مولا علی(ع) و استبداد زمامداران

مهم‌ترین آفت حکومت‌ها، ناکارآمدی و استبداد آنهاست. موضوع بحث ما به مناسبت ایام شهادت مولا علی (ع)، علل گرایش به استبداد و راهکارهای جلوگیری از این آفت حکومت‌ها از نظر امیر المومنین علی (ع) است. همه کسانی که به قدرت سیاسی دست می‌یابند، چون به سرعت از قدرت، شهرت، ثروت و موقعیت قابل توجهی برخوردار می‌شوند و شیرینی ناشی از آن، آنها را سرمست می‌سازد، دیری نمی‌پاید که از وظایف اصلی خود غافل شده و نه تنها شعارهای اولیه خود را فراموش می‌کنند بلکه رسالتی جز تثبیت بیشتر قدرت خویش و در نتیجه تلاش برای تداوم شیرینی‌های آن، در رفتار آنان با سرکوب مخالفان خود مشاهده نمی‌شود. آنان به میزان داشتن قدرت، ثروت، شهرت و موقعیت برتر، خود را از انسان‌های دیگر بی‌نیاز احساس می‌کنند و به مرور، رسیدن به مطامع خویش برای آنان اصل می‌شود و بر مسئولیت‌های اخلاقی – اجتماعی خویش پشت پا می‌زنند.

بر دین و خدا طغیان کرده و ارزش‌ها و فرامین الهی را که در تعارض با اهداف آنان است یا به کلی فراموش می‌کنند و یا به گونه‌ای آن را توجیه می‌کنند که با تمایلات قدرت طلبانه آنان تعارضی نداشته باشد. خداوند متعال در قرآن کریم به این حالت استغنا و به این عملکرد طغیان گفته است: كَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَى، أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى؛[۱] «حقاً كه انسان همين كه خود را بى‏نياز پندارد، سركشى و طغیان مى‏كند.» از این جهت، تفاوتی بین سلطنت طلب و انقلابی، چپ و راست، سکولار و دیندار، بنیادگرا و اصولگرا وجود ندارد. به قول مولا علی(ع): گاه دين در دست بدكاران اسير می‌‌شود و از روى هوا و هوس در آن عمل مى‏كنند و آن را وسيله طلب دنيا قرار می‌دهند.[۲]

در سخنان امیر المومنین (ع)، این حقیقت اینگونه آمده است که: هر كه به خواستهايش برسد، سرکشی می‌کند.[۳] هر كه به قدرت سیاسی دست يابد، خودکامگی پیشه می‌کند. [۴] مهم‌ترین انتقاد امیر المومنین (ع) به حکومت عثمان، خودکامگه و استبدادی آن بود.[۵]

قدرت و بی‌نیازی در هر حد و مرتبه‌ای از قدرت اثر مخرب خود را دارد. گویا در نظر امیر المومنین (ع) بعید است که کسی در جریان قدرت قرار گیرد و حق مردم را پایمال نکند. نوف از قبیله بکاله می‌گوید: شبی امير المؤمنين (ع) را ديدم كه از بستر برخاست و به ستارگان نگريست و خطاب به من فرمود: اى نوف، خواب هستى يا بيدار؟ گفتم : يا امير المومنين! بيدارم. فرمود: اى نوف، خوشا به حال كسانى كه از دنيا بريده‏اند و به آخرت روى آورده‏اند. اينها کسانی هستند كه زمين را فرش خود كرده‏اند و خاكش را بستر و آبش را عطر خوشبوى خود ساخته، درون خود را به قرآن آراسته و برون را به دعا پیراسته و چون مسيح، دنيا را از خود دور ساخته‏اند. اى نوف! داوود ( ع ) در چنين ساعتى از شب، برخاست و فرمود: اين ساعتى است كه هيچ بنده‏اى به درگاه خداوند دست به دعا بر ندارد، مگر آنكه، دعايش مستجاب شود، مگر نیروهای اطلاعاتی و نیروهای انتظامی حکومت و…»[۶]

با همه این احوال، حکومت بهترین مکان برای خدمت به بندگان خدا و ارزشمندترین طریق برای بسط عدالت و زمینه ساز پرستش خداوند است. پرسشی که در اینجا به ذهن می‌آید این است که اگر هر قدرتی به فساد می‌انجامد و قدرت مطلق، فساد و استبداد مطلق را به دنبال دارد و در عین حال، بهترین راه برای بسط عدالت، حکومت است و بدون حکومت امکان حیات اجتماعی مناسب وجود ندارد، پس چه باید کرد؟ این ضرورت اجتماعی را چگونه می‌توان بدون آفت اخلاقی آن در اختیار داشت؟

سیر تاریخی اندیشه سیاسی نشان می‌دهد که بشر همواره در پی راه حلی برای این مشکل بوده است. راهی که امکان سوء استفاده از قدرت را به حداقل ممکن برساند. برخی بر شخص صالح و برخی بر ساختار صالح و برخی نیز بر هر دو تکیه کرده و راه حل‌های مختلف اصلاحی را پیش روی بشر قرار داده‌اند. در پاسخ به این پرسش در صدد هستیم راه رهایی از حکومت جائرانه و استبدادی را از منظر امام علی (ع) مورد بررسی قرار دهیم.

۱) نگاه مسئولانه به قدرت: قدرت سیاسی از نظر زمامدار نباید یک فرصت برای چپاول و استحکام بیشتر قدرت تلقی شود بلکه کسب قدرت باید یک مسئولیت سنگین دانسته شود. حضرت به فرماندار خود در آذربایجان ، أشعث بن قيس، می‌نویسند: حوزه فرمانروایی لقمه لذیزی نيست، بلكه مسئولیتی بر گردن تو است.[۷]

قاعده این است که کسی که قدرت طلب نیست، هنگامی که به اریکه قدرت می‌رسد، قدرت‌طلب می‌شود، اگر از ابتدا با انگیزه کسب قدرت وارد عرصه سیاست شود این مشکل دوچندان خواهد شد. این نگرش به قدرت، عین دنیا گرایی مذموم است. در مسیر نبرد بصره، امام علی (ع) در حال وصله کردن کفش خود، خطاب به عبد الله بن عباس فرمود: اين كفش چقدر مى‏ارزد؟ او پایخ می‌دهد که هيچ. حضرت می‌فرماید: به خدا سوگند، كه من اين كفش را از حكومت شما بيشتر دوست دارم، مگر آنكه در حكومت حقى را برپاى دارم يا باطلى را از بین ببرم. [۸] مولا علی اتهام قدرت‌طلبی را از خود دور کرده و می‌فرماید: اگر سخنی بگويم، می‌گويند كه او قدرت طلب است و اگر سکوت کنم، می‌گويند كه از مرگ مى‏ترسد. چه دورند از حقيقت. آيا پس از آن همه جانبازى در عرصه پيكار، از مرگ مى‏ترسم؟ به خدا سوگند، دلبستگى پسر ابوطالب به مرگ از دلبستگى كودك به پستان مادر بيشتر است.[۹] امام (ع) در نامه اي که به مردم مصر ‌نوشته است نیز حکومت دریغ شده از خود  پس از پیامبر (ص) را نیز دنیایی سراب گونه می‌نامند که از دور مطلوب به نظر می‌رسید: حكومت، اندك روزهايى بيش نپايد و چون سراب زايل گردد، يا همانند ابرهايى است كه هنوز به هم نپيوسته، پراكنده خواهد شد.[۱۰]

۲) اتکا به ارادۀ عمومی: حکومتی که با زور و بدون توافق مردم بر سر کار بیاید، چون وامدار کسی نیست از ابتدا احساس بی‌نیازی کرده و طغیان می‌کند. چنین حاکمیتی، دلیلی برای عدم ظلم و جور یا استبداد خود نمی‌بیند. بنابراین هر حاکمیتی باید دلیل موجودیت و دوام خود را از ناحیه مردم اخذ کنند. عموم مردم به دنبال منافع و مصالح خویش هستند، معمولاً کسانی را برای زمامداری انتخاب می‌نمایند که احساس می‌کنند کمتر قدرت طلب هستند و بیشتر حقوق آنان را رعایت می‌کنند. هر چه ارکان مختلف حکومت بیشتر به آراده مردم متکی باشد و مردم آگاهانه‌تر اعمال حاکمیت و نظارت بر حکومت کنند، قدرت سیاسی کمتر به سوی استبداد تمایل پیدا می‌کند. حکومت‌ها باید خود را نیازمند آراء و افکار عمومی ببیند تا احساس بی‌نیازی به آنها دست ندهد. آراء عمومی نیز باید متوجه کسی باشد که در عمل خود را نشان داده باشد که اهل خدمت کردن است، قدرت طلب نیست و قدرت سیاسی را نوعی مسئولیت می‌داند.

یکی از تفاوت‌های مهم حکومت امیر المومنین (ع) با حکومت معاویه، متکی بودن حکومت ایشان به آراده مردم و اتکای حکومت معاویه بر زور بود. مولا علی (ع) در دفاع از مشروعیت حکومت خویش در نامه‌ای به معاویه می‌نویسند: اين مردمى كه با ابوبكر، عمر و عثمان بيعت كرده بودند، بر اساس همان مبانی با من هم بيعت كردند… شورا از آن مهاجران و انصار است. اگر آنان بر مردى هم‌رأى شدند و او را امام خواندند، خشنودى خدا هم در همان است. [۱۱]

مسئولیت و قدرت سیاسی در عین اهمیت و ارزشمندی، آنقدر دشوار و پر لغزش است که تا کسی به خود از نظر علمی و عملی اطمینان نداشته باشد و کسی را شایسته‌تر از خود برای این مسئولیت نشناسد، نباید زیر بار این مسئولیت برود. این جاست که مولا علی(ع) می‌فرماید: سوگند به كسى كه دانه را شكافته و جانداران را آفريده، اگر آن جماعت انبوه نمى‏بود، يا گرد آمدن ياران، حجت را بر من تمام نمى‏كرد، و خدا از عالمان پيمان نگرفته بود كه در برابر شكم‌پرستی ستمكاران و گرسنگى ستم‌كشان خاموشى نگزينند، افسار حکومت را بر گردنش مى‏افكندم و رهايش مى‏كردم و در پايان با آن همان مى‏كردم كه در آغاز كرده بودم و مى‏ديديد كه دنياى شما در نزد من از عطسه ماده بزى هم كم ارج‏تر است.[۱۲]

۳) مشورت: از نظر مولا علی (ع) سومین دلیل نابودی و  سقوط حکومت‌ها، عدم استفاده از دیدگاه‌های دیگران و مشورت با مردم و صاحب‌نظران است. بر همین مبنا خود می‌فرماید: جز در حکم خدا هیج کاری را بدون مشورت شما انجام نخواهم داد.[۱۳] هر كه خودكامگى پيشه كند، به هلاكت رسد و هر كه با مردم مشورت نمايد، در خردشان شريك خواهد شد[۱۴]و می‌تواند با عقل جمعی به اداره حکومت بپردازد و خطای حکومت را به حداقل برساند. حضرت در جای دیگر می‌‌فرمایند: هر كه از آراء ديگران استقبال كند، مواضع خطا را بخوبی خواهد شناخت.[۱۵]

کبر و غرور ناشی از قدرت، معمولاً زمامداران را از مشورت و پذیرش سخن مخالف و به کارگیری آرای دیگران باز می‌دارد. ساختار حاکمیت باید به گونه‌ای طراحی شود که زمامدار مجبور به مشورت کردن و استفاده از دیدگاههای دیگران شود. وقتی خداوند در قرآن کریم پیامبر خود را فرمان به مشورت در امور کشور داده است، دیگران به مراتب بیشتر به مشورت احتیاج دارند و باید به آن تن دهند.

۴) نقد قدرت: در هر جامعه تک تک مردم، روشنفکران، رسانه‌ها، سازمانها و احزاب باید دل‌نگران وضعیت جامعه خویش باشند. آنان باید نقش چشمان مراقب و نقادی را داشته باشند که با دیدن حُسن‌ها آن را تقویت کنند و با مشاهده عیوب آن را اصلاح نمایند. اسلام انتظار دارد که همه مسلمانان نسبت به شرایط اجتماعی و سیاسی خود حساس بوده و نسبت به آن نگرشی انتقادی داشته و با احساس همدلی توام با مسئولیت با آن برخورد کنند. این انتظار در شریعت اسلام تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر نامگذاری شده است.

حاکمیت باید شرایط آزاد نقد قدرت را فراهم سازد و موانع آن را برطرف نماید. در همین راستا امام علی (ع) خطاب به مالک اشتر می‌فرمایند: براى كسانى كه به تو نياز دارند، زمانى معين كن كه در آن فارغ از هر كارى شخصاً به سخنان آنان گوش داده و به آنان بپردازى. براى ديدار با ايشان به مجلس عمومی بنشين، مجلسى كه همگان امکان حضور در آن را داشته باشند، براى خدايى كه آفريدگار توست، در برابرشان فروتنى نمايى، سپاهيان و کارمندان از نیروهای حراست و نگهبانان را از مردم دور کن، تا آنکه سخن می‌گوید بدون ترس و بى‏لكنت، زبان به سخن گشاید. من بارها از رسول الله صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى‏گفت: پاك و آراسته نيست امتى كه در آن، زيردست نتواند بدون لكنت زبان، حق خود را از قوى بستاند.[۱۶]

جامعه‌ای که در آن امر به معروف و نهی از منکر آزاد نباشد جامعه زنده و دینی نیست. مولا علی (ع) مسلمانان را به نسبت میزان حساسیت و احساس مسئولیتی که در برابر بی‌عدالتی‌ها دارند، به چهار دسته تقسیم نموده است. ۱- آنان که امر نادرستی را می‌بینند و اعتراض خود را با اعمال، سخن و دل خود نشان می‌دهند، چنين كسانى همه خصال نيكو را در خود به اتمام رسانيده‌اند. ۲- آنان كه به زبان و دل به آن اعتراض دارند ولی در عمل گونه‌ای دیگر نشان می‌دهند، چنين كسانى دو خصلت از خصال نيكو را دارا هستند و يك خصلت مهم را از دست داده‌اند. ۳- آنان که تنها در دل آن را ناپسند دانسته ولی در زبان و عمل این را نشان نمی‌دهند، چنين كسانى دو خصلت مهم‌تر را تباه كرده‌اند. ۴- كسانی كه منكر را نه به زبان انكار كنند و نه در عمل و در دل به آن اعتراضی دارند، این افراد مردگان متحرکی بیش نیستند.

از نظر امام (ع) امر به معروف و نهی از منکر فریضۀ واجبی است که به جامعه حیات، بالندی و کمال می‌بخشد. این فریضه هر چه در سطح کلان جامعه به اجرا درآید از ارزش و اعتبار بیشتری برخوردار است. ارزش این وظیفه با هیچ یک از وظایف دیگر قابل مقایسه نیست و هیچ چیز به اندازه آن برای سلامت جامعه از ظلم و استبداد مفید نیست. حضرت در عین حال ترس ناشی از عواقب حقگویی را بی‌جهت دانسته و می‌فرمایند: «مجموعه اعمال نيك در برابر امر به معروف و نهى از منكر، همانند قطره‌ای در برابر درياى بی‌کران و مواج است، امر به معروف و نهى از منكر، نه مرگ كسى را نزديك مى‏سازد و نه از روزى كسى مى‏كاهد. بالاترین امر به معروف و نهی از منکر‌، اعتراض به عدم اجرای عدالت، رو در روى حاكم جائر است.»[۱۷]

از نظر امیر المومنین (ع) سرنوشت محتوم جامعه‌ای که در آن امر به معروف و نهی از منکر وجود نداشته باشد، نابودی است. اگر این چشم عمومی برای بازبینی و ارزیابی مستمر عملکرد‌ها بسته باشد، ضعف‌ها و راه حلها شناخته نمی‌شوند. مشکلات و بحرانها به یکباره خودنمایی می‌کند و ناتوانی از حل مشکلات کلان پیش آمده، جامعه را به سقوط می‌کشاند. این حالت همان است که در فرهنگ دینی به لعنت و دوری از رحمت خدا تعبیر شده است. حضرت علی (ع) در این خصوص می‌فرمایند: «خداوند سبحان گذشتگان را از رحمت خود دور نکرد، مگر بدين سبب كه امر به معروف و نهى از منكر را ترك كردند. خداوند بی‌خردان را به دلیل انجام زشتی‌ها و خردمندان را برای عدم ترک پلیدی‌ها لعنت فرمود.»[۱۸]

امیر المومنین (ع) خود با همه عظمت نه تنها از نقد سیاسی برنمی‌آشفت بلکه از آن استقبال نیز می‌کرد و حتی مردم را به آن تشویق نموده و از آنان می‌خواست دست از تملق و چاپلوسی بردارند و اگر انتقادی دارند بدون لکنت زبان آن را ابراز نمایند. حضرت می‌فرمود: سپاس خدا را كه من خواهان ثنا و ستايش نيستم. اگر هم دوست مى‏داشتم كه مرا بستايند به سبب فروتنى در برابر پروردگارم آن را ترك مى‏كردم. زيرا تنها اوست كه سزاوار عظمت و كبريایی است. بسيار اتفاق می‌افتد كه مردم پس از انجام كار مهمى كه انجام داده‏اند، دوست دارند آنها را بستايند، ولى شما من را به سبب فرمانبرداريم از خدا و نيز رفتار نيكويى كه با شما داشته‏ام، به نيكى نستاييد، زيرا هنوز حقوق بسیاری از شما هست كه من ادايشان نكرده‏ام و فرايضی بر گردن من است كه بايد آنها را در مورد شما بجا آورم.

ای مردم، شما آنگونه كه با ستمگران سخن مى‏گويند، با من سخن نگوييد و آنچه را مردم از انسان‌های خشمگين به هنگام خشمشان پنهان مى‏دارند از من پنهان نکنید. به چاپلوسى و تملق با من رفتار نكنيد. تصور نکنید كه گفتن سخن حق براي من دشوار است. دوست نمی‌دارم که مرا بزرگ انگاريد، زيرا هر كه شنيدن سخن حق بر او دشوار باشد، يا نتواند اندرز كسى را در باب عدالت بشنود، عمل كردن به حق و عدالت برای او دشوارتر خواهد بود. پس با من از گفتن حق يا رأى زدن به عدل خودداری نکنید، زيرا من به نظر خودم، بزرگتر از آن نيستم كه مرتكب خطایی شوم و در اعمال خود از خطا ايمن باشم. مگر آنكه، خدا مرا در آنچه با نفس من رابطه دارد، كفايت كند زيرا او تواناتر از من به من است. [۱۹]

۵) استفاده از حداقل مزایا: ساختار حاکمیت باید به گونه‌ای تنظیم شود که هر کسی به قدرت می‌رسد، در دوران حاکمیت خویش، حکومت را تنها عرصه خدمت نه کسب منفعت بداند. به همین جهت حقوق و مزایای زمامداران باید به گونه‌ای تعریف شود که قدرت نه تنها امتیاز ویژه‌ای برای او نداشته باشد بلکه او در عین مسئولیت‌های بیشتر، مزایایی هم چون دیگران یا کمتر داشته باشد. زمامدار نباید شیرینی قدرت را بچشد تا به آن علاقه پیدا کند و دست از خدمتگذاری بردارد و به عیاشی بگذراند و یا در رقابت بر سر حفظ و یا تداوم آن، افراد را زیر چکمه استبداد خود خرد سازد.

انعکاس این اندیشه در نامه امام علی (ع) به عثمان بن حنیف، والی خود در بصره، هویداست. امام او را به دلیل شرکت در یک مجلس میهمانی اشرافی که فقرا به آن دعوت نشده بودند، توبیخ می‌کند و می‌فرماید: « امام شما از همه دنيايش به پيرهنى و ازارى و از همه طعام‌هايش به دو قرص نان اكتفا كرده است. البته شما را ياراى آن نيست كه چنين كنيد، ولى مرا به پارسايى و مجاهدت و پاكدامنى و درستى خويش يارى دهيد. به خدا سوگند، از دنياى شما زرى نيندوخته‏ام و از همه غنايم آن، مالى ذخيره نكرده‏ام و به جاى اين جامه، كه اينك كهنه شده است، جامه‏اى ديگر آماده نساخته‏ام. با اینکه اگر بخواهم به عسل مصفا و مغز گندم و جامه‏هاى ابريشم، دست خواهم يافت.

ولى، هيهات كه هواى نفس بر من غلبه يابد و آزمندى من مرا به انتخاب غذاهای مختلف و رنگارنگ بكشد، حال آنكه، در حجاز يا در يمامه بينوايى باشد كه به يافتن قرص نانى اميد ندارد و هرگز مزه سيرى را نچشيده باشد. آيا من در شب با شكم انباشته از غذا سر بر بالين نهم و در اطراف من شكمهايى گرسنه و جگرهايى تشنه باشد … آيا به همين راضى باشم كه مرا امير المؤمنين خطاب می‌کنند ولی با مردم در سختي‌هاى روزگارشان مشاركت نداشته باشم؟ يا آنكه در سختى زندگى مقتدايشان نشوم؟ پس اى پسر حنيف، از خدا بترس و به همان چند قرص نان قناعت كن تا از آتش جهنم رهايى يابى.[۲۰]

۶) خود سازی: یکی از اموری که نقش بسیار مهمی در کنترل و جلوگیری از انواع ظلم و استبداد ایفا می‌کند، خود سازی و مبارزه با نفس، زهد و بی‌توجهی به دنیا و توجه به آخرت و تقوای الهی است. با اینکه این روش امری فردی و شخصی است که تنها از عهده شخص زمامدار برمی‌آید و امری نیست که بتوان در ساختار حکومت آن را تعریف کرد ولی مرز جدایی بین نظامهای دینی با نظام‌های دنیامدار و سکولار غیر اخلاقی است. موفقیت انبیا و اولیا در طول تاریخ مرهون همین تزکیه و اخلاصی است که در آنها بود و اینکه انگیزه‌های شخصی را در رسالت خویش به کناری می‌گذاشتند. شعار همه انبیا این بود که ما در مقابل رسالت و زمامداری خود طالب هیچ پاداشی نیستیم و اجر و پاداش ما تنها بر عهده خداوند است. تنها در همین صورت است که زمامدار حتی در درون خلوت خود نیز میل به قدرت، ثروت، شهرت و موفقیت اجتماعی را طالب نیست. این سخن به معنای نفی ساختارهای قانونی کنترل نیست بلکه مکملی برای آن است.

مولا علی (ع)، از بندگان خدایی است که خود را به گونه‌ای ساخته‌‌اند که قدرت، ثروت و شهرت و موقعیت اجتماعی انان را شیفته خود نمی‌سازد، این‌چنین تجلیل کرده است که: خوشا به حال كسى كه وظيفه خود را نسبت به پروردگارش گزارده باشد و در بلاى خويش صابر باشد و شب هنگام، خواب را بر چشم خود حرام كند، يا چون خواب بر او غلبه كند، زمين را نهالى و دستهاى خود را بالش سازد. در ميان مردمى كه از وحشت قيامت شب را زنده داشته‏اند و از جامه خواب دورى گزيده‏اند و لبهايشان به ذكر پروردگارشان مى‏جنبد و گناهانشان در اثر آمرزش خواستن فراوانشان ناچيز گشته است. اينان حزب خداوند هستند و حزب خداوند رستگارند.» حضرت در مورد خود نیز همین خطبه می‌فرمایند: «باكى از آن ندارم كه روزگار بر من تنگ گيرد، زيرا دنيا در نظر من روزى است بر آستان غروب. ای دنیا از نزد من دور شو، در برابر تو تسلیم نخواهم شد تا بر من ریاست کنی. زمام كارم را به دست تو نخواهم سپرد كه هر جا كه خواهى مرا بكشى… نفس خويش را چنان پرورش می‌دهم كه چون قرص نانى يابد شادمان شود و به جاى هر خورشی به نمك قناعت ورزد و چشمانم را چنان به گريه وادارم كه سرچشمه اشكش بخشكد و سرشكش به پايان رسد… اگر على پس از ساليان دراز به آن گوسفند يا شتر رها شده در علفزار، شباهت يافته باشد، چشمش روشن باد.»[۲۱]

از این رو اولین توصیه مولا علی به مالک اشتر به هنگام سپردن زمامداری مصر به او همین است که او را به ترس از خداوند،  برگزيدن طاعت او بر اطاعت دیگران و یاری کردن همه جانبه خدا سفارش فرموده است. با همه این احوال گویا نفس سرکش و تمایلات قدرت طلبانه سیاستمداران، چنان شیطانی عمل می‌کنند که زمامدار باید همواره در حال جهاد اکبر باشد. حضرت خطاب به مالک اشتر می‌فرماید: هنگامی که تمایلات نفسانی به سوی تو هجوم آورد، آنان را در هم شکن؛ که اگر خدا به انسان رحم نکند از هجوم نفس اماره در امان نخواهد بود.[۲۲]

نتیجه اینکه قاعده محتوم همه حاکمیت‌های سیاسی این است که به فساد ‌انجامد، قدرت مطلق، فساد و استبداد مطلق را به دنبال دارد، از سوی دیگر بهترین راه برای بسط عدالت، حکومت است و از آن گریزی نیست. شکستن یا کم کردن اثر این این قاعده در صورتی ممکن است که علل گرایش به فساد و استبداد حاکمیت‌ها شناخته شود و با آن ساختاری و ریشه‌ای مقابله گردد.  چون بدون حکومت امکان حیات از نظر امیر المومنین علی (ع) مهم‌ترین عواملی که باعث فساد قدرت و گرایش آن به استبداد می‌شود، نگاه منفعت‌طلبانه دولت‌مردان به قدرت سیاسی، عدم اتکاء دولت‌ها به اراده مردم، عدم مشاوره و استفاده از آراء مردم در اداره حکومت، فقدان نگرش نقادانه به قدرت، غرق شدن زمامداران در امکانات مادی پیش‌رو و عدم خودساخته بودن و اصلاح مستمر صاحبان قدرت است. راهکار جلوگیری از این آفت خانمان‌سوز تنظیم ساختار قدرت به گونه‌ای است که ارکان مختلف حکومت به اراده مردم متکی باشد و مردم آگاهانه‌تر دولت‌مردانی را بر اریکه قدرت بگمارند که کمتر از دیگران منفعت طلب باشند.

ساختار حاکمیت زمامدار را موظف به مشورت کردن و استفاده از دیدگاههای دیگران سازد. ساختار فرهنگ اجتماعی را به سمتی سوق دهند که مردم دل‌نگران وضعیت جامعه خویش باشند و نسبت به قدرت سیاسی بدون ترس و با آزادی کامل بتوانند اظهار نظر و انتقاد کنند. ساختار حاکمیت به گونه‌ای تنظیم شود که هر کسی به قدرت می‌رسد، در دوران حاکمیت خویش، بهره مادی فوق‌العاده‌ای از حکومت خویش نبرد و قدرت در رده‌های بالا به کسانی تعلق گیرد که سیاست را عرصه خدمت نه کسب منفعت بداند و مبارزه با نفس و توجه به آخرت و تقوای الهی را شیوه مستمر زندگی خود بدانند.

[۱] سوره علق، آيه ۷ – ۶

[۲] نهج البلاغه، نامه ۵۴

[۳] نهج البلاغه، حکمت ۲۱۶

[۴] نهج البلاغه، حکمت ۱۶۰

[۵] نهج البلاغه، خطبه ۳۰

[۶] نهج البلاغه، حکمت ۱۰۴

[۷] نهج البلاغه، حکمت ۵

[۸] نهج البلاغه، خطبه ۳۳

[۹] نهج البلاغه، خطبه ۵

[۱۰] نهج البلاغه، نامه ۶۲

[۱۱] نهج البلاغه، نامه ۶

[۱۲] نهج البلاغه، خطبه ۳

[۱۳] نهج البلاغه، نامه ۵۰

[۱۴] نهج البلاغه، حکمت ۱۶۱

[۱۵] نهج البلاغه، حکمت ۱۷۳

[۱۶] نهج البلاغه، نامه ۵۳

[۱۷] نهج البلاغه، حکمت ۳۷۴

[۱۸] نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲

[۱۹] نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶

[۲۰] نهج البلاغه، نامه ۴۵

[۲۱] نهج البلاغه، نامه ۴۵

[۲۲] نهج البلاغه، نامه ۵۳

محمد نصر اصفهانی

نويسنده اين مباحث، از دانش آموختگان حوزه و دانشگاه بوده و در حوزه قرآن، نهج البلاغه، كلام جديد، اخلاق، تاريخ اسلام و سياست آثاري دارند.

مطالب مرتبط