شرح نامه ۲۱
زمینه شناسی نامه ۲۱:
این نامهای است که امیر المومنین(ع) برای فرماندار خود در بصره، زیاد بن عبید، نوشته است. در مورد زیاد در نامه قبل توضیح داده شد. دلیل نوشتن این نامه امام، بنا به نقل تاریخ یعقوبی و آقای خویی در شرح نهج البلاغه این است که: امام (ع) سعدا نامی را، به بصره فرستاد تا مالیات بصره را به کوفه بیاورد. بین او و زیاد بحث و نزاعی در گرفت. سعدا، در بازگشت به کوفه، از زیاد به دلیل بدرفتاریش با او، به امام شکایت کرد و عیوبی را متوجه او ساخت. امام در این نامه به گزارشهایی که در مورد او شده اشاره کرده و به زیاد مینویسند سعدا میگوید تو او را به ناحق و ظالمانه شماتت کردهای و چون جباران و متکبران با او رفتار نمودهای. رسول خدا فرمود: کبر تنها جامه برازنده خداست و هر که با خدا در آن معارضه کند شکسته خواهد شد. خبر دادهاند که در یک روز چند غذای رنگین میخوری و هر روز با روغن (کرم) خود را میآرایی. چه خوب بود اگر روزهایی را برای خدا روزه بگیری و مالت را در راه خدا صدقه دهی. غذایت را ساده و بدون خورشت بخوری؟! این شیوه، شیوه زندگی صالحان است. آیا از خدا امید پاداش صدقه دهنده را داری و چنین در نعمت غرق شدهای که به جای همسایه، از کارافتاده، ضعیف، فقیر، بیوه زنان و یتیم خود را میپروری؟ به من گزارش شده است که کلامت کلام نیکان ولی عملت عمل خطاکاران است. اگر آنچه گفتهاند راست باشد به خود ظلم کردهای و اعمال نیک خود را از میان بردهای. به سوی پروردگارت توبه کن، رفتارت را اصلاح کن، میانه روی پیشه کن، اضافه از مصرفت را برای قیامت خود بفرست و به جای هر روز، یک روز در میان کرم بزن که از رسول خدا شنیده که هر روز کرم نزنید بلکه یک روز در میان چنین کنید.
سید رضی در نهج البلاغه تنها به بخشی از آن نامه اشاره کرده است که شرح آن داده خواهد شد. نقل شده است که زیاد در پاسخ به نامه امام (ع) نوشته است: یا امیر مومنان، سعدا بر من وارد شد و به من بد گفت و با من بد عمل کرد و من هم او را از خود دور کردم ولی با او کمتر از آنچه شایسته بود برخورد نمودم. اما در مورد اسراف و غذاهای رنگین و خوشگذارانی من. اگر گزارشگر راست گفته است که خدا به او اجر صالحین عطا کند و اگر دروغ گفته است خداوند شدیدترین عذاب دروغگویان را نصیب وی سازد! اما در مورد شعار عدالت و عمل برخلاف عدالت و غیره من، اگر چنین باشد من از زیانکاران خواهم بود. ای امیر المومنین ادعای بدون دلیل مثل تیر بدون کمان است. اگر شاهد عادلی نباشد معلوم میشود که مدعی دروغ گفته و ادعای ظالمانه کرده است.
فَدَعِ الْإِسْرَافَ مُقْتَصِداً،وَاُذْكُرْ فِي اَلْيَوْمِ غَداً،وَأَمْسِكْ مِنَ اَلْمَالِ بِقَدْرِ ضَرُورَتِكَ،وَ قَدِّمِ اَلْفَضْلَ لِيَوْمِ حَاجَتِكَ، أَتَرْجُو أَنْ يُعْطِيَكَ اَللَّهُ أَجْرَ اَلْمُتَوَاضِعِينَ،وَ أَنْتَ عِنْدَهُ مِنَ اَلْمُتَكَبِّرِينَ،وَتَطْمَعُ وَ أَنْتَ مُتَمَرِّغٌ فِي اَلنَّعِيمِ تَمْنَعُهُ الضَّعِيفَ،وَالْأَرْمَلَةَ أَنْ يُوجِبَ لَكَ ثَوَابَ الْمُتَصَدِّقِينَ،وَ إِنَّمَا اَلْمَرْءُ مَجْزِيٌّ بِمَا أَسْلَفَ وَ قَادِمٌ عَلَى مَا قَدَّمَ. وَ اَلسَّلاَمُ
از زياده روى بپرهيز و ميانه روى پيشه كن. امروز به فكر فردايت باش. از مال به قدر نيازت نگهدار، و آنچه افزون آيد، پيشاپيش براى روزى كه بدان نيازمند گردى، روانه دار. آيا اميد آن دارى كه خداوندت پاداش متواضعان دهد، در حالى كه، نزد او از متكبران هستى. آيا در حالى كه، خود در ناز و نعمت فرو رفتهاى، آن را از ناتوانان و بيوه زنان دريغ مىدارى، طمع بستهاى كه ثواب صدقه دهندگانت دهند؟ آدمى به آنچه پيشاپيش فرستاده، پاداش بيند و به آن ملحق شود كه از پيش روانه داشته است.
فَدَعِ اَلْإِسْرَافَ مُقْتَصِداً، اسرافكارى را كنار بگذار و ميانهروى را پيشه كن.
اسراف، تجاوز از حد معقول در هر رفتاری است، چه این رفتار مربوط به امور مالی باشد و چه مربوط به امور غیر مالی. معمولاً اسراف را با تبذیر به کار میبرند با اینکه هم معنا نیستند. تبذیر تلف کردن و استفاده بیجا از اموال و دارایی خویش است. رفتار غیر مسرفانه را رفتار اقتصادی یا اعتدالی میگویند. اقتصاد یعنی میانهروی. امام در اینجا مسئولین حکومتی را به اعتدال و میانه روی در مصرف فرامیخوانند. چنانکه قرآن کریم هم به پیامبر اکرم میفرماید که از افراط و تفریط در مصرف خودداری کند: لا تجعل يدك مغلولة إلى عنقك و لا تبسطها كلّ البسط فتقعد ملوماً محسوراً (الأسرا، ۳۲) از امير المومنین نقل است که: چپ و راست در گمراهی است و راه وسط راهی است که آدمی را به مقصد میرساند: اليمين و الشمال مضلّة و الوسطى هي الجادّة. راه راست را باید با مقصد سنجید. اقتصاد هم راه میانه و حد اعتدالی است که انسان را زودتر به مقصد میرساند. افراط و تفریط، کندروی و تندروی همواره مشکلاتی را به وجود میآورد که آدمی را از مقصد باز میدارد و نتیجه بخش نیست.
وَ اُذْكُرْ فِي اَلْيَوْمِ غَداً، امروز به ياد فردايت باش.
مهمترین عامل کنترل بشر توجه به زندگی پس از مرگ است. به همین جهت است که پیامبر اکرم سفارت میفرمود که زیاد یاد مرگ کنید. کسی که به یاد فردای قیامت باشد، دست از پا خطا نمیکند. امام در حکمت ۳۴۹ نهج البلاغه میفرمایند: کسی که زیاد به یاد مرگ باشد به حداقلی از دنیا راضی خواهد بود: من اکثر من ذکر الموت رضی من الدنیا بالیسیر.
وَ أَمْسِكْ مِنَ اَلْمَالِ بِقَدْرِ ضَرُورَتِكَ وَ قَدِّمِ اَلْفَضْلَ لِيَوْمِ حَاجَتِكَ، و به اندازه ضرورت زندگى نگهدار، و زيادى آن را براى روز نيازت پيش فرست.
انسانی که زندگی را کوتاه میداند سعی در استفاده هر چه بیشتر از نعم دنیوی دارد ولی انسانی که زندگی را طولانی بلکه جاودان ببیند برای همه مراحل حیات خود برنامهریزی میکند. بخش محدودی را به زندگی محدود و بخش دیگر را برای زندگی نامحدود خود اختصاص میدهد.
أَ تَرْجُو أَنْ يُعْطِيَكَ اَللَّهُ أَجْرَ اَلْمُتَوَاضِعِينَ وَ أَنْتَ عِنْدَهُ مِنَ اَلْمُتَكَبِّرِينَ، آيا اميدوارى كه خداوند، پاداش فروتنان را به تو دهد، در حالى كه تو نزد او از متكبران مىباشى.
قرآن کریم میفرماید: یا ایها الناس انتم الفقرا الی الله و الله هو الغنی الحمید. (فاطر، ۱۵) یعنی شما آدمیان نیازمند هستید و تنها خداست که بینیاز است. این سخن بدان معنا نیست که انسان هستی مستقل دارد ولی نیازمند است بلکه انسان عین نیاز است. هستی او هم از خودش نیست و در هستی خود هم نیازمند به هستی بخش است. بعد از کسب هستی از خدا در بقاء خود نیز نیازمند خدا است. آنانکه این حقیقت را درک کند در مقابل خدا متواضع است و پاداش متواضعان را خواهد داشت و آنکه این نیاز را درک کند برای خود وجودی مستقل تصور کند و بی نیازی از او احساس کند متکبر است. آنکه متکبر شد نباید اجر متواضعین را انتظار داشته باشد چون او کیفر شیاطین را خواهد داشت. متواضع، همه حیات خود را مدیون حق میداند و متکبر احساس استقلال و بینیازی از خدا دارد و دائماً باحق در ستیز است. موضوع بزرگترین خطبه نهج البلاغه مولا علی (ع) یعنی خطبه قاصعه، نقش تکبر و تواضع در تاریخ حیات انسان است.
وَ تَطْمَعُ وَ أَنْتَ مُتَمَرِّغٌ فِي اَلنَّعِيمِ تَمْنَعُهُ اَلضَّعِيفَ، وَ اَلْأَرْمَلَةَ أَنْ يُوجِبَ لَكَ ثَوَابَ اَلْمُتَصَدِّقِينَ، و آيا طمع دارى كه پاداش صدقه دهندگان را به تو دهد، در حالى كه تو در عيش و خوشگذرانى فرو رفته است. ناتوان و بيچاره و بيوهزن و درويش را از آن بهره نمىدهى؟
امیدوار به رحمت الهی خود باید اهل رحمت باشند و نسبت به ضعفا و درماندگان و بییاوران رحمت و شفقت داشته باشد. خودخواهانه غوطهور در نعم الهی که به نیازمندان و بیتوجه هستند نباید انتظار پاداش یاور نیازمند را طالب باشد. پاداش قانون دارد و بی حساب و کتاب نیست.
وَ إِنَّمَا اَلْمَرْءُ مَجْزِيٌّ بِمَا أَسْلَفَ وَ قَادِمٌ عَلَى مَا قَدَّمَ وَ اَلسَّلاَمُ، و قانون این است كه انسان به آنچه كرده پاداش يابد، و به سوى آنچه پيش فرستاده روى آورد.
قانون پاداش اخروی به این مضمون است که تنها آنچه انجام گیرد پاداش اخروی دارد. به تعبیر رسول خدا (ص) : قوام عالم بر عدل است بالعدل قامت السماوات و الأرض و بر کار نکرده پاداشی نیست. بهشت را به بها دهند نه به بهانه.
نيك و بد، هر چه كنى بهر تو خوانى سازند جز تو، بر خوان بد و نيك تو مهمانى نيست