«زیارت»، «توسل» و «تبرک» چرا؟

با توجه به اینکه موضوع سمینار «زیارت»،«توسل» و «تبرک» است از بنده خواسته شده که در این مورد سخن بگویم. در این مورد به ترتیب می توان از چیستی، چرایی و چگونگی «زیارت»، «توسل» و «تبرک» سخن گفت. عنوان موضوعی که بنده در نظر دارم تا  در مورد آن سخن بگویم چرایی «زیارت»، چرایی «توسل» و چرایی «تبرک» است؟

اجمالا می­دانیم «زیارت» نوعی دیدار با شخصیت مطلوب و محبوبی است که یا زنده است و با او ارتباط برقرار می کنیم و یا مرده است و به دیدار مدفن وی می رویم. «توسل» نوعی واسطه قرار دادن آن شخص برای تقرب به  خداوند است و «تبرک» نوعی اثر و فایده معنوی است که از زیارت و توسل انتظار می رود. ممکن است شما این تعاریف که عامه مردم به هنگام انجام آن در نظر دارند را کامل ندانید ولی فعلا مهم نیست چون ما باز به تعریف هر یک از آنها باز خواهیم گشت.

در تحلیل چرایی «زیارت»،«توسل»و«تبرک» بسته به اینکه منظور ما از چرا چه باشد، پاسخ متفاوت خواهد بود. چرا گاهی در پرسش از علت Cause   فعل به کار می رود  و گاهی برای پرسش از دلیل Reason فعل است. یعنی گاه می پرسیم علت «زیارت»،«توسل»و«تبرک» چیست و چه عوامل فردی یا اجتماعی باعث روی آوردن مردم به «زیارت»،«توسل»و«تبرک» میشوند و گاه می پرسیم دلیل اینکه مردم به «زیارت»،«توسل»و«تبرک» می پردازند چیست و چه ادله شرعی و احیاناً عقلی این کار را پشتیبانی و توجیه می‌کنند؟ عده ای معتقدند «زیارت»،«توسل»و«تبرک» مردم علت دارد و اگر از اکثر قریب به اتفاق آنان دلیل آن را بپرسید به خوبی آن را نمی‌دانند. بحث از «علت­ها» در حوزه علوم تجربی و علوم توصیفی مثل روانشناسی و جامعه شناسی جای دارد. جامعه شناسی توصیف علل رفتارهای اجتماعی است و روانشناسی توصیف علل رفتارهای فردی است. هیچیک از این دو علم قضاوت ارزشی درباره رفتارها نمی‌کنند و به درست و نادرست یا خوب و بد ارزشی آنها توجهی ندارند. البته هر یک از آنها به آثار فردی و اجتماعی اینگونه رفتارها اشاره می کنند. با توجه به اینکه سه مفهوم «زیارت»،«توسل»و«تبرک» مستند به ادله دینی است «دلایل» درون دینی در حوزه علم تفسیر و علم حدیث با روش هرمنوتیکی و متن شناسی مورد بحث قرار می گیرند. بنابراین پاسخ به چرایی «زیارت»،«توسل»و«تبرک» شامل سه مبحث عمده است: ۱- علل «زیارت»،«توسل»و«تبرک» از نظر علوم اجتماعی. ۲- علل «زیارت»،«توسل»و«تبرک» از نگاه روانشناسی ۳- دلیل «زیارت»،«توسل»و«تبرک» از منظر متون دینی .

روانشناسان چه میگویند؟

روانشناسان غالبا در بررسی علل رفتار در مرحله اول به دنبال علل زیست شناختی و تامین نیازهای روانی هستند و در گام دوم به عوامل محیطی و آموختنی اولویت و در مرحله سوم به عوامل شناختی اهمیت می دهند. [۱] بنا بر مبانی آنان زیارتگاه ها از نظر روانی برای مردم نوعی آرامش روانی ایجاد می کند. زیارت و توسل غالباً رفتاری  جمعی که نیاز به تعلق آدمیان را تأمین می کند و مردم از این رفتار جمعی خوششان می آید و از آن لذت می برند. در کنار آن تفریح، تفرج و سرگرمی به همراه دارد و اصولا در بسیاری مناطق کشور تنها تفریح و سرگرمی سالم مردم زیارتگاه هاست. از گذشته های دور مردم برای رفع خستگی در کنار امامزاده ها که غالبا در مناطق خوش آب و هوا واقع شده بود می رفتند و از هیجان ناشی از دیدارهای دسته جمعی لذت می بردند. زیارت­های از راه دور نیز در بسیاری موارد به همین انگیزه است. اجتماعات هفتگی و ماهانه و سالانه رایج با  انگیزه هایی نظیر برآورده کردن نیاز به تعلق،  ابراز وجود و امثالهم صورت می­گیرد.

روانشناسی اجتماعی در توجیه رفتارهای اجتماعی به همرنگی با جماعت که در آن تبعیت از جمع برای کسب تشویق اجتماعی و دوری از تنبیه اجتماعی، همانند سازی ارادی خود با فرد یا گروه مورد علاقه اجتماعی و درونی کردن رفتار درست و صحیح توجه دارند. [۲] بنا بر این نظر تمایل افراد به رفتن به زیارت، توسل و تبرک تحت تاثیر آثار و نتایج مثبت آن در گروه، همانند سازی خود با فرهنگ عامه و یا به انگیزه رفتار درست صورت می گیرد.

جامعه شناسان چه میگویند؟

به نظر جامعه شناسان، مردم در جوامع ابتدایی با پرسش­هایی از پیرامون خود روبرو بودند که اطلاعات آنان برای پاسخ به آن کافی نبود. پاسخ­های نسنجیده به این پرسش­ها آنان را به بحث زنده انگاری در طبیعت کشانید. به این معنا که به نظر آنان طبیعت پر از ارواح نادیدنی است که همه چیز را در کنترل دارد. این ارواح گاه برای کمک و گاه برای آسیب زدن در امور زندگی انسان مداخله می­کنند. مردم معمولا وقتی خود به جلب محبت و ترحم ارواح موفق نمی شدند به انسانهایی به نام «شَمَن» و روحانی که با آیین و آداب ویژه ارواح آشنایی بیشتری دارند مراجعه می‌کردند. به نظر آنان شامان­ها بیش از مردم عادی قدرت تاثیر بر ارواح و تامین امنیت جامعه را  داشتند و کار شفا بخشی تنها از آنان بر می­آمد. به همین جهت شامان­ها مورد احترام همگان بودند و اینگونه مسائل تدریجا نفوذ خود را  بر کلیه امور  گسترش ­دادند. [۳]

جامعه شناسان «تبرک»، «توسل» و «زیارت» را همچون دیگر رفتارهای اجتماعی غالبا رفتاری تقلیدی می­دانند که ناشی از عادات، سنت ها و فرهنگ جوامع است و از همان طریق نیز آموخته می­شود. مردم از کودکی با این سنت ها و باورها آشنا می شوند و به آنها القا می شود که نوعی روح موثر در برخی اشیاء یا اشخاص وجود دارد که با زیارت و توسل به آن می توان  به زندگی برکت بخشید.

نوع و گستردگی مسئله « زیارت»، « توسل» و « تبرک»، از یک جامعه به جامعه دیگر متفاوت است. شاید بیشتر از هر ملتی مردم هند با این موضوع در ارتباط­ باشند. در میان هندوان عالم پر از اشیا و ارواح و اشخاص مقدس است. مداقه و مطالعه چند ماهه شخصی خود من در کشور هند هم موید همین مطلب بود. تا دیر وقت و گاه تا بعد از نیمه شب صدای دعا، سرود و توسل تنمپل­ها یا معابد بلند بود. باز از سحر تا بالا آمدن آفتاب صدایشان از بلندگوها پخش می شد. غالب مردم هند صبح زود با استحمام و پوشیدن لباس نو، به زیارت به بت خانگی خود می­رفتند و با دادن هدیه و گل به او ادای احترام می‌کردند،  به وی توسل می جستند و بر این باور بودند که شروع زندگی روزانه به واسطه این توسل متبرک می شود.

بسیاری آنان از خانه که بیرون می آیند در مسیر خود به زیارت بت محله می روند و با کندن کفش و شستشو و ادای احترام  به آن محل پا می گذارند. برای هر چند بت در یک معبد یک کاهن روحانی وجود دارد که از بت­ها محافظت می­کند، آنها را تمیز می­کند و تاج گل­های نذری را به آنها هدیه می­کند و به گردنشان می­اندازد. اوست که نذورات مردم را می­پذیرد و به مردم روغن مقدس می­دهد که آنها با استعمال آن خود را متبرک کنند. مردم پس از طواف بتها و یا شرکت در مراسم دعا عقب عقب از معبد بیرون می­روند. بسیاری از مردم هند در خیابان­ها هر جا بتی ببینند جلو آن ها خم می شوند و به او ادای احترام می­کنند.

در اغلب ماشینهای شخصی و عمومی الهه ای هست که به او ادای احترام می­شود. آنان در محل کار خود بت کوچک مخصوص خود را قرار داده اند و گل به او نثار کرده و کار روزانه را با استلام آن آغاز می­کنند و با روشن کردن عود و شمع جلوی او فضایی معنوی به محل کار خود می بخشند.  بر سردرِ اکثر آپارتمانها و مکانها عکس یا مجسمه بتی را می بینید که مایه برکت زندگی است. در هر محله گاه چند معبد وجود دارد حتی در کارخانه ها. در جای جای شهر نیز بت فروشان انواع بتها را به فروش می­رسانند.

قبل از اسلام این تفکر عینا در بین اعراب رواج داشت. شمال، حجاز و جنوب عربستان مردم بت پرست بودند و اشیاء و اجرام مختلف از ماه، خورشید و سنگ و چوب و اشیاء دیگر را وسیله­ای برای تقرب و مایه برکت زندگی می دانستند. پس از اسلام اعتقاد به «زیارت»، «توسل» و «تبرک» البته با ماهیتی متفاوت و بنا بر ادله خود مورد توجه مردم بود.

در میان مذاهب شیعه یا اهل سنت مسلمان – که عقاید باطنی بیشتری دارند- این موضوع بیشتر قابل مشاهده است. فرق باطنی اسماعیلی، شیخی و بهائیت به زیارت و توسل و تبرک راغب تر هستند و به آن بیشتر اهمیت می دهند. در بین اهل سنت هم خاصه در میان فرق با گرایش عرفانی این موارد بیشتر قابل مشاهده است.

دین چه میگوید؟

کار دین تبیین علل تحقق رفتار خاص نیست بلکه در صدد تبیین وظایف و تکالیفی است که از جانب خداوند برای بشر فرستاده شده است. وظیفه عالمان دین این است که با رجوع به ادله این وظایف و تکالیف را مشخص کنند و حد و حدود آن را معلوم نمایند. بنابراین برای تبیین زیارت، توسل و تبرک، باید به سمت متون دینی رفت و با فهم آن حدود و ثغور آن را تشخیص داد.

مفهوم زیارت: زیارت به معنای دیدار است. دیدار معمولا برای زنده­­ها معنا داشته و از گذشته های دور برای تحکیم روابط قومی مورد استفاده قرار می گرفته است و نشان از پایبندی شخص به قوم و قبیله داشته و ارزشی اخلاقی به حساب می آمده است. در اسلام نیز صله رحم یک وظیفه واجب و قطع رحم گناهی کبیره  است. اسلام علاوه بر پایبندی به روابط قومی نوعی روابط اجتماعی و سیاسی عقیدتی را نیز مطرح کرد که روابط خونی را تحت الشعاع قرار داد. چنانکه در قرآن کریم آمده است:  به انسان سفارش كرديم كه به پدر و مادر خود نيكى كند، و(لى‏) اگر آنها با تو دركوشند تا چيزى را كه بدان علم ندارى با من شريك گردانى‏، از ايشان اطاعت مكن‏. [۴] امیر المومنین(ع) می گرفته شده است چرا که زیارت قبور نیز علاوه بر یادآوری مرگ، نوعی پیوند عاطفی، فکری و معنوی شخص با شخص زیارت شده با انگیزه الهی را در بر دارد و برای تحکیم شعائر دینی و روابط برادرانه ضروری است. طبیعی است که در این میان ارزش زیارت قبر رسول خدا، ائمه اطهار(ع) و بویژه سید الشهدا(ع) سفارش بسیار دارد. باید توجه داشت که در اسلام جایی برای زیارت غیر انسان از جن، فرشته، ماه، خورشید، سنگ، چوب، و در و دیوار ولو اینکه متعلق به پیامبر یا امام باشد وجود ندارد. [۷]

مفهوم توسل: توسل یعنی نزدیکی یافتن، التماس و درخواست. مفردات راغب، وسل را رسیدن به چیزی با میل و اشیاق معنا کرده است. تفاوت وسل و وصل در این است که در وسل نوعی اشتیاق به وصل مطرح است ولی در وصل رسیدن اعم از اینکه با اشتیاق و یا بدون اشتیاق باشد کاربرد دارد.

در قرآن کریم دو آیه در مورد توسل با تعبیر وسیله آمده است. یکی جنبه نهی از وسیله دارد و یکی امر به وسیله کرده است. به نظر می رسد آیه اول، آیه دوم را تفسیر می کند. در آیه اول آمده است:  ای پیامبر بگو كسانى كه به جاى خدا معبود خود پنداشتيد، (اعم از ملائکه،  جن و بت ها، یا عیسی بن مریم، مریم و عزیز) را بخوانيد. ولی بدانید که آنها نه اختيارى دارند كه از شما زيانی را دفع كنند و نه می توانند بلايى را تغییر دهند. آنان که مى‏خوانند، خود به سوى پروردگارشان وسیله و دستاویز می جویند تا کدام منزلتی نزديك­تر به دست بیاورند. آنان خود به رحمت وى اميدوارند، و از عذابش مى‏ترسند، چرا كه عذاب پروردگارت همواره در خور پرهيز است. [۸]

توضیح اینکه مشرکین برای کسب منفعت و دفع ضرر به سراغ غیر خدا می رفتند. خداوند می فرماید: این موجودات انسانی یا غیر انسانی که شما به آنها توسل می جویید نه توان دفع ضرر و نه توان عطای منفعت به شما را دارند، وقتی اینها انتظارات شما را برآورده نمی کنند چه دلیلی دارد که آنان را بخوانید. خداوند می فرماید پس که  موجودی که قدرت مستقل ندارد و خود به دنبال کسب تقرب به خداست شایسته این نیست که از او انتظار دفع ضرر و کسب نفع داشت و این عمل شرک است.

مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان از این آیه دو نکته مهم در مورد توسل استفاده کرده است:

الف) دعا، توسل و درخواست در حقیقت باید از موجود مستقل در قدرت یعنی خداوند انجام شود و از غیر خدا که قدرت مستقل ندارند نباید چیزی درخواست کرد.

ب‌)   کسانی که تقرب به وسیله می جویند و عبادت وسیله می کنند، و در نتیجه عبادت خدا و تقرب به خود خدا را ترک می کنند مشرک هستند ولی اگر خدا را بخوانند و خدا را عبادت کنند و به خدا تقرب بجویند مانعی ندارد. [۹]

قرآن کریم در آیه دوم نیز به موضوع توسل اشاره کرده ولی این بار به توسل امر کرده است و می فرماید: اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، از خدا پروا كنيد؛ و با وسیله به او تقرب جوييد؛ و در راهش جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد. [۱۰] مفسرین قرآن از این آیه برای وسیله سه معنا را در نظر گرفته اند:

۱- وسیله به معنای مقام قرب یا منزلی از منازل بهشت. در اینجا با استفاده از روایات برخی وسیله را بالاترین درجه بهشت دانسته اند. چون در کلام رسول خدا(ص) آمده است که حضرت از مردم خواسته اند که آنها ایشان را دعا کنند که خداوند به ایشان آن مقام را عنایت کند: اللهم آتِ محمداً الوسیله، یعنی خدایا به محمد وسیله عنایت کن. این معنا از آیه دوم با آیه قبل ارتباطی ندارد و گویا در این آیه از مردم خواسته شده است که با تقوا سعی در رسیدن به آن مقام کنند.

۲- وسیله به معنای دستاویز، سبب و میانجی. بین این معنا و آیه قبل می توان نوعی رابطه برقرار کرد و گفت خداوند می خواهد بگوید ملائکه، جن، عیسی(ع)، مریم و عزیز که موضوع پرستش واقع می شدند خود به خدا توسل می جویند، ای مومنین شما هم به خدا توسل جویید و از هر وسیله­ای که شما را به خدا نزدیک می­کند تنها به عنوان یک پل عبور بهره ببرید.  الف و لام جنس الوسیله می گوید از کل آنچه که می دانید شما را به خدا نزدیک بهره ببرید. در حدیث قدسی است که هیچ چیز  بهتر از عمل به واجبات بنده را به خدا نزدیک نمی کند. [۱۱] در این تفسیر گویا خداوند خواسته است که بگوید ای مومنین با عمل به فرامین خدا و ترک آنچه خداوند نهی فرموده است به خدا تقرب جویید.

۳- واسطه بین خود و خدا گرفتن: برخی از مفسرین وسیله را در این آیه به معنای رجوع به مقربین جهت دعا، شفاعت و تامین حاجت از خدا دانسته اند. آنان بر اساس برخی روایات علی(ع) و فرزندان او را وسیله و دستاویز رسیدن به حاجات معرفی کرده اند به این معنا که آنان را واسطه در درخواست از خدا می دانند. موید این برداشت در نظر مفسرین روایتی است که شخصی بیمار شده و برای رفع آن در پی وسیله، خدمت امام سجاد(ع) رسید و از ایشان خواست که برای وی  دعا کنند تا وی شفا پیدا کند. حضرت فرمود: یا من دعا می کنم تو آمین بگو و یا تو دعا کن تا من آمین بگویم. حضرت دعا کردند و او آمین گفت و شفا یافت. از ابوهریره نیز روایت شده که آدم از خدا آموزش گرفت که اگر حاجتی داشتی نور پنج تن را وسیله دعای خود قرار بدهد. [۱۲]

باید توجه داشت که ما در قرآن کریم و روایات قطعی اهل بیت دستوری در این زمینه دریافت نکرده ایم تا از پیامبر(ص) یا ائمه(ع) درخواست حاجت کنیم و این کار را به عنوان یک وظیفه شرعی و عبادی انجام دهیم. نهایت چیزی که هست این است که از آنها بخواهیم به دلیل تقرب آنان به خدا برای ما دعا کنند و آنها از خدا بخواهند که خداوند حاجات ما را برآورده سازد.

خداوند در قرآن کریم خطاب به مومنین می فرماید خود از خداوند طلب مغفرت کنید:« از خداوند آمرزش خواهيد كه خدا آمرزنده مهربان است‏.» [۱۳] خداوند مومنین را اینگونه توصیف می کند که: «آنان چون كار زشتى كنند، يا بر خود ستم روا دارند، خدا را به ياد مى‏آورند و براى گناهانشان آمرزش مى‏خواهند – و چه كسى جز خدا گناهان را مى‏آمرزد؟ » [۱۴] او برای مومنین عزت را پسندیده می داند [۱۵] و شایسته نمی داند آنان در مقابل هر کس و هر چیز جز خودش به ذلت بیفتند.

برخی گناهان علنی، با اعتراف گنهکار و استغفار پیامبران برای آنان از خداوند همراه بوده است، مثل برادران یوسف که به پدر خود گفتند: «اى پدر، براى گناهان ما آمرزش خواه كه ما خطا كار بوديم‏. او در پاسخ گفت به زودی برای شما از پروردگارم آمرزش خواهم خواست، که او آمرزگار مهربان است.» [۱۶] خداوند خطاب به پیامبر اسلام(ص) نیز اینگونه فرمان داده است که: «براى گناه خويش آمرزش جوى‏؛ و براى مردان و زنان با ايمان طلب مغفرت كن‏؛ و خداست كه فرجام و مآل هر يك از شما را مى‏داند.» [۱۷]

به فرموده خداوند در قرآن کریم استغفار رسول خدا(ص) برای کفار و افرادی که  فاسق و گنهکار هستند بی فایده است مگر اینکه خود در درون خود تحول ایجاد کنند، چنانچه می فرماید: « چه براى آنان آمرزش بخواهى يا برايشان آمرزش نخواهى يكسان است‏، حتى اگر هفتاد بار برايشان آمرزش طلب كنى هرگز خدا آنان را نخواهد آمرزيد، چرا كه آنان به خدا و فرستاده‏اش كفر ورزيدند، و خدا فاسقان را هدايت نمى‏كند.» [۱۸]

نتیجه اینکه توسل به پیامبر(ص) یا اهل بیت(ع) و یا کسانی که یقین به مقرب بودن آنان داریم برای آینکه آنها از خدا در خواست حاجات ما کنند اشکالی ندارد ولی باید توجه داشت که این موضوع به معنای این نیست که فکر کنیم آنان خود گناه می بخشند، حاجت روا می کنند، رزق و روزی می دهند و گرفتاری­ها را برطرف می کنند.

برخی عنوان می کنند که خدا حرف ما را نمی خواند و به ما توجه ندارد چون ما گنهکاریم، پس باید به غیر خدا رو آوریم تا آنان به اصطلاح پارتی ما شوند. گویا این افراد به آیات قرآن ایمان ندارند و فکر می کنند آنچه آنان کشف کرده اند نعوذ بالله خدا نمی دانسته است که بیش از ۲۰۰ آیه محکم و روشن در مورد ممنوعیت تمسک به غیر خدا و خواندن غیر خدا برای بشر فرستاده است.  باید گفت چه پارتی قوی تر از خود خدا که توبه کنندگان را دوست دارد و بر این موضوع تصریح دارد که «خدا از هر چیز به آدمیان نزدیک تر است، صدای آنان را می شنود و به آن پاسخ می گوید.» [۱۹] با وجود این چرا فکر می کنیم چیزهای دیگر به ما از خدا نزدیک تر هستند و خدا صدای ما را نمی شنود و به ما پاسخ نمی گوید. خداوند به همه مومنین امر فرموده است که آنان خود مستقیما از خدا درخواست و طلب آمرزش کنند و البته به پیامبر هم امر فرموده است که اگر از تو خواستند که برای آنان طلب آمرزش کنی، طلب آمرزش کن.

مفهوم تبرک: راغب اصفهانی در مفردات آورده است: هر چه خیر و فزونی  و زیادتی نامحسوس دارد برکت الهی می گویند. برکت خیر کثیر الهی و رشد معنوی است. این خیر محسوس نیست، همچون مثل صدقه که گفته شده است با صدقه مال کم نمی شود. [۲۰] از نظر ظاهری اگر شما دو هزار تومان داشته باشید و هزار تومان آن را به مستحق دادید هزار تومان بیشتر برای شما باقی نمی ماند ولی خیری الهی در باقیمانده این پول پیدا می شود که گویی شما همان دو هزار تومان یا بیشتر را داشته اید. بنابراین به چیزی مبارک می گویند که این خیر کثیر معنوی در آن باشد.

تبارک الله [۲۱]، یعنی بروز برکت خدا و شدت خیر او. انزلناه مبارک، [۲۲] یعنی بزرگی و پاکی و تقدس را نازل کردیم، بکه مبارک، [۲۳] یعنی  شهر مکه دارای زیادی ثواب، رفاه حال و امنیت. و هذا الکتاب انزلناه مبارک، چون خداوند برکت برای قاری آن قرار داده است که برکت دنیا و آخرت است. انس با قرآن باعث عمل به قرآن و پاکی و طهارت نفس می شود و معارف نظری و عملی عزت دنیا و سعادت آخرت. [۲۴] مبارک اسم مفعول بارک، بارک علیه، بارک فیه، بارک له، جعل له البرکه.

اگر تبرک را به معنای خود ثواب زیارت بدانیم، در روایات به آن اشاره شد و اگر به معنای تقرب ناشی از توسل به معنای سه گانه فوق بدانیم، قرآن به آن اشاره داشت ولی اگر تبرک را آن چیزی بدانیم که در بین مردم رواج دارد و مردم سعی دارند با تماس خود با اشخاص یا اشیایی به صورت اتوماتیک آثار مثبت معنوی از آن به دست آورند، به چنین چیزی در قرآن و روایات اشاره نشده است.

برخی برای مشروعیت این نوع تبرک به معجزات و کرامات ارادی اولیای الهی تمسک کرده­اند. کارهایی که آنان به اذن خدا انجام داده اند مثل شفای چشم یعقوب(ع) با پیراهن یوسف(ع)، یا شفای چشم درد امیر المومنین(ع) با آب دهن پیامبر(ص). ولی باید توجه داشت که روشن نیست که این پیراهن یا دیگر پیراهن های حضرت یوسف(ع) با تماس با چشم هر کوری این خاصیت را حفظ کند و چشم هر کوری را شفا دهد. در این صورت یوسف می توانست پیراهن های خود در محلی نصب کند تا ثواب شفای همه کورها را به دست آورد. اینکه یک پیراهن در یک مورد بخصوص این کارایی را داشته به معنی آن نیست  که همه پیراهن­های او و در همه جا و برای همه کس چنین ویژگی را پیدا کند. کوری را که عیسی(ع) شفا می بخشید نیز همین طور و حالت معجزه دارد و به اذن الهی بوده است. اگر پیامبر با آب دهان خود درد چشم علی(ع) را در جریان جنگ خیبر شفا بخشید . [۲۵] به معنای این نیست که آب دهان پیامبر(ص) این خاصیت را داشته است بلکه در این حالت خاص نوعی کرامت از جانب رسول خدا و با اذن الهی انجام گرفته است.

برای حجیت بخشی به تبرک عامیانه گفته شده است که برخی از مسلمانان به آب وضوی پیامبر(ص) و به موی پیامبر تبرک می جستند یا خلیفه دوم به عباس عموی پیامبر(ص) تبرک می جست بنابراین تبرک مشروع است. ولی باید همین جا تاکید کنم که ما وظایف دینی خود را از قرآن و سنت معصومین می گیریم نه از عملکرد مردم. رفتار مردم حجت شرعی ندارد. رهبران سیاسی که رنگ و بوی دینی دارند معمولا تا هنگامی که بر سرکار هستند مردم به آنان تبرک می جویند و به محض اینکه جو  عوض شد گاه مورد لعن و نفرین هم قرار می گیرند. شاه  اسماعیل صفوی و شاه عباس نمونه های روشن بر این مدعا هستند. در هر صورت رفتارهای نامعقول مردم که در بسیاری موارد با سکوت متولیان دینی روبرو می شود کم نیست. مردم در جریان تشیع جنازه امام خمینی(ره) پارچه های تابوت امام را تکه تکه کردند و تابوت را شکستند و اگر  عده ای مانع نمی­شدند معلوم نبود که چه کارهای دیگری بکنند. آیا این دلیل بر این مدعاست که باید برای هر عالم دینی دیگر نیز چنین کرد؟ این مسئله اختصاص به جوامع مذهبی ندارد، نگارنده به چشم دیده که خانم جوانی که  ظاهر تحصیل کرده هم به نظر می رسید از درب ورودی مقبره اتاتورک لائیک در آنکارا  شروع به بوسیدن کرد و این کار را تا در و دیوار و  قبر اتاتورک ادامه داد.  متاسفانه مردم به دلیل بی اطلاعی و سکوت علمای دین به هر چیز مرتبط با دین تبرک می جویند و اثری معنوی از آن انتظار دارند.

در کشور ما هم مرزی برای «زیارت»، «توسل» و «تبرک» وجود ندارد و از جانب عالمان دینی نیز حد و حدودی برای آن تعیین نشده است. متاسفانه عالمان دینی این مرزها را روشن نمی کنند و مسائل اعتقادی از این دست را بیش از اینکه در دست عالمان متعهد واگذارند، تولی آن را به مداحان بی سواد و احساسات عوامانه و متصدیان امور تحصیلکرده اما عوام صفت تفویض کرده اند. در حالی که به جای توجیه رفتار عوام، عالمان محقق باید روشن سازند که آنچه که مردم مقدس می دانند و به آن تمسک می جویند تا چه حد مطلوبیت و تقدس شرعی دارد و انتظار مردم از آنها تا چه اندازه به جا و درست است. واقعا تماس با کدام یک از این اشیا  می تواند معنویت بخشد و یا رفع حاجت کند، تبرک دهد و شفا بخشد؟ کدام آیه یا روایت مجوز این را صادر کرده است که در زیارتگاهها به ضریح و در و دیوار، غذای مرتبط با آنان و حتی افراد شبیه سازی شده آنها و چماق نگهبان و جاروی دست فراش تبرک جست؟ آیا صرف امام زاده بودن، ولو با چندین واسطه و اینکه حتی برخی از آنان در مقابل راه ائمه(ع) بوده اند، دلیل توسل و تبرک است؟ توسل و تبرک به نوزادان و کودکان امام که حتی اثبات تاریخی آنان نیز دشوار است، چه دلیلی دارد؟ متاسفانه به کرات دیده می شود در مناطق مختلف درخت ها، و کوه ها و غارها تقدیس موضوع توسل و تبرک مردم قرار می گیرد حال آنکه مشروعیت همه آنچه که یاد شد به شدت محل پرسش است.


[۱] انگیزش و هیجان، رابرت فرانکن، گروه مترجمان، نشر نی، ۱۳۸۴، ص ۴۹-۵۶

[۲] روانشناسی اجتماعی، الیوت ارونسون، حسین شکر کن، انتشارات رشد، ۱۳۷۱، ص۱۷- ۳۵

[۳] جامعه های انسانی، پاتریک نولان و گرهارد لنسکی، ناصر موفقیان، نشر نی، چ۱،  ۱۳۸۰ ص۱۷۰ و۱۷۱

[۴] «وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْنًا وَإِن جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا؛ عنکبوت، ۸

[۵] وَلَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللهِ صلى الله عليه وآله، نَقْتُلُ آبَاءَنا وَأَبْنَاءَنَا وَإخْوَانَنا وَأَعْمَامَنَا، مَا يَزِيدُنَا ذلِكَ إلاَّ إِيمَاناً وَتَسْلِيماً، وَمُضِيّاً عَلَى اللَّقَمِ وَصَبْراً …. نهج البلاغه خطبه ۵۶

[۶] برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد ارزش و ثواب زیارت مومنین به کتاب اخلاق دینی در اندیشه دینی بخش «دیدار برادران» نوشته نگارنده مطالعه شود.

[۷] برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد ارزش و ثواب زیارت ائمه اطهار بویژه سید الشهداء (ع) کتاب کامل الزیارات ابو القاسم قولویه القمی متوفی ۳۶۸ هجری مطالعه شود.

[۸] ‏. قُلِ ادْعُواْ الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ فَلاَ يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنكُمْ وَلاَ تَحْوِيلاً؛ أُولَـئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُورًا سوره الاسراء آيه ۵۶ و ۵۷

[۹] المیزان، ج۱۳، ص۱۲۹-۱۳۰

[۱۰] يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ و َابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ سوره مائده آيه ۳۵

[۱۱] : ما تَقَرّب الی عبدی بشیء احب الیّ مما افترضته علیه تفسیر التحریر و التنویر، ج۵ ص۹۷ ابوالفتوح رازی، ج۲، انتشارات کتابخانه مرعشی نجفی، ۱۴۰۴قم ، ص۱۴۴-۱۴۵

[۱۲] منهج الصادقین، ملا فتح الله کاشانی، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۴۶، ص۲۲۴ و ۲۲۵

[۱۳] وَاسْتَغْفِرُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ سوره البقرة آيه ۱۹۹

[۱۴] وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُواْ اللّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَمَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ وَلَمْ يُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَهُمْ يَعْلَمُونَ سوره آل عمران آيه ۱۳۵

[۱۵] و لله العزه و لرسوله و للمومنین و لکن المنافقین لا یعلمون. سوره منافقین، آیه ۸

[۱۶] قَالُواْ يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّیۤ ۖ إِنَّهُ, هُوَ ٱلْغَفُورُ ٱلرَّحِـﻴـمُ سوره يوسف آيه ۹۷ و ۹۸.

[۱۷] فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ سوره محمد آيه ۱۹

[۱۸] اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَن يَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ سوره التوبة آيه ۸۰  و سوره المنافقون آيه ۶

[۱۹] وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ. سوره البقرة، آيه ۱۸۶. و هرگاه بندگان من‏، از تو در باره من بپرسند، (بگو) من نزديكم‏، و دعاى دعاكننده را -به هنگامى كه مرا بخواند- اجابت مى‏كنم‏، پس (آنان‏) بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند، باشد كه راه يابند.

لا ینقص مالٌ من صدقه . معجم تفسیر مفردات الفاظ القرآن، سمیع عاطف الزین، دار الفریقیه العربیه، بیروت۲۰۰۱. ص۱۰۷

[۲۱] سوره اعراف، آیه ۵۴

[۲۲] سوره انعام، آیه ۹۲آ

[۲۳] سوره آل عمران، آیه۹۶

[۲۴] تفسیر التحریر و التنویر، ج۶، موسسه تاریخ العربی، بیروت۲۰۰۰، ص۲۱۶-۲۱۷

[۲۵] سیره ابن هشام، مغازی واقدی و صحیح بخاری، ۱۴۰۱، ج ۳، ص ۳۵

چهار شنبه ۲۹/۳/۸۷ از طرف حوزه علمیه خواهران نجف آباد

محمد نصر اصفهانی

نويسنده اين مباحث، از دانش آموختگان حوزه و دانشگاه بوده و در حوزه قرآن، نهج البلاغه، كلام جديد، اخلاق، تاريخ اسلام و سياست آثاري دارند.

مطالب مرتبط