شرح نامه ۱۴

زمینه‌شناسی نامه ۱۴:

در جریان جنگ صفین، امیرالمومنین(ع) لشکریان خود را به سوی لشکریان معاویه فرستاد و خود نیز پس از چندی به آنان ملحق شد. حضرت در این نامه یا خطابه اخلاق جنگ و مبارزه را به یاران خود آموزش و نشان داده است که تفاوت میان نبرد ارزشی و غیر‌ارزشی یا ضد‌ارزشی در چیست. از این رو می‌توان این خطبه یا نامه را اخلاق جنگ ناميد. قابل ذکر است که بخشی از این آموزش‌ها را «سیدرضی» در نهج‌البلاغه نقل کرده است و برخی را نقل نکرده است. ما آن بخش را که «سیدرضی» حذف کرده است را به نقل از «نصربن‌مزاحم» در انتها شرح نامه خواهیم آورد.

لاَ تُقَاتِلُوهُمْ حَتَّى يَبْدَءُوكُمْ فَإِنَّكُمْ بِحَمْدِ اَللَّهِ عَلَى حُجَّةٍ وَ تَرْكُكُمْ إِيَّاهُمْ حَتَّى يَبْدَءُوكُمْ حُجَّةٌ أُخْرَى لَكُمْ عَلَيْهِمْ فَإِذَا كَانَتِ اَلْهَزِيمَةُ بِإِذْنِ اَللَّهِ فَلاَ تَقْتُلُوا مُدْبِراً وَ لاَ تُصِيبُوا مُعْوِراً وَ لاَ تُجْهِزُوا عَلَى جَرِيحٍ وَ لاَ تَهِيجُوا اَلنِّسَاءَ بِأَذًى وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَكُمْ وَ سَبَبْنَ أُمَرَاءَكُمْ فَإِنَّهُنَّ ضَعِيفَاتُ اَلْقُوَى وَ اَلْأَنْفُسِ وَ اَلْعُقُولِ إِنْ كُنَّا لَنُؤْمَرُ بِالْكَفِّ عَنْهُنَّ وَ إِنَّهُنَّ لَمُشْرِكَاتٌ وَ إِنْ كَانَ اَلرَّجُلُ لَيَتَنَاوَلُ اَلْمَرْأَةَ فِي اَلْجَاهِلِيَّةِ بِالْفَهْرِ أَوِ اَلْهِرَاوَةِ فَيُعَيَّرُ بِهَا وَ عَقِبُهُ مِنْ بَعْدِهِ

با آنان نجنگيد تا آنان جنگ را آغاز كنند، زيرا به حمد خدا حجت با شماست، و اگر واگذاريد تا آنان جنگ را آغاز كنند اين هم حجتى ديگرست به سود شما و ضرر ايشان. پس اگر در جنگ به اذن خداوند، شكست و فرارى رخ داد، گريخته را نكشيد، درمانده را زخمى نكنيد، و زخم خورده را از پا درنياوريد، زنان را با آزار كردن آشفته خاطر نسازيد، اگر چه به شما دشنام دهند و آبروى شما را خدشه‏دار كنند، و به فرماندهان و سردارانتان ناسزا گويند، چرا كه نيروها و نفوس، و خردهاى ايشان اندك و ضعيف است و ما در گذشته با اين كه زنان مشرك بودند، وظيفه داشتيم كه دست از آنان برداريم و اگر مردى زن را به سنگ يا چماق مى‏زد او و پس از وى فرزندانش مورد ملامت و سرزنش واقع مى‏شدند.

لاَ تُقَاتِلُوهُمْ حَتَّى يَبْدَءُوكُمْ، با آنان نجنگيد تا آنان جنگ را آغاز كنند.

در اسلام ظلم به دیگران حرام است ولو اینکه آنان کافر یا منافق باشند. بنابراین تجاوز به جان، مال و سرزمین دیگران در نگاه نخست ممنوع است. اما اسلام ظلم‌پذیری را نیز حرام و ممنوع دانسته است. بنابراین مسلمانان تنها مجاز به دفاع هستند چنانچه خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است: وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ (سوره بقره، آیه ۱۹۰) «در راه خدا با كسانی كه با شما می‌جنگند نبرد كنید ولی از حد تجاوز ننمایید كه خدا تجاوزكاران را دوست نمی‌دارد.» خداوند متعال در چهار آیه بعد حد نبرد مسلحانه را به میزانی که دفع تجاوز دشمن بشود، مجاز دانسته است و می فرماید به همان میزانی به آنان ضربه زده شود که به شما ضربه وارد کرده‌اند. فَمَنِ اعْتَدى عَلَیْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَیْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ (سوره بقره، آیه‌ ۱۹۴) «هركس به شما تجاوز كند به مانند آن بر او تجاوز كنید و از خدا بپرهیزید (و تعدّی و زیاده‌روی ننمایید) و بدانید خدا با پرهیزكاران است.»

فَإِنَّكُمْ بِحَمْدِ اَللَّهِ عَلَى حُجَّةٍ وَ تَرْكُكُمْ إِيَّاهُمْ حَتَّى يَبْدَءُوكُمْ حُجَّةٌ أُخْرَى لَكُمْ عَلَيْهِمْ، زيرا به حمد خدا حجت با شماست، و اگر واگذاريد تا آنان جنگ را آغاز كنند اين هم حجتى ديگرست به سود شما و ضرر ايشان.

حضرت ارزشمند بودن مسلمانان را از دو جهت می‌داند، اول اینکه شما بر حق هستید و آنان متجاوز به حکومت مشروع مسلمانان هستند. بر طبق آيه ۸ سوره حجرات جنگ با متجاوز مشروع بلکه واجب است: فَإنْ بَغَتْ إحْديهما عَلى الْأخْرى‏ فَقاتلُوْا الَّتى تَبْغى حَتَّى تَفى‏ءَ إلى‏ أمْرِ اللَّه «اگر يكى از دو گروه بر ديگرى ستم كند، پس با گروه ستمكار بجنگيد تا سر به فرمان الهى فرود آورد.» پر واضح است كه پيروان معاويه، از ستمكاران و ياغيان بودند و جنگ بر عليه آنان واجب بود.

و دیگر اینکه در دفع شورش نیز شما شروع کننده برای سرکوب مسلحانه نیستید. این مطلب گویای آن است که اگر گروهی سر به شورش نهادند، اعلام مخالفت نمودند و حتی لشکرکشی کردند، نباید آنان را به قتل رسانید؛ ابتدا باید از آنها درخواست كرد که تسلیم شوند و مجازات قانونی خود را تحمل کنند؛ آنگاه اگر نپذیرفتند و از سلاح استفاده کردند با آنان برخورد شود.

فَإِذَا كَانَتِ اَلْهَزِيمَةُ بِإِذْنِ اَللَّهِ فَلاَ تَقْتُلُوا مُدْبِراً، پس اگر در جنگ به اذن خداوند، شكست و فرارى رخ داد، گريخته را نكشيد.

اگر جنگ شد و در جریان جنگ خدا یاری فرمود و شورشیانِ ستیزه‌جو فرار کردند نباید تحت تعقیب قرار گیرند و به قتل برسند. یکی از دلایل افزایش اعدام و پر شدن زندان‌ها رعایت نشدن این قاعده اخلاقی است، به این بهانه که اگر این افراد اعدام نشوند یا به زندان‌های درازمدت محکوم نشوند به توطئه علیه حکومت مرکزی مشغول خواهند شد. در پاسخ می‌توان گفت اگر چنانچه امیرالمومنین(ع) فرمودند كه باید از تعقیب فراری خودداری کرد، دستگیری، اعدام یا زندان درازمدت و تبعید برای جرمی خواهد بود که ممکن است در آینده مرتکب شود پس در حقیقت این مجازات قصاص، قبل از جنایت و جرمی است که مرتکب نشده است و چنین مجازاتی در عرف حقوقی همه انسان‌ها نامشروع است.

وَ لاَ تُصِيبُوا مُعْوِراً، درمانده را زخمى نكنيد.

معور یعنی درمانده و ناتوان، آسیب دیده. اعور الصيد، یعنی شكار ناتوان شد. اعور الفارس، یعنی در بدن اسب سوار جاى خالى از لباس و زره كه ضربات شمشير و نيزه در آن كارگر افتد پيدا شد. شاید منظور این باشد که کودکان و پیرمردان و پیرزنان ناتوان را نباید زخم زد چون اگر منظور آسیب زدن به زخمی‌ها باشد در فراز بعد همین مطلب تکرار شده است.

وَ لاَ تُجْهِزُوا عَلَى جَرِيحٍ، و زخم خورده را از پا درنياوريد.

نکته زیبا، شکوهمند و افتخارآمیز سخن امیرالمومنین این است که می‌فرماید: در جنگ، زخمی‌ها کشته نشوند. امیرالمومنین نه در جنگ جمل، نه صفین و نه نهروان نه تنها زخمی‌ها را نکشــت بلکه نه زخمی‌ها و نه غیر‌زخمی‌ها را به اسارت نگرفت. چنانچه «نصربن‌مزاحم» نوشته است هر روز بعد از جنگ، هر طرف آزادانه می‌آمدند و زخمی‌ها را مداوا می‌کردند و کشته‌های خود را از میدان جنگ جمع آوری کرده، دفن می‌نمودند.

وَ لاَ تَهِيجُوا اَلنِّسَاءَ بِأَذًى وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَكُمْ وَ سَبَبْنَ أُمَرَاءَكُمْ، زنان را با آزار كردن آشفته خاطر نسازيد، اگر چه به شما دشنام دهند و آبروى شما را خدشه‏دار كنند، و به فرماندهان و سردارانتان ناسزا گويند.

حضرت می‌فرمايند: زنان را به هيجان در نياوريد چون نتيجه جنگ این است كه از دو طرف عده‌ای كشته می‌شوند. در اين صورت زنانِ طرفِ شكست خورده، احساساتشان جريحه‌دار خواهد شد و چون توان مقابله ندارند، ممكن است به مسببانِ بداقبالی خود و رهبران آنان فحاشی كنند. حضرت می‌فرمايد: مبادا به دليل اهانت زنان به شما يا رهبرانتان، آنان را بيازاريد.

فَإِنَّهُنَّ ضَعِيفَاتُ اَلْقُوَى وَ اَلْأَنْفُسِ وَ اَلْعُقُولِ، چرا كه نيروها و نفوس، و خردهاى ايشان اندك و ضعيف است.

حضرت دليل نيازردن زنان را وجود سه ويژگی غالب زنان دانسته‌اند. اول اينكه زنان نسبت به مردان نيروی بدنی قوی و كافی برای مقابله را ندارند بنابراين هم‌عرض و هم‌وزن شما نيستند پس هم‌آوردیِ قوی با ضعيف خلاف مردانگی و مروت و اخلاق است. دوم اينكه زنان ضعيف‌النفس هستند به اين معنا كه قدرت جلوگيری از بروز احساسات آنان نسبت به مردان ضعيف‌تر است بنابراين آنان نمی‌توانند از ابراز عواطف خود جلوگيری كنند و گريه و زاری و فرياد نكنند. پس اگر ناآرامی از خود نشان دادند و حتی فحاشی كردند آن را جدی نگيريد. ویژگی سوم بحث ضعف عقل است. عقل در متون ديني غالباً به معنای عاقبت‌انديشی، علت‌يابی و تحليل آمده است نه به معنای قوه ادراك. زنان نسبت به مردان دوربينی و قدرت تحليلِ ضعيف‌تری دارند و بيشتر لحظه‌ای عمل مي‌كنند. البته بايد توجه داشت كه اين خصوصيت، خصوصيت غالب است و شامل همه زنان نمی‌شود. خداوند در قرآن كريم آسيه همسر فرعون و مريم را الگوی ايمان برای زنان و مردان دانسته است و قطعاً نگاه اميرالمومنين(ع) نسبت به حضرت فاطمه اينگونه نبوده است چون روشن است كه قدرت فهم دينی، تحليل و  عاقبت‌انديشی اين زنان از غالب مردان بيشتر بوده است.

إِنْ كُنَّا لَنُؤْمَرُ بِالْكَفِّ عَنْهُنَّ وَ إِنَّهُنَّ لَمُشْرِكَاتٌ، و ما در گذشته با اين كه زنان مشرك بودند، وظيفه داشتيم كه دست از آنان برداريم.

حضرت اين نگرش نسبت به زنان را مخصوص زنان مسلمان نمی‌دانند و می‌فرمايند: تفاوتی از اين نظر بين زن مسلمان و مشرك وجود ندارد و ما در مورد زنان مشرك خود را موظف می‌دانستيم كه بين زنان و مردان تفكيك قائل شويم.

وَ إِنْ كَانَ اَلرَّجُلُ لَيَتَنَاوَلُ اَلْمَرْأَةَ فِي اَلْجَاهِلِيَّةِ بِالْفَهْرِ أَوِ اَلْهِرَاوَةِ فَيُعَيَّرُ بِهَا وَ عَقِبُهُ مِنْ بَعْدِهِ، و اگر مردى زن را به سنگ يا چماق مى‏زد او و پس از وى فرزندانش مورد ملامت و سرزنش قرار مي گرفتند.

زدن زن به لحاظ اخلاقی چنان زشت بود كه بدنامی و ننگ ناشی از آن به راحتی از دامان زننده پاك نمی‌شد است به‌طوری‌كه فرزندان چنين كسی را نیز به دليل فعل پدرانش شماتت می‌كردند.

امّا آنچه كه «نصربن‌مزاحم» در ادامه این توصیه‌ها در مورد اخلاق جنگ آورده است، چنين است که: عورت دشمن را مكشوف نكنيد و مقتول را مثله نكنيد و هرگاه به مردان آنها برخورديد، پرده‏درى نكنيد و بدون اجازه صاحب‌خانه وارد آن نشويد و چيزى از اموال آنها برنداريد.

محمد نصر اصفهانی

نويسنده اين مباحث، از دانش آموختگان حوزه و دانشگاه بوده و در حوزه قرآن، نهج البلاغه، كلام جديد، اخلاق، تاريخ اسلام و سياست آثاري دارند.

مطالب مرتبط