انجیل امت مسلمان ۷
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ ذَلِّلْهُ بِذِکْرِ اَلْمَوْتِ، وَ قَرِّرْهُ بِالْفَنَاءِ، وَ بَصِّرْهُ فَجَائِعَ اَلدُّنْیَا، وَ حَذِّرْهُ صَوْلَهَ اَلدَّهْرِ وَ فُحْشَ تَقَلُّبِ اَللَّیَالِی وَ اَلْأَیَّامِ، وَ اِعْرِضْ عَلَیْهِ أَخْبَارَ اَلْمَاضِینَ، وَ ذَکِّرْهُ بِمَا أَصَابَ مَنْ کَانَ قَبْلَکَ مِنَ اَلْأَوَّلِینَ، وَ سِرْ فِی دِیَارِهِمْ وَ آثَارِهِمْ فَانْظُرْ فِیمَا فَعَلُوا وَ عَمَّا اِنْتَقَلُوا وَ أَیْنَ حَلُّوا وَ نَزَلُوا، فَإِنَّکَ تَجِدُهُمْ قَدِ اِنْتَقَلُوا عَنِ اَلْأَحِبَّهِ، وَ حَلُّوا دِیَارَ اَلْغُرْبَهِ. وَ کَأَنَّکَ عَنْ قَلِیلٍ قَدْ صِرْتَ کَأَحَدِهِمْ.
و به ذکر مرگ خوارش کن و وادارش نماى که به مرگ خویش اقرار کند. چشمش را به فجایع این دنیا بگشاى و از حمله و هجوم روزگار و کژ تابیهاى شب و روز برحذر دار. اخبار گذشتگان را بر او عرضه دار و از آنچه بر سر پیشینیان تو رفته است آگاهش ساز. بر خانه ها و آثارشان بگذر و در آنچه کردهاند و آن جایها، که رفتهاند و آن جایها، که فرود آمدهاند، نظر کن. خواهى دید که از جمع دوستان بریدهاند و به دیار غربت رخت کشیدهاند و تو نیز، یکى از آنها خواهى بود.
در قسمت قبل امام علی (ع) فرزند خود را به تقوا توصیه کرده، فرمودند: تقوا پیشه کن و قلب خود با موعظه زنده بدار و با زهد تمایلات آن را خاموش سازد و با یقین قلب خود را قوی ساز و با حکمت نورانی بگردان. حضرت در ادامه توصیه میکنند که با یادآوری مرگ قلب خود را خوار و ذلیل کن . سپس راهکارهای آن را بیان میکنند که با نشان دادن بیوفاییهای دنیا و ارائه تاریخ گذشتگان چشم قلب باز میشود و خوار و ذلیل میگردد.
وَ ذَلِّلْهُ بِذِکْرِ اَلْمَوْتِ،
با ذکر مرگ قلب خود را خوار کن.
از نظر امیر المومنین (ع) انسان به همت و مدیریت خود وانهاده شده است. هرگونه که بخواهد میتواند به معماری خود بپردازد. او می تواند از نظر معنوی خود را نابود کرده یا آباد سازد. به همین جهت میفرمایند: قلب خود را با موعظه زنده ساز. این در حالی است که انسان قادر است به موعظه بی اعتنایی کرده، قلب خود را بمیراند. گویی او باید در وجود خود خاصیتی را نابود کند به همین جهت امام فرمود: قلب خود را با زهد بمیران. این در حالی است که او میتواند با رغبت به دنیا قلب خود را سرکش نگه دارد. او باید امری را در قلب و وجودش قوی سازد لذا فرمود با یقین جان خود را قوی ساز. این در حالی است که انسان میتواند با شک و گمان قلب و جان خود را ضعیف کند. باید قلب خود را نورانی سازد لذا حضرت فرمود با حکمت، قلبت را نورانی ساز. این در حالی است که میتوان با جهل آن را تاریک ساخت.
در این بخش حضرت در توصیه به بازسازی خویش میفرمایند که جان انسان باید با یاد مرگ خاضع شود، لذا میفرماید: قلب خود را با یاد مرگ ذلیل کن. تا دست از سرکشی و استکبار بردارد.
پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که ذکر مرگ چه ارتباطی با خضوع قلب دارد؟ در پاسخ باید گفت: تنها چیزی که آدمی را میشکند و انسان نمیتواند بر آن چیره شود، مرگ است. باید این واقعیت را پذیرفت که مرگ دامن همه را میگیرد؛ پس ما باید به این حقیقت اعتراف کنیم و وجود خود را به این اعتراف وادار سازیم. اگر انسان به مرگ توجه داشته باشد، سرکشی نمیکند. پیامبران نیز همواره مردم را به مرگ توجه میدادند به همین دلیل بیشتر مردم از آنها روی برمیتافتند چرا که با یاد مرگ شکسته میشوند و خود را در برابر آن ناتوان میبینند. و به همین دلیل است که پادشاهان در برخورد با پیامبران میگویند:
طوطی قند و شکر بودیم ما
مرغ مرگاندیش گشتیم از شما
اما در نزد مومن مرگ محبوبترین و دوستداشتنیترین چیزهاست: اَحَبُ الشَّی عندَ المومنِ الموت
وَ قَرِّرْهُ بِالْفَنَاءِ،
وادارش نماى که به مرگ خویش اقرار کند.
تفاوت اقرار به فنا و ذکر مرگ چیست؟ نتیجه طبیعی یاد مرگ که یک فعالیت ذهنی است، اقرار به مرگ است. گویا حضرت در اینجا میخواهند بگویند که باید اینقدر به یاد مرگ باشی تا به فانی شدن با تمام وجود اقرار کنی تا اثرش در تو ایجاد شود. اقرار به مرگ به تنهایی کافی نیست بلکه باید به ناپسندی زندگی دنیا هم اعتراف کرد و باور داشت.
وَ بَصِّرْهُ فَجَائِعَ اَلدُّنْیَا،
جان خود را به فجایع این دنیا بصیر کن.
راهکار اقرار به فنا، بصیرت و آگاهی از زشتیهای دنیاست .
فجایع دنیا چیست؟ انسان در طول زندگی خود با محرومیت ها، بیماری ها، پیری، فقر، قحطی، زلزله، سیل، جنگ، ذلت بزرگان و عزت نا اهلان روبرو بوده است که همه از خواص زندگی دنیاست. او می تواند آن رنج ها را نادیده انگارد وچشم خود را بر آن ببندد به دنیا اطمینان داشته بر آن تکیه کند. به قول حافظ:
فلک به مردم نادان دهد زمام امور
تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس
وقتی چیزهای لذت بخش به زندگی انسان وارد میشود باعث میشود انسان غافل شود پس باید سعی کند واقعیت دنیا را ببیند که این لذتها پایدار نیستند.
وَ حَذِّرْهُ صَوْلَهَ اَلدَّهْرِ وَ فُحْشَ تَقَلُّبِ اَللَّیَالِی وَ اَلْأَیَّامِ،
و جان خود را از حمله و هجوم روزگار و بدسگالی و بدگردشی روزها و شبها برحذر دار.
قدرت و هیبت روزگار چه شاهان و قدرتمندانی را به کام خود کشید. خوب بودند یا بد. انبیا، اولیا، بزرگان، ثروتمندان، قدرتمندان، اهل شهرت؛ همه را به کام خود کشید. دنیا بسیار بیرحم است. به هیچ کس رحم نکرد. خوب و بد را فانی ساخت.
قرآن کریم میفرماید: وَ کَمْ أَهْلَکْنَا مِنَ الْقُرُونِ مِن بَعْدِ نُوحٍ[۱] « و چه بسیار نسلها را که ما پس از نوح به هلاکت رساندیم.» نوح که جای خود چه اقوام و ملتها آودند و نابود شدند.
وَ کَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثَاثًا وَ رِئْیًا[۲] «و چه بسیار نسلها را پیش از آنان نابود کردیم، که اثاثى بهتر و ظاهرى فریباتر داشتند.»
أَوَلَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِن قَبْلِهِ مِنَ القُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّهً وَ أَکْثَرُ جَمْعًا[۳] «آیا قارون ندانست که خدا نسلهایى را پیش از او نابود کرد که از او نیرومندتر و مالاندوزتر بودند؟ اینگونه مجرمان را (نیازى) به پرسیده شدن از گناهانشان نیست.» چون اینها به حقیقت دنیا بینا نشدهاند و چشم خود را بر روی خونخوارگی دنیا نگشودهاند.
أَوَلَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنَا مِن قَبْلِهِم مِّنَ الْقُرُونِ یَمْشُونَ فِی مَسَاکِنِهِمْ[۴] «آیا براى آنان روشن نگردیده که چه بسیار نسلها را پیش از آنها نابود گردانیدیم (که اینان) در خانههای همین افراد راه مىروند؟ قطعاً در این (امر) عبرتهاست، مگر نمىشنوند؟»
کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ[۵] «جز ذات او همه چیز نابود شونده است.»
وَ اِعْرِضْ عَلَیْهِ أَخْبَارَ اَلْمَاضِینَ، وَ ذَکِّرْهُ بِمَا أَصَابَ مَنْ کَانَ قَبْلَکَ مِنَ اَلْأَوَّلِینَ،
اخبار گذشتگان را بر قلب خود عرضه دار و از آنچه بر سر پیشینیان تو رفته است، آگاهش ساز.
حضرت در فرازهای بعدی به بحث از تاریخ و چگونگی استفاده از آن پرداخته اند که ما در آن بخش به اهمیت بهره مندی از تاریخ اشاره خواهیم داشت.
وَ سِرْ فِی دِیَارِهِمْ وَ آثَارِهِمْ،
بر خانه ها و آثارشان بگذر.
این توصیه قرآن کریم هم هست که خداوند مردم را به سیر در آفاق و سرزمین های دیگران برای عبرت آموزی فرمان داده است. آنجا که می فرماید:
أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَکِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ[۶] «آیا در زمین گردش نکردهاند، تا دلهایى داشته باشند که با آن بیندیشند یا گوشهایى که با آن بشنوند؟ در حقیقت، چشمها کور نیست لیکن دلهایى که در سینههاست کور است.»
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الْمُجْرِمِینَ،[۷] عَاقِبَهُ الْمُکَذَّبِینَ[۸] «بگو: در زمین بگردید و بنگرید فرجام گنهپیشگان و تکذیب کنندگان چگونه بوده است.»
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الَّذِینَ مِن قَبْلُ کَانَ أَکْثَرُهُم مُّشْرِکِینَ[۹] «بگو: در زمین بگردید و بنگرید فرجام کسانى که پیشتر بوده (و) بیشترشان مشرک بودند، چگونه بوده است.»
أَوَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ کَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّهً وَ أَثَارُوا الْأَرْضَ وَ عَمَرُوهَا أَکْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَ جَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلَکِن کَانُوا أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ[۱۰] «آیا در زمین نگردیدهاند تا ببینند فرجام کسانى که پیش از آنان بودند، چگونه بوده است؟ آنها بس نیرومندتر از ایشان بودند، و زمین را زیر و رو کردند و بیش از آنچه آنها آبادش کردند آن را آباد ساختند، و پیامبرانشان دلایل آشکار برایشان آوردند. بنابراین خدا بر آن نبود که بر ایشان ستم کند، لیکن خودشان بر خود ستم مىکردند.»
قرآن کمتر به مطالعه سرنوشت صالحان توصیه کرده است و بیشتر به مطالعه سرنوشت و زندگی نافرجام مجرمان و دنیادوستان پرداخته است.
فَانْظُرْ فِیمَا فَعَلُوا وَ عَمَّا اِنْتَقَلُوا وَ أَیْنَ حَلُّوا وَ نَزَلُوا،
و در آنچه کردهاند و آن جایها، که رفتهاند و آن جایها، که فرود آمدهاند، نظر کن.
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پرکن قدح باده که معلومم نیست
کاین دم که فرو برم، برآرم یا نه
فَإِنَّکَ تَجِدُهُمْ قَدِ اِنْتَقَلُوا عَنِ اَلْأَحِبَّهِ،
خواهى دید که از جمع دوستان بریدهاند.
پس دل به دوستان خوش نکن به پدر، مادر، مال و ثروت هم خوش نکن .
وَ حَلُّوا دِیَارَ اَلْغُرْبَهِ،
« و به دیار غربت رخت کشیدهاند.»
یک چند بکودکی باستاد شدیم
یک چند به استادی خود شاد شدیم
پایان سخن شنو که ما را چه رسید
از خاک در آمدیم و بر باد شدیم
وَ کَأَنَّکَ عَنْ قَلِیلٍ قَدْ صِرْتَ کَأَحَدِهِمْ،
تو نیز، یکى از آنها خواهى بود.
هر یک چندی یکی برآید که منم
با نعمت و با سیم و زر آید که منم
چون کارک او نظام گیرد روزی
ناگه اجل از کمین برآید که منم
[۱] سوره اسراء، آیه ۱۷.
[۲] سوره مریم، آیه ۷۴.
[۳] سوره قصص، آیه ۷۸.
[۴] سوره سجده، آیه ۲۶.
[۵] سوره قصص، آیه ۸۸.
[۶] سوره حج، آیه ۴۶.
[۷] سوره نمل، آیه ۶۹.
[۸] سوره آلعمران، آیه ۱۳۷.
[۹] سوره روم، آیه ۴۲.
[۱۰]سوره روم، آیه ۹.