، که بیشترین قسم قرآن برای یک موضوع است، میفرماید: وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا، فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا، قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا، وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا[۱] «قسم به جان آدمی و آنکس که آن را استوار ساخت، سپس فجور و تقوا را به او الهام کرد. هر که جان خود را با تقوا پاک ساخت، رستگار شد و هر آن که آن را آلوده ساخت، از رستگاری محروم گشت.» گویا تقوا امری فطری است یعنی خداوند آن را به انسان الهام کرده است بر همین مبنا خداوند مهمترین ویژگی قرآن را چنین دانسته است: ذلکَ الکِتابُ لا ریبَ فیهِ هدیً للمُتَّقین[۲] «این است کتابی که در آن هیچ تردیدی نیست و هدایتی برای متقین است.» در اینجا منظور از متّقین کسانی هستند که پیرو تقوای فطری خود باشند. یعنی انسانهای حقیقتطلب. تقوای فطری و عقلی تقوای قبل از دینداری است و آن پروا از هر ناپسندِ قطعی، عقلی و اخلاقی است. پس هرچه انسان متّقیتر باشد زودتر به ارزشها ایمان میآورد.
بنا بر آیه فوق، فلاح و رستگاری و رهایی انسان تنها با تقوا امکانپذیر است و اسارت و بدبختی او با گناه و فجور گره خورده است. در نزد خالق عادل و حکیم، متّقی و گنهکار مقابل هم هستند و برابر نیستند. به تعبیر قرآن کریم: أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ[۳] «آیا پرهیزگاران را چون پلیدکاران قرار میدهیم؟» در پارهای از موارد، تقوا در مقابل ظلم است مثل: و إِنَّ الظَّالِمِینَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقِینَ[۴] «بعضی از ستمگران دوستان بعضی دیگرند، و خدا یار پرهیزگاران است.»
پس مفهوم تقوا را میتوان مبرّا بودن از هرآن چیزی دانست که بر طبق عقل فطری و همگانی بشر، ناپسند، نادرست، ناحق، ظلم، شر و باطل است. به عبارتی دیگر تقوا را میتوان مصونیّت از گناه و خطا ترجمه کرد که در حدّ بالای آن معادل عصمت است.
خداوند متعال خطاب به اهل فهم و شعور میفرماید: و تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیرَ الزّادِ التَّقوَی، وَ اتَّقُونِ یا أُولِی الأَلبابِ[۵] «ای صاحبان خرد، هیچ ذخیره کمالی بهتر از تقوا نیست پس تقوا پیشه کنید.» علت بهتر بودن فضیلت و تقوا، آن است که سعادت معنوی، اخروی و فضیلت انسانی آدمیان، تنها در پناه تقوا حاصل شدنی است. در فرهنگ قرآنی دو چیز شایسته توجه و هدف قرار دادن است، یکی قیامت و دیگری خداوند، که سعادت نهایی انسان در گرو رسیدن به آن دو است. به همین جهت تقوا گاه به قیامت و آتش دوزخ و گاه به خداوند اضافه میشود. وَاتَّقُواْ یَوْماً لاَّ تَجْزِی نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَیْئاً وَلاَ یُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ یُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ هُمْ یُنصَرُونَ[۶] «پروا کنید از روزی که هیچ کس چیزی از عذاب خدا را از کسی دفع نمیکند؛ و نه از او شفاعتی پذیرفته، و نه به جای وی بدلی گرفته میشود؛ و نه یاری خواهند شد.» در این جا تقوا به معنی پروا داشتن از آن چیزی است که سعادت اخروی انسان در گرو آن است. فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ[۷] «از آن آتشی که سوختش مردمان و سنگها هستند، و برای کافران آماده شده، بپرهیزید.»
در مواردی هم تقوا به خداوند اضافه شده است مثل اینجا که میفرماید: وَ اتَّقُواْ اللّهَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ[۸] «اگر ایمان دارید از خدا پروا دارید.» یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَ ابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ وَ جَاهِدُواْ فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ[۹] «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از خدا پروا کنید؛ و به او (توسل و) تقرب جویید؛ و در راهش جهاد کنید، باشد که رستگار شوید.»
نظر به اینکه به نسبت رشد و تعالی فکری و عملی انسان، ناپسندیها متفاوت میشود. هر چه انسان تلاش کند باز اموری هست که او باید نسبت به آن تقوا پیشه کند. تقوا انعطافپذیر است و با رشد آدمیان گسترش مییابد. به همین جهت خداوند آدمیان را به تقوای هر چه بیشتر در حدّ توان و استعداد فکری و عملی سفارش میفرماید: فَاتَّقُوا الله مَا استَطَعتُم[۱۰] «هر چه در توان دارید، تقوا پیشه کنید.»
با توجه به این دو هدف، گناه، فجور و ناصوابی در مفهوم دینی دوری از خداوند و سعادت اخروی است و تقوای از آتش، یعنی پروا داشتن از آن چیزی است که آدمی را به آتش برساند و دوری کردن از آن چیزی است که انسان را از خداوند دور سازد. چرا که سعادت حقیقی بشر در گرو تقواست. به همین جهت تقوا مهمترین توصیه خداوند مهربان به انسان است.
تقوا مراتب بسیار زیاد و قابل انعطافی دارد لذا سیر تقواپیشگی انتها نداشته و همچنان ادامه خواهد داشت: لَیْسَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِیمَا طَعِمُواْ إِذَا مَا اتَّقَواْ وَّ آمَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ ثُمَّ اتَّقَواْ وَّ آمَنُواْ ثُمَّ اتَّقَواْ وَّ أَحْسَنُواْ وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ[۱۱] «بر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، گناهی در آنچه (قبلاً) خوردهاند نیست، در صورتی که تقوا پیشه کنند و ایمان بیاورند و کارهای شایسته کنند؛ سپس تقوا پیشه کنند و ایمان بیاورند؛ آنگاه تقوا پیشه کنند و احسان نمایند، و خدا نیکوکاران را دوست میدارد.» آنچه در این آیه مورد توجه است نسبتی است که بین تقوا و عمل صالح برقرار است، تقوا مقدمه عمل صالح است سپس همین ایمان و عمل صالح زمینه تقوای بالاتر را فراهم میکند و باز تقوای بالاتر زمینهساز اعمال شایستهتر است. یک رابطه دو طرفه بین تقوا و عمل صالح است به طوری که ازدیاد یکی باعث زیاد شدن دیگری میگردد و برعکس.
تقوای دینی در مرتبه اول مصونیّت از حرام قطعی دینی است که موجب عذاب آخرت میشود. مرتبه دوم پروای از هر آنچه غیر حق و غیر خداست. خداوند میفرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ[۱۲] «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از خدا آن گونه که حق پروا کردن است، پروا پیشه کنید.» قاعدتاً تحقّق مجموعه مراتب تقوا باید حق تقوا باشد که همان عصمت است.
با توجه به معنای تقوا، متّقین کسانی هستند که از اندیشه باطل و خطا و گناه مصونیّت یافته و اگر با اندیشه باطل، خطا يا ناپسندی روبرو شوند تحت تأثیر آن قرار نمیگیرند و مرتکب عمل ناپسند نمیشوند. به عبارتي ديگر تفاوت متّقین با فُجّار در نحوه تعامل متقابل آنان با مجموعه هستی است. به این معنا که چون مهمترین ویژگی متّقین حقیقت طلبی و آزادی از قید و بندهای باطل است، آنها به این نتیجه رسیدهاند که جز خدا همه چیز باطل است و از هر چه غیر خداست باید احتراز کرد. به همین جهت میتوان گفت متقین به خدا عشق میورزند.
در ارزش متّقین قرآن کریم بسیار گفته است که ما در اینجا به بخشی از آن میپردازیم:
۱- افراد قابل احترام در نزد خداوند: برای خداوند به عنوان مبداء هستی تنها متّقین قابل احترام و تکریم هستند و میزان احترام و کرامت آدمیان در نزد او به میزان تقوای آنهاست و به جنسیّت، نژاد و یا ملیّت آنها بستگی ندارد: یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَی وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ[۱۳] «ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را ملّت ملّت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرواپیشهترین شماست. بیتردید.» گویا اولین و آخرین مطلوب بشر باید تقوا باشد چرا که در نگرش قرآن کریم عبادت خداوند هدف از آفرینش انسان دانسته شده است و در قرآن کریم آمده است: وَ ما خَلَقتُ الجنَّ و الاِنسَ الّا لِیَعبُدُون[۱۴] «و جن و انس را خلق نکردم جز برای آنکه مرا بپرستند.» و هدف از بندگی خداوند نیز رسیدن انسانها به مرحله تقواست. چون خدا به عبادت آدمیان نیازی ندارد: یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ[۱۵] «ای مردم، پروردگارتان را که شما، و کسانی را که پیش از شما بودهاند آفریده است، پرستش کنید؛ باشد که به تقوا گرایید.»
۲- محبوب خداوند: متّقین محبوب خداوند هستند: وَ اتَّقَی فَإِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ[۱۶] «پرهیزگاری نمایید، بیتردید خداوند، پرهیزگاران را دوست دارد.» إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ[۱۷] «خدا پرواپیشگان را دوست دارد.»
۳- همدم خداوند: طبیعی است خداوند همراه کسانی است که دوستشان دارد و نزد وی محترم هستند. خداوند همواره در کنار متقین است: وَ اتَّقُواْ اللّهَ وَ اعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ[۱۸] «پروا پیشه کنید و بدانید که خدا با پرواپیشگان است.»
۴- سرپرست: آن کس که خدا او را دوست داشته باشد و با او باشد، با علم، قدرت و مهر بیانتهای خود وی را در پناه میگیرد و سرپرستی او را بر عهده خواهد داشت: وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقِینَ[۱۹] «خدا یار و سرپرست پرواپیشگان است.»
۵- مخاطب خداوند: مخاطب خداوند تنها متقين هستند. خداوند در اولین آیات قرآن کریم به این موضوع اشاره دارد که: ذلِکَ الکِتابُ لا رَیبَ فیه هُدَیً لِلمُتَّقین[۲۰] «این است کتابی که در حقانیّت آن هیچ تردیدی نیست؛ و مایه هدایت تقوا پیشگان است.» بر طبق همین قانون، متّقین براي خدا محترم هستند آنان محبوب خدا هستند و سرپرستی آنها را بر عهده میگیرد و آنان مستعدّ نبوت و رسالت و هدایت الهی میشوند. خداوند آنان را مخاطب ساخته با آنها سخن میگوید و از آنان میخواهد که سخن او را به دیگران نیز ابلاغ کنند. پیامبری که مبعوث شد وحی الهی را به همه مردم عرضه میکند ولی تنها متّقین، استعداد پذیرش هدایت و قبول اندرزهای آن را دارند. هَـذَا بَیَانٌ لِّلنَّاسِ وَ هُدًی وَ مَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِینَ[۲۱] «این قرآن برای مردم، بیانی، و برای پرهیزگاران رهنمود و اندرزی است.» وَ إِنَّهُ لَتَذْکِرَةٌ لِّلْمُتَّقِینَ[۲۲] «در حقیقت، قرآن تذکری برای پرواپیشگان است.» قرآن برای متّقین رحمت است ولی برای گنهکاران نه تنها کتاب هدایت نیست، بلكه برای آنان خسارت بار است. وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَارًا[۲۳] «قرآن برای مؤمنان مایه درمان و رحمت است، ولی ستمگران را جز زیان نمیافزاید.»
۶- انحصار پذیرش عمل از متقين: عمل تنها از متّقین پذیرفته میشود. چنانچه هابیل این حقیقت را اینگونه بیان داشته است که: َ قَالَ إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ[۲۴] «خدا فقط اعمال تقواپیشگان را میپذیرد.» چون که متّقین همواره حدّ بندگی را حفظ میکنند و برتری طلب نبوده و فساد نمیکنند. خداوند مهمترین ویژگی متقین را در این میداند که حدّ خود را میشناسند و خود را بنده میدانند: تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لَا فَسَادًا وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ[۲۵] «آن سرای آخرت را برای پرواپیشگان قرار دادیم که در زمین خواستار برتری و فساد نیستند.»
۷- جایگاه مطمئن: نتیجۀ عمل متّقین، جایگاه مطمئن آنان در نزد خداوند در دنیا و آخرت است: اِنَّ المُتَّقین فی مَقامٍ اَمین[۲۶] «به راستی پرهیزگاران در جایگاهی آسودهاند.» گفته شد که خداوند همراه متّقین است، ولی همراهیِ خدا با متّقین، منحصر به عالم دنیا نیست، آنها در آخرت هم در جایگاه راستی و در جوار حق قرار خواهند گرفت. انَّ المُتَّقِینَ فِی جَنّاتٍ و نَهرٍ. فِیمَقعَدِ صِدقٍ عِندَ مَلیکٍ مُقتَدِر[۲۷] «پرهیزگاران در میان باغها و نهرها در قرارگاه صدق نزد پادشاهی توانا هستند.» اصولاً خداوند انجام هستی و سعادت اخروی را به متّقین منحصر کرده است و در واقع آنان اهل نجات و رهایی هستند. ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوا وَّ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیًّا[۲۸] «آنگاه کسانی را که پرهیزگار بودهاند میرهانیم، و ستمگران را که به زانو درافتادهاند در دوزخ رها میکنیم.» چرا که وَ الْآخِرَةُ عِندَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ[۲۹] «آخرت نزد پروردگار تو برای پرواپیشگان است.» الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ[۳۰] «فرجام نیک برای پرهیزگاران است.» وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَ الأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ[۳۱] «بهشتی که پهنایش به اندازه آسمانها و زمین است برای پرهیزگاران آماده شده است.»
۸- برکت زندگی نتيجه تقوا: علاوه بر آخرت خداوند متّقین را در دنیا نیز بهرهمند میسازد، چنانچه میفرماید: وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُواْ وَ اتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاء[۳۲] «و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتی از آسمان و زمین برایشان میگشودیم.»
۹- علم لدنّی: خداوند متّقین را به نوعی از علم الهی مجهّز میسازد. و اتَّقُوا اللَّهَ و یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ، اللَّهُ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ[۳۳] به آنها قدرت تشخیص درست از نادرست و حق از باطل عطا میکند. یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجعَلُ لَکُم فُرقاناً[۳۴] آنان را از گرفتاریها میرهاند
۱۰- روزی بیحساب: از جاهایی که متّقین فکرش را نمیکنند به آنان روزی میرساند. و مَن یَتَّقِاللَّهَ یَجعَلْ لَهُ مَخرَجاً. و یَرزُقهُ مِن حیثُ لایَحتَسِبُ[۳۵] کارهای آنها را آسان میسازد، گناهان آنها را میپوشاند و بر اجرشان میافزاید: و مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجعَل لَهُ مِن أَمرِهِ یُسرا،… و مَن یَتَّقِ اللَّهَ یُکَفِّر عَنهُ سَیِّئاتِهِ و یُعْظِمْ لَهُ أَجراً[۳۶]
بنابراین مطابق با آنچه از قرآن استفاده شد مهمترین چیزی که آدمیان باید آن را هدف برنامه زندگی خود قرار دهند و خود و دیگران را به آن توصیه کنند تقواست، چرا که سعادت و رستگاری معنوی، اخروی و دنیوی در گرو تقواست.
وَ لُزُومِ أَمْرِهِ
و به ملازمت امر او
تقوا که آمد انسان خود به خود در پی خوبیهاست و خود را ملتزم به اوامر الهی میداند. این موضوع شاهدی دیگر بر این است که تقوا غیر از عمل است. امّا آیا تقوا مقدم است یا عمل؟ تزکیه و تقوا بر عمل مقدم است. روی تابلوی پر از ناپاکی نمیتوان نقاشی کشید. اول باید پاکسازی شود تا بشود نقاشی کرد ولی همین عمل زمینه تقوای بیشتر و این تقوا زمینه عمل بهتر را فراهم کرده و رابطه متقابلی بین آن دو برقرار است.
[۱] سوره شمس، آیه۷ -۱۰.
[۲] سوره بقره، آیه ۱-۲.
[۳] سوره ص، آيه ۲۸.
[۴] سوره جاثيه، آيه ۱۹.
[۵] سوره بقره، آيه ۱۹۷.
[۶] سوره بقره، آيه ۴۸..
[۷] سوره بقره، آيه ۲۴.
[۸] سوره مائده، آيه ۵۷.
[۹] سوره مائده، آيه ۳۵.
[۱۰] سوره تغابن، آیه ۱۶.
[۱۱] سوره مائده، آيه ۹۳.
[۱۲] سوره آل عمران، آيه ۱۰۲.
[۱۳] سوره حجرات، آيه ۱۳.
[۱۴] سوره ذاریات، آیه ۵۶.
[۱۵] سوره بقره، آيه ۲۱.
[۱۶] سوره آلعمران، آيه ۷۶.
[۱۷] سوره توبه، آيه ۴؛ سوره آلعمران، آیه ۷۳.
[۱۸] سوره بقره، آيه ۱۹۴؛ سوره توبه، آيه ۳۶.
[۱۹] سوره جاثيه، آيه ۱۹.
[۲۰] سوره بقره، آیه ۱و۲.
[۲۱] سوره آلعمران، آيه ۱۳۸.
[۲۲] سوره حاقه، آيه ۴۸؛ انبیا، آیه ۴۸.
[۲۳] سوره اسراء، آيه ۸۲.
[۲۴] سوره مائده، آيه ۲۷.
[۲۵] سوره قصص، آيه ۸۳.
[۲۶] سوره دخان، آیه ۵۱.
[۲۷] سوره قمر، آيه ۵۴ و ۵۵.
[۲۸] سوره مريم، آيه ۷۲.
[۲۹] سوره زخرف آيه ۳۵.
[۳۰] سوره اعراف، آيه ۱۲۸.
[۳۱] سوره آلعمران، آيه ۱۳۳.
[۳۲] سوره اعراف، آيه ۹۶.
[۳۳] سوره بقره، آيه ۲۸۲.
[۳۴] سوره انفال، آيه ۲۹.
[۳۵] سوره طلاق، آيه ۲ و ۳.
[۳۶] سوره طلاق، آيه ۴ و۵.